کامل شده دلنوشته دستانت را به من امانت بده اثر اهورا تابش

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
Negar_1706801578707.png
عنوان : دستانت را به من امانت بده
نويسنده: اهورا تابش
ژانر : عاشقانه، تراژدی
تگ : برگزیده
ویراستار: تیهو
مقدمه :
《 در مسیر باد و سرنوشت
سمت ناودان‌هایی که بی‌نامند، کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را بهم بریز
کمی دستت را به من بده
که امتداد دستانت، بندر آرامش است 》

کد:
عنوان : دستانت را به من امانت بده
نويسنده: اهورا تابش
ژانر : عاشقانه، تراژدی
تگ : برگزیده

مقدمه :
در مسیر باد و سرنوشت
سمت ناودان‌هایی که بی‌نامند، کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را بهم بریز
کمی دستت را به من بده
که امتداد دستانت، بندر آرامش است

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
از هم گریخته‌ایم، از هم به درون این زمین سرد خاکی فرو می‌رویم.
گویی تمامی جاده‌ها به شکل گرد در آمدند تا هرچه پایین‌تر بروی؛بیشتر به نقطه‌ای نزدیک شوی؛ نقطه‌ی مرگ، که در آخر تمام جمله‌ها می‌آید.
کد:
از هم گریخته‌ایم، از هم به درون این زمین سرد خاکی فرو می‌رویم.
گویی تمامی جاده‌ها به شکل گرد در آمدند تا هرچه پایین‌تر بروی؛ بیشتر به نقطه‌ای نزدیک شوی؛  نقطه‌ی مرگ، که در آخر تمام جمله‌ها می‌آید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
دیگر هیچ‌چیز مثل سابق نخواهد بود؛ نه آسمان و نه زمین.
هیچ چیز خودش نخواهد بود.
این قلب؛ دیگر قلب آن آدم سابق، نخواهد بود که به تو بخشیده شده بود.

کد:
دیگر هیچ‌چیز مثل سابق نخواهد بود؛ نه آسمان و نه زمین
هیچ چیز خودش نخواهد بود.
این قلب،
دیگر قلب آن آدم سابق، نخواهد بود که به تو بخشیده شده بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
دستانت را، با تمامی گرمای آن، می‌گیرم و پرواز می‌کنم به رویایی که هیچ بالی نمی‌خواهد؛ تا تو دستانت را در امتداد دستانم قرار دهی و با من هم‌دست شوی.

کد:
دستانت را،
با تمامی گرمای آن، می‌گیرم و پرواز می‌کنم به رویایی که هیچ بالی نمی‌خواهد؛
تا تو دستانت را در امتداد دستانم قرار دهی و با من هم‌دست شوی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
گاهی شب‌ها، در بین تاریکی مطلق‌اش، قدم‌ می‌زنم در خیال خود، به بهانه‌ی پرسه زدن برای گرفتن دست‌های خالی‌ام توسط تو.

گاهی شب‌ها، در بین تاریکی مطلق‌اش،
قدم‌ می‌زنم در خیال خود، به بهانه‌ی پرسه زدن برای گرفتن دستان خالی‌ام توسط تو.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
کد:
دست‌هایت مهربان‌تر از چیزی هستند که فکرش را کنی، دستانت خیلی به من می‌چسبد!
در آن‌ها غرق می‌شوم به آن‌ها پناه می‌آورم؛
دستانت گرمای وجود مرا شعله‌ور‌تر می‌کنند؛ معشوقم به دستانت ببال!
《 اگر روزی از روزها آن‌ها را در کافه‌های بین راه دیدی،
سلام مرا به آن‌ها برسان و بگو، دوستشان دارم.》

دست‌هایت مهربان‌تر از چیزی هستند که فکرش را کنی، دستانت خیلی به من می‌چسبد!
در آن‌ها غرق می‌شوم به آن‌ها پناه می‌آورم؛ دستانت گرمای وجود مرا شعله‌ور‌تر می‌کنند؛ معشوقم به دستانت ببال!

اگر روزی از روزها آن‌ها را در کافه‌های بین راه دیدی، سلام مرا به آن‌ها برسان و بگو، دوستشان دارم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
همین که دوستت دارم، بسیار خوشبختم.
آخرین قرارمان به وقت بی‌قراری، سرت را روی شانه‌ام گذاشته بودی و موهایت از اشک خیس بود.
دست‌هایت را ستایش می‌کنم که مهر لبانم برای طاعت تو است.

من شهد لبانت را با خود تا هر دو جهان به کندوان زمان می‌برم.
دست‌هایت را کمی به من امانت بده که دست‌هایت، خوشبختی من هستند.

کد:
همین که دوستت دارم، بسیار خوشبختم.
آخرین قرارمان به وقت بی‌قراری، سرت را روی شانه‌ام گذاشته بودی و موهایت از اشک خیس بود.
دست‌هایت را ستایش می‌کنم که مهر لبانم برای طاعت تو است.
 من شهد لبانت را با خود تا هر دو جهان به کندوان زمان می‌برم.
دست‌هایت را کمی به من امانت بده که دست‌هایت، خوشبختی من هستند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
عمرم کوتاه و گذرا است.
زندگی‌ام پر از غم، همیشه چیزی برای غمگین بودن است.
همراه با همین غم، دستانت را در امتداد دستانم قرار می‌دهم؛
ل*ب‌هایم را جفت می‌کنم و تورا با همان شدت و آرامی امواج دریا، می*ب*و*سم.

کد:
عمرم کوتاه و گذرا است.
زندگی‌ام پر از غم، همیشه چیزی برای غمگین بودن است.
همراه با همین غم، دستانت را در امتداد دستانم قرار می‌دهم؛
ل*ب‌هایم را جفت می‌کنم و تو را با همان شدت و آرامی امواج دریا، می*ب*و*سم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
در جستجوی تو، به قبله گاه کوه می‌گریم و اشک‌ می‌ریزم.
در آستانه‌ی دریا و امواجش خودم را رها می‌کنم.
در جستجوی تو در چهار راه فصل‌ها، در آستانه‌ی پنجره‌ای شکسته می‌گریم.
هرچند که می‌خواهد طول بکشد؛ در جستجوی تو، در انتظار دیدن‌ تصویرت، ناظر گذشتن ورقه‌های زندگی خواهم ماند.

کد:
در جستجوی تو، به قبله گاه کوه می‌گریم و اشک‌ می‌ریزم.
در آستانه‌ی دریا و امواجش خودم را رها می‌کنم.
در جستجوی تو در چهار راه فصل‌ها، در آستانه‌ی پنجره‌ای شکسته می‌گریم.
هرچند که می‌خواهد طول بکشد؛ در جستجوی تو، در انتظار دیدن‌ تصویرت، ناظر گذشتن ورقه‌های زندگی خواهم ماند
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

اهورا.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-01-03
نوشته‌ها
118
لایک‌ها
468
امتیازها
63
سن
26
محل سکونت
ᴛᴇʜʀᴀɴ
کیف پول من
12,634
Points
173
آیا فراموش کردی که عشق خواهر مرگ است؟
چه بسا که رازش را با تو در میان قرار داده است.
جریان باد را بپذیر که از این پس تملک خاک و دیارت را دلپذیر خواهد کرد!
نامت را هر سپیده‌دم بر آسمان فریاد می‌زنم و همچنان روز و شب می‌گذرانم.

کد:
آیا فراموش کردی که عشق خواهر مرگ است؟
چه بسا که رازش را با تو در میان قرار داده است؛
جریان باد را بپذیر که از این پس تملک خاک و دیارت را دلپذیر خواهد کرد!
نامت را هر سپیده‌دم بر آسمان فریاد می‌زنم
و همچنان روز و شب می‌گذرانم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا