نقد رمان: افول خور
نویسنده: مهدیس امیرخانی
ژانر: عاشقانه، تراژدی
منتقد: ساناز_هموطن
آفتــابــ گــردوݩ
عنوان:
عنوان از دو واژه افول و خور به معنای غروب خورشید تشکیل شده. اندازه اسم رمان استاندارد است.
نام رمان کلیشه کمی دارد و با توجه به پینوشت معنی واژهها برای راحت درک کردن معنی ان برای خواننده، قابل قبول میباشد.
معنی نام رمان (غروب خورشید) هر دو ژانر تراژدی عاشقانه را در بر دارد.
قدرت جذبی شصت درصدی دارد چون در وحله اول خواننده به سختی معنی ان را درک میکند و حتماً باید پینوشت خلاصه را مطالعه کند.
عنوان با تصویر روی جلد همخوانی لازم را دارد
ژانرها:
هر دو ژانر در روند رمان به چشم میخورد.
ژانر غالب که عاشقانه است تا اینجای رمان از ژانر تراژدی کمرنگتر است.
خلاصه:
خلاصه رمان اندازه مناسبی دارد و با بازی با کلمات به خوبی مضنون رمان را بدون فاش شدن در خودش حفظ کرده.
خلاصه با ژانرها هم خوانی دارد.
مقدمه:
مقدمه اندازه استانداردی دارد.
متن مقدمه با توصیف شخصیت اصلی رمان به حالت دلنوشتهای برای خواننده جذاب ارزیابی میشود.
تصویر جلد:
تصویر دختری را در غروب خورشید نشان میدهد که با توجه به ژانر و موضوع رمان همخوانی خوبی دارد.
آغاز رمان:
رمان با روایت راوی سوم شخص اغاز میشود و متنی ادبی برای مونولوگها از زبان راوی دارد و متن دیالوگها محاورهایست.
آغاز رمان پرش زمانی را در دو بُعد زمانی روایت میکند که موجب کشش و جذابیت رمان برای خواننده میشود.
مونولوگها و دیالوگها متنی منسجم دارند و نظم در انها رعایت شده.
میانه رمان:
رمان روند ساکنی دارد و بیشتر نویسنده سعی دارد فضای تراژدی برای شخصیت رمان در نظر بگیرد.
اتفاقی که باعث فراز و اوج رمان بشود نمیفتد.
صداها و توصیفات پیرامون تا حدودی قابل قبول است.
سیر رمان:
سیر رمان بیشتر فضایی تراژدی دارد تا عاشقانه. فاصله اتفاقات و هیجان در رمان زیاده. بیشتر شاهد احوالیات هستیم.
با اتفاق تصادف برای پسر بچه رمان از سکون خارج میشود و خواننده کمی کنجکاو فهمیدن راز آن میشود.
اتفاق دادگاه و مرد صورت سوخته و بیهوش کردن خورشید تنها نقطه اوج و هیجان رمان بود.
توصیفات رمان:
توصیف چهرهی شخصیتها ناکافی و در چند اشاره جزئی صورت میگیرد.
توصیف محیط و صداها هم خیلی کم و ناکافیست و میشود از خانه و محیط روستایی توصیفات زیباتر و بیشتری داشت.
شخصیت سازی:
شخصیت اصلی رمان تا حد قابل قبولی شخصیت سازی شده.
شخصیت منفی و دیگر شخصیت طالب خورشید به خوبی به خواننده شناسانده نشدند و شخصیتهای گنگی دارند.
خانواده خورشید هم به خوبی شخصیت سازی شدهاند.
نثر رمان:
نثر رمان با انسجام از زبان سوم شخص نقل میشود.
متن مونولوگها ادبی و دیالوگها محاوره هستن که تا پایان به خوبی این روند حفظ شده.
متن منسجم و با نظم پیش رفته. موارد فی*ل*ت*ری*ن*گ به خوبی رعایت شده.
. هر چند در متن ادبی مونولوگها شاهد کلمات محاوره بودیم.
مثال:
(بدو بدو
دواندوان
) به طرف مطبخ رفت تا قبل از آمدن بیبی غذا را حاضر کند. (بدوبدو فعل محاورهاست.)
دست و صورت شوهرش را در حوض (
بشورد.بشوید.) (بشورد فعل محاوره است.)
(بدو بدو
دواندوان
) به طرف اتاق امنش دوید.
از چشمه آب میآورند و لباس (میشورند!
میشویند!
)
. در بعضی جملات نثر، فعل در پایان جمله قرار نگرفته بود.
مثال:
- باز چرا چپیدی اینجا؟
- باز چرا اینجا چپیدی؟
پاشو یه چیزی درست کن واسه شام.
پاشو یه چیزی واسه شام درست کن.
. در نثر شاهد پرشی فعل در جمله هستیم.
مثال:
خورشید حس کرد مغزش در معرض انفجار است و پرههای بینیاش باز و بسته (
میشوند.میشدند.)
. در نثر شاهد جمله بندی نادرست هستیم.
مثال:
همیشه در گوشهی دادگاه زن و مردی در که در آستانهی طلاقند، در حال مشاجره هستند. (در
)
تمام فکر و ذکرش را برای پیش بردن دادگاه به نفع موکلش (فکر
میکرد.گذاشته بود.)
با صدای شنیدن صدای مردی برگشت و نگاهش را به او دوخت. (صدای اولی اضافیست
)
با لبخندی عجیبی
با لبخند عجیبی
قدمهای را تندتر کرد
قدمهایش را تندتر
کرد.
دراماتیکش¹
¹_ نوع این صدا گیرا و قدرتمند میباشد.( پینوشت باید اخر صفحه نوشته بشود نه وسط.)
پارت ۱ نیاز به پینوشت برای «ماگ قهوه» دارد.
. ویرگول و نقطه در مواردی جا افتاده بودند.
مثال:
پدرش را ندید اما چشمش به محمد که زیر درخت نشسته بود تا از شر آفتاب سوزان راحت شود(،
) افتاد.
مردم روستا خودشون(،
) خودشون رو شلاق میزنن!
یخچال و شیشه آب مهر تأیید روی افکارش زد(.
)
زاویه دید:
رمان از دید سوم شخص نقل میشود و پرش جمله و فعل زیادی به چشم نمیآید.
پرش زمانی در نثر به یکباره صورت میگیرد. سیر حال و گذشته رمان بهتره با علامت سه ستاره «***» برای خواننده مشخص شود.
ایده رمان:
ایده جو خفقان برای دختران و سعی و تلاش برای رسیدن به آرزوهایشان بیش از هفتاد در صد کلیشهای بوده و باید دید رازآلودی رمان چقدر میتونه نوآورانه باشد.
قلم نویسنده:
قلم نویسنده با توجه به رعایت بیشتر اصول نگارشی منسجم نشان میداد.
در پارتهای اخری شاهد تحول قلم هستیم و نویسنده در استفاده از «اش» دچار نوعی سر در گمی است.
نقطه قوت رمان نظم متن ادبی مونولوگهاست و محاوره دیالوگها.
نقطه ضعف رمان سکون و خط صاف روند آن تا هیجانی ایجاد شود بسیار است.
قوانین نگارشی:
علائم نگارشی هشتاد در صد رعایت شده بودند.
نیم فاصلهها در فعلها و علامات جمع به خوبی نوشته شده بودند.
اشکالات در استفاده از «اش» در پارتهای اخر زیاد دیده شد.
توضیح مدرس برای :اش» در واژههای ادبی:
(واژههایی که شکل ظاهریشون بههم میریزه و تلفظشون سختتر میشه نیازی به (اش) ندارند.)
مثال
قلباش
قلبش
ب*دناش
بدنش
بیشتر در واژه هایی که به «ه» آخر ختم میشوند از «اش» در متن ادبی استفاده میشود.
مثال:
لهجهاش، دندهاش، شانهاش، ریهاش
در ادامه به علت زباد بودن اشکالات، برخی ایرادات نگارشی نثر رمان رو میبینید:
(روبرویش
روبهرویش
)
(تیکه گلام
تکه کلام
)
گذاشتم ل*ب (حدض
حوض
) بیخ تا بیخ بریدم. (فعنیدی؟
فهمیدی؟
)
(خله صغرا
خاله صغرا
)
(دساش
دستانش
)
(خیلی خیلی
خیلیخیلی
)
(تق تق
تقتق
).
(لطفا
لطفاً
)
(نمیشد
نمیشد
)
یادش (آم
آمد
) لعن و نفرین کرد
(رفته رفته
رفتهرفته
)
(بیوفتد
بیفتد
)
(دست پاچه
دستپاچه
)
از اتاقش (یرون
زد.بیرون زد.)
(تند تند
تندتند
)
(علیزادهام
علیزادهم
)محاوره «م» میگیره
(کنی
کمی
) لنگلنگان راه میرفت
(سوءستفاده
سوءاستفاده
)
تنها شیرینی (آنن
آن
) خانه را داشت.
(زنداییت
زنداییت
)
(چش
چشم
)
(بلند بلند
بلندبلند
)
(ایرو
ابرو
)
(نیاندازد
نیندازد
)
(نا کجا آباد
ناکجاآباد
)
چین و (چوروک
چروک
)
خورشید را به زمین (
مینوازدمیاندازد.)
(لاقل جرئت
لااقل جرأت
)
(واو!
واوو!
)
(خودشید روی
خورشید روی
)
- حالا باید بگم سوس ماس پلی کنن؟
(مشتاش
مشتش
)
(نثاراش
نثارش
)
(رختخواباش
رختخوابش
- (ده
دِ
) صدات رو بیار پایین بچه!
(برخواست
برخاست
)
(راجت
راحت
)
(صورتاش
صورتش
)
(دستاش
دستش
)
(موهایاش
موهایش
)
(حانه
خانه
)
(جسماش
جسمش
)
سطح قلم نویسنده متوسط ارزیابی میشود.
در پایان این نقد امیدوارم نویسنده عزیز از نظر منتقد دلخوری نداشته باشند و در راستای نقاط ضعف و قدرت قلم خود به سطح قلمی عالی برسند.
با آرزوی قلمی مانا برای نویسنده عزیز.
ساناز_هموطن