معرفی کتاب کتاب معمای چشم لندن از شیوان داود

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب معمای چشم لندن اثر شیوان داود، داستان گم شدن پسری به نام سلیم را روایت می‌کند. سلیم یک روز سوار چرخ‌وفلک می‌شود اما دیگر از آن پایین نمی‌آید. تد و کت که از خویشاندان سلیم هستند، می‌کوشند تا با کشف سرنخ‌های مختلف، معمای گم شدن او را حل کنند. این کتاب برنده‌ی جوایز متعددی شده است که از میان آن‌ها می‌توان به نشان کارنگی و جایزه‌ی بوک سنس اشاره کرد.

درباره‌ی کتاب معمای چشم لندن
سلیم و مادرش گلوریا قرار است به دیدار تد و کت بروند. گلوریا خاله‌ی مادر کت و تد است و سلیم پسرخاله‌ی نیمه‌آسیایی آن‌ها است. تد و کت که برادر و خواهر هستند، ر*اب*طه‌ی خوبی با یکدیگر ندارند. تد به سندروم آسپرگر مبتلا است و به همین دلیل رفتارهای خاصی دارد و این رفتارها کت را آزار می‌دهند. پس از ورود سلیم و خاله گلوریا به خانه‌ی این خواهر و برادر، یک تد و کت تصمیم می‌گیرند سلیم را برای تفریح به چرخ‌وفلک «چشم لندن» ببرند.

چرخ‌وفلک چشم لندن بزرگ‌ترین چرخ‌وفلک اروپا است و افراد زیادی آرزو دارند که سوار آن شوند. این سه نفر هم برای مدت زیادی در صف خرید بلیط می‌ایستند اما جمعیت آن قدر زیاد است که بنظر نمی‌رسد هرگز نوبت آن‌ها برسد. در همین حین مردی با یک بلیط در دست به آن‌ها نزدیک می‌شود و می‌گوید از آن‌جا که از فضاهای کوچک و بسته می‌ترسد، نمی‌تواند سوار چشم لندن شود و بلیط خود را به آن‌ها می‌دهد. تد و کت بلیط را به سلیم می‌دهند تا او هم ل*ذت سوارشدن بر این چرخ‌وفلک بزرگ را تجربه کند. پس از این که نیم ساعت می‌گذرد و چرخ‌وفلک از حرکت باز می‌ایستد، آدم‌ها از آن خارج می‌شوند ولی خبری از سلیم نیست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کت و تد با چشمان خودشان دیده بودند که سلیم سوار چرخ‌وفلک می‌شود، ولی اکنون کابین او خالی است. پس چه بلایی بر سر او آمده؟ آن‌ها ابتدا ماجرا را برای خاله گلوریا و مادرشان تعریف می‌کنند و سپس به پلیس اطلاع می‌دهند. پلیس جست‌وجو را آغاز می‌کند و در عصر همان روز به خانواده‌ی تد خبر می‌دهد که جسد سلیم را پیدا کرده است، اما پس از مراجعه‌ی پدر تد به اداره‌ی پلیس جهت کشف هویت جسد، مشخص می‌شود که این جسد متعلق به سلیم نیست. تد و کت با مشاهده‌ی این وضعیت تصمیم می‌گیرند که خودشان تلاش برای یافتن سلیم را آغاز کنند. آن‌ها برای این کار مجبور می‌شوند اختلافاتشان کنار بگذارند و با یکدیگر متحد شوند. به‌نظر می‌رسد که تد برای پیدا کردن سلیم روش منحصربه‌فردی دارد که کسی به‌جز خودش از آن سر درنمی‌آورد.

شیوان داود (Siobhan Dowd) در کتاب معمای چشم لندن (The London Eye Mystery) ضمن روایت یک داستان هیجان‌انگیز معمایی، به برخی از مشکلات درون خانواده‌ها نیز اشاره می‌کند. برای مثال رفتارهای خاص تد گاهی دردسرساز می‌شود و خواهر بزرگ‌ترش را نیز اذیت می‌کند. همچنین او می‌کوشد تا نشان دهد که افرادی مانند تد که به سندروم آسپرگر مبتلا هستند، توانایی‌های خاص خودشان را دارند و می‌توانند مانند سایر افراد فکر کنند و برای حل مشکلات مختلف تلاش کنند و این نگاه که آن‌ها را افرادی ناتوان و ضعیف تلقی می‌کند، در واقع یک دیدگاه اشتباه است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
جوایز و افتخارات کتاب معمای چشم لندن
نامزد نشان کارنگی در سال 2008
جایزه‌ی بهترین کتاب کودک Kirkus
برنده‌ی جایزه‌ی Cybils در سال 2008
کتاب برگزیده‌ی ویراستاران بوک‌ لیست
برنده‌ی جایزه‌ی Book sens در سال 2008
برنده‌ی جایزه‌ی Fanfare به انتخاب Horn Book
برنده‌ی جایزه‌ی ادبیات کودک دالی گری در سال 2010
بهترین کتاب سال The School Library Journal در سال 2008
برنده‌ی جایزه‌ی Book Links Lasting Connection در سال 2008
ترجمه به بیش از ده زبان زنده‌ی دنیا (هلندی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، یونانی، مجارستانی، اندونزیایی، ایتالیایی، کره ای، فارسی و اسپانیایی)
و ...
نکوداشت‌های کتاب معمای چشم لندن
کتاب معمای چشم لندن یک پازل است که به خوبی ساخته شده و علاقمندان به رمز و راز از ارتباط سرنخ‌ها ل*ذت می‌برند. (kirkus reviews)
همه چیز در اینجا درست بنظر می‌رسد. روابط خانوادگی، ارتباطات عجیب‌وغریب مدارهای ذهنی تد، و شاید شگفت‌انگیزتر از همه، رازها. (بوک لیست)
بهترین رازها در مرکزشان دارای استعداد زیاد اما بسیار انسانی هستند، توانایی‌های آن‌ها با نقص‌ها و ویژگی‌های خاصشان متعادل می‌شود، این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. (مجله horn books)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب معمای چشم لندن مناسب چه کسانی است؟
این کتاب رازآلود برای نوجوانانی که از خواندن رمان‌های هیجان‌انگیز ل*ذت می‌برند بسیار مناسب است.

با شیوان داود بیشتر آشنا شویم
شیوان داود در سال 1960 متولد و در سال 2007 از دنیا رفته است. او علاوه بر نویسندگی، فعالیت‌های اجتماعی نیز داشت. آخرین اثری که پیش از مرگش از او منتشر شده «کودک باتلاق» نام دارد. کتاب کودک باتلاق در سال 2009، یعنی دو سال پس از مرگ داود، از سوی کتابدارن حرفه‌ای مدال کارنگی را دریافت کرد و هم‌چنین به عنوان بهترین کتاب سال برای کودکان و بزرگسالان ایالات متحده معرفی شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
در بخشی از کتاب معمای چشم لندن می‌خوانیم
ساعت 6:24 روز یک‌شنبه، 23 ماه مِه بود که خاله‌گلوریا و سلیم آمدند، روز اول تعطیلات یک‌هفته‌ایِ بین نیم‌سال‌مان هم بود. هوا صاف بود، همراه بارش‌های پراکنده‌ای که به ‌سمت شمال‌ شرق می‌رفتند. من و کَت تاکسی سیاه لندن را نگاه کردیم که بیرون خانه‌مان ایستاد. اول خاله‌گلوریا پیاده شد. زنی قدبلند و لاغر بود و موهای صاف و سیاهش تا روی شانه‌اش بود (کَت می‌گوید اسم مدلش مِصری است). شلوار جین تنگ و صندل سرخابی پوشیده بود. حواس آدم، ناخودآگاه، می‌رفت به انگشت‌های شستش که از شکاف نوک صندل زده بودند بیرون، چون‌که به آن‌ها هم لاکِ سرخابی همرنگ صندلش زده بود و خیلی هم برّاق بودند.

کَت گفت خاله‌گلوریا شبیه سردبیر یک مجله‌ی مُد و لباس است. کَت قبلاً هرگز یک سردبیر مجله‌ی مد و لباس را از نزدیک ندیده و من نمی‌دانم این را از کجا می‌دانست.

سلیم هم مثل مادرش قدبلند و لاغر بود و شلوار جین پوشیده بود. یک کوله‌پشتی معمولی روی پشتش انداخته بود و چمدان چرخ‌دارِ خاله‌گلوریا را هم پشت‌سرش می‌کشید. موهای سیاهش کوتاه و پوستش قهوه‌ای بود. کَت می‌گوید پوستش قهوه‌ای معمولی نیست، کاراملی است؛ می‌گوید باید بگویم سلیم خیلی خوش‌قیافه است. او همه‌ا‌ش به فکر این است که مردم خوش‌قیافه‌اند یا نه. من که فکر می‌کنم مردم شبیه شخصیت‌شان هستند. به‌گمانم من زشت باشم، چون تا حالا هیچ‌کس نگفته خوش‌قیافه‌ام. مردم همیشه‌ می‌گویند کَت خیلی خوشگل است، پس گمان کنم واقعاً هم همین‌طور است. به نظر من که فقط شکل کَت است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا