خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

دلنوشته زخم روح | علی برادر خدام خسروشاهی دلنویس انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

علی خسروشاهی

مدرس زبان انگلیسی + مدیر بازنشسته ادبیات
مدرس زبان
دلنویس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-07
نوشته‌ها
875
کیف پول من
10,812
Points
1,174
بسم رب القلم
نام دلنوشته : زخم روح
ژانر : عاشقانه ، تراژدی
نویسنده : علی برادر خدام خسروشاهی

مقدمه:
در دام زندگیِ تاریک و غمگینم هستم. هیاهوی روزمرگی، من را در بیابانی از خستگی و تنهایی گرفتار کرده است. قدم‌هایی که می‌گذارم، سنگین بوده و هر روز، با دستمالی پر از اشک‌ها به روحم جنگل‌هایی از درد می‌بندم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

علی خسروشاهی

مدرس زبان انگلیسی + مدیر بازنشسته ادبیات
مدرس زبان
دلنویس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-07
نوشته‌ها
875
کیف پول من
10,812
Points
1,174
در دام زندگیِ تاریک و غمگینم هستم. هیاهوی روزمرگی، من را در بیابانی از خستگی و تنهایی گرفتار کرده است. قدم‌هایی که می‌گذارم، سنگین بوده و هر روز، با دستمالی پر از اشک‌ها به روحم جنگل‌هایی از درد می‌بندم.
زندگی، مثل بادی است که شدیداً نفس می‌کشد و دوباره می‌رود. ما می‌جنگیم، می‌تلاشیم و پا به پای آرزوها و امیدها می‌رقصیم، اما همیشه در پایان، خسته و زخمی به زمین می‌افتیم.
روزگار، برایم صدایی از نابودی و رنج می‌دهد. دلنوشته‌هایم پر است از نوازش‌های غمگین و آهنگی سرگردانِ دریایی از درد و اندوه. این دریاچهِ اشک‌ها، هر روز بزرگتر می‌شود و خداحافظی از لحظه‌هایی که نمی‌توانم دوباره به آن‌ها برگردم، را به من یادآوری می‌کند.

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#انجمن_تک_رمان
#زخم_روح
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

علی خسروشاهی

مدرس زبان انگلیسی + مدیر بازنشسته ادبیات
مدرس زبان
دلنویس انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2022-09-07
نوشته‌ها
875
کیف پول من
10,812
Points
1,174
زندگی، بی‌رحم است. به شکل خاموشی، آرام می‌جنگد و پس از همه‌ی تلاش‌ها، به معنای واقعیِ سرزنش می‌کند. من در این تئاترِ بی‌پایانِ دردها، نقشی بی‌خطا را بازی می‌کنم. دستانِ تنها، قلبم را می‌نوازند و در تاریکیِ حضورم، نوری نمی‌درخشاند.
اما به هر حال، هنوز امیدوارم. هنوز در دلِ این تاریکی، پرنیانی دیدار می‌کنم. شاید زندگی در کنار کمیابی‌ها، خوشبختی و شادی را نیز عرضه کند. اما تا آن روز، من همچنان در باغِ انتظار نشسته‌ام و به طلوعِ نوری که هیچگاه نمی‌رسد، خوابیده‌ام.
زندگی، به همه‌ی ما درس‌هایی می‌دهد. درسِ درد، درسِ گریه و درسِ تنهایی. اما من به طور قطع باید باور کنم که در پایان این دلنوشته‌ها، فصلی جدید شروع خواهد شد. هر رنجی که تحمل می‌کنم، در آینه‌ای به نام تجربه و سختی‌ها، می‌انعکاسد!
و بنابراین، من ادامه خواهم داد.

#علی_برادر_خدام_خسروشاهی
#انجمن_تک_رمان
#زخم_روح
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا