• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

معرفی کتاب کتاب باغ وحش انسانی از جرج فایلر تاونسند

ساعت تک رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,153
لایک‌ها
13,836
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,233
Points
8,500
داستان چوپان دروغگو را خاطرتان است‌؟ یا حکایت مورچه‌ها و جیرجیرکی که جیک‌جیک مستانش بود؟ کتاب باغ وحش انسانی بازخوانی حکایت‌های کهن ازوپ، مجموعه‌ای از همین حکایت‌ها و ضرب‌المثل‌های عامیانه است که جرج فایلر تاونسند آن‌ها را به زبان انگلیسی ترجمه و گردآوری کرده‌ است. این کتاب شامل 311 حکایت است که به نقاشی‌های آرتور راکهام، نقاش به‌نام انگلیسی، آراسته شده‌است.

درباره‌ی کتاب باغ‌وحش انسانی
حکایت های کهن ازوپ (Aesop's Fables) قدیمی‌ترین مجموعه‌ی حاوی حکایات اخلاقی است که به دست ازوپ، داستان‌سرای یونانی، به رشته‌ی تحریر درآمده‌‌اند. به‌واسطه‌ی نگارش این کتاب است که در غربْ ازوپ را با عنوان پدر فابل می‌شناسند. فابل به آن دسته از قصه‌ها و حکایات می‌گویند که شخصیت اصلی آن حیوانات هستند و از خلال کنش‌ها و گفتگوهای این حیوانات، که سرشتی انسانی دارند، داستان روایت می‌شود. این حکایت‌های تخیلی با هدف آموزش اخلاق نوشته می‌شوند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,153
لایک‌ها
13,836
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,233
Points
8,500
جرج فایلر تاونسند (George Fyler Townsend)، مترجم حکایت‌های کهن ازوپ به انگلیسی، درباره‌ی هدف فابل چنین می‌گوید: « فابل دارای هدف ب*ر*جسته‌ی تعلیم و آموزش است و همواره در پی یاددادن نکته‌ای اخلاقی، شرح وظیفه‌ای اجتماعی یا حقیقتی سیاسی است.» از میان حکایت‌هایی که در کتاب باغ‌وحش انسانی آمده‌ است، حکایات شناخته‌شده‌ای وجود دارد که حتماً دست‌کم یک‌بار به گوشتان خورده است. حکایت چوپان دروغگو، مورچه و جیرجیرک، خرگوش و لاک‌پشت و یا حکایت معروف از ماست که برماست که ناصرخسرو قبادیانی آن را به نظم درآورده است. محمد اسماعیل فلزی 311 حکایت از حکایات ازوپ را در مجموعه‌ی باغ‌وحش انسانی به فارسی ترجمه کرده ‌است و در انتهای هر حکایت ضرب‌المثل یا بیتی که در فارسی بر اساس آن قصه ساخته شده ‌است را یادآوری می‌کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,153
لایک‌ها
13,836
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,233
Points
8,500
گمان نکنید باغ‌وحش انسانی به واسطه‌ی استفاده از شخصیت‌های حیوانی حرف تازه‌ای برای شما ندارد. مطالعه‌ی این کتاب مضامین اخلاقی گوناگونی که در ازدحام زندگی روزمره به فراموشی سپرده‌اید را به سادگی با به خاطرتان می‌آورد. مفاهیمی مثل افتخار، کوشش، صبر و ... . باغ‌وحش انسانی کتاب کودک نیست اما منبع بسیار خوبی برای آشنایی با حکایت‌های ساده‌ای است که می‌توانید با کلمات خودتان برای کودکان بگویید.

ازوپ، افسانه‌پرداز یونانی، سال 620 پ.م در فریقیه، مرکز برده‌داری آسیای صغیر به دنیا آمد. پو*ست او سیاه بود و به همین سبب یونانیان او را ازوپ (اتیوپ)، به معنی سیاه‌پو*ست، نامیدند. فیلسوفی یونانی ازوپ را برای همسرش خرید و بعدتر پسرشان ازوپ را آزاد کرد. ازوپ لکنت زبان داشت و خواندن و نوشتن نمی‌دانست، اما از حافظه‌ای قوی برخوردار بود و زیاد به سیر و سفر می‌رفت. عده‌ای معتقدند که ازوپ به مدد حافظه‌ی قوی خود داستان‌هایی که در طی سفرهایش می‌شنیده را به خاطر سپرده و سپس این حکایات را به طریقی مکتوب کرده است. گروهی دیگر نیز به کل منکر وجود شخصی به نام ازوپ شده‌اند و این حکایات را حاصل سالیان دراز زیست بشر دانسته‌اند که س*ی*نه به س*ی*نه نقل شده‌اند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,153
لایک‌ها
13,836
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,233
Points
8,500
نکوداشت‌های کتاب باغ‌وحش انسانی
اصیل و مهم. این نمونه از فابل‌ها به‌مانند مکاشفه و الهام هستند. (پیتر جونز، ساندی تلگراف)
ازوپ همچنان یک شخصیت اساسی در ادبیات غرب باقی مانده است. (فردریک رافائل، ساندی تایمز)
کتاب باغ‌وحش انسانی برای چه کسانی مناسب است؟
ل*ذت ‌بردن از حکایت‌های مختصر و خواندنی باغ‌وحش انسانی محدود به گروه سنی خاصی نیست و مطالعه‌ی آن برای همه‌ی سنین جذاب خواهد بود. روایت‌پژوهان و دانشجویان رشته‌های ادبیات نیز می‌توانند با کمک‌گرفتن از کتاب باغ‌وحش انسانی به سرچشمه‌ی طرح‌های داستانی رایج دست پیدا کنند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,153
لایک‌ها
13,836
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,233
Points
8,500
در بخشی از کتاب باغ وحش انسانی: بازخوانی حکایت‌های کهن ازوپ می‌خوانیم
مردی با دو دلبر: مردی میانسال با موهای فلفل نمکی دو زن داشت که یکی جوان و دیگری سالخورده بود. زن پیر که از دیدن موهای سفید خود شرمسار بود هربار که مرد را می‌دید تعدادی از موهای سیاه او را می‌کند. زن جوان هم که خوشش نمی‌آمد ظاهر همسرش پیر جلوه کند موهای سفیدش را می‌کند و به این ترتیب مردک بیچاره کچل شد! هرکسی به سمت منافع خود غش می‌کند!

گرگ‌ها و گوسفندان: روزی گرگ‌ها با حالتی دوستانه به گوسفندان گفتند: «چه دلیلی دارد شما همیشه از ما بترسید و فرار کنید. مقصر سگ‌ها هستند. چون هر وقت به شما نزدیک می‌شویم پارس می‌کنند و بیخودی جنجال به‌راه می‌اندازند. کافی است آن‌ها را دور کنید تا میان ما صلح و صفا برقرار شود. گوسفندان از روی ساده‌لوحی گول خوردند و سگ‌ها را دور کردند. گرگ‌ها که دیدن حقه‌شان کارگر افتاده در کمال آسودگی گله را که دیگر نگهبانی نداشت دریدند. خودکرده را تدبیر نیست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,153
لایک‌ها
13,836
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
71,233
Points
8,500
پیرزن و پزشک: پیرزنی که کور شده بود برای درمان پیش پزشکی رفت و در حضور شاهدی با او قراردادی بست که مثلا اگر چشم‌هایش خوب شد فلان قدر پول بدهد اما اگرخوب نشد هیچ پولی پرداخت نکند. پزشک بعد از عقد قرارداد هر از گاهی مرهمی به چشم‌های او می‌مالید و در هر باری که برای معاینه به دیدن او می‌رفت بخشی از وسایل پیرزن را با خود می‌برد و در نتیجه کم‌کم همه دارایی پیرزن را به یغما برد. وقتی خانه پیرزن کاملا خالی شد چشم‌هایش نیز کاملاً بینا شده بودند و از این‌رو پزشک پولش را درخواست کرد. اما پیرزن که دید در خانه‌اش چیزی باقی نمانده از پرداخت مبلغ خودداری کرد. پزشک نزد قاضی رفت و از پیرزن شاکی شد. پیرزن گفت: «این مرد راست می‌گوید. چون من قول دادم اگر چشمم شفا یافت به او پولی بدهم اما اگر چشمم خوب نشد چیزی پرداخت نکنم. موضوع اینجاست که فکر می‌کنم هنوز کورم. چون وقتی چیزی نمی‌دیدم خانه‌ام پر از اسباب و اثاث بود، اما حالا که او می‌گوید شفا یافته‌ام هیچ چیزی در آن نمی‌بینم!» مال طرف را خوردن و طلب‌کار هم بودن.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا