شعر قاصدک ها مرده اند | اثر احمد آذربخش کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع ahmad .azr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 496
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
مجموعه اشعار: قاصدکها مرده اند
شاعر : احمد آذربخش (رعدخاموش)
قالب : سپید
ژانر : تراژدی ، اجتماعی

مقدمه:


مرد
در دشت
کنار راه
در پی باد
بغضش ترکید...
و گفت :
دشت بی خبر
راه بی اثر
باد بد خبر
کجاست
قاصدک خوش خبر ؟؟

یعنی قاصدک ها مرده اند؟؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
اگر می‌خواهی
کسی را بکشی ..
او را فراموش کن ..

وقتی او را
از دیده
و از دل
و از سر برانی
از بودن خالی می‌شود
و آهسته می‌میرد..

ما را مجال مرگ نیست..
ما فراموش شدگانیم..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
آن دخترک زیبا
و سرزنده و شاد
مادرم بود..

همان گلی
که دست زندگی او را چید..
و در علفهای هرزش
کاشت و رهایش کرد..

گل خانم ..
از برگ گل نازک تر..!!

ولی او دیگر
برگ‌هایش سبز نیست..
و ساقه اش
شکننده تر از همیشه ست..

لعنت به باغچه زندگی ..

آن یکی تهمینه بود
مادر رستم نیرومند..
اما این مادر من ست
مادر نیرومند من ..
با اصالتی از دردمندی ..

دردزاده ای
که خون دل خورد..
زاده دردست
و دلش خون..

او سلطان غم‌ ست ..

لیوانی که
از آب پر می‌شود
سر ریز می‌شود..
اما مادر من
دلش از دریا
لبریز می‌شود..

به ساحل دل دریایی
او اگر بیایید
امواج طوفانی
غصه هایش را می‌بینید
که تا ساحل دلش
سرازیر شده اند ..

جزر و مدی آزار دهنده..

می‌دانید چرا
خدا شرمنده اوست ؟
چون خدا
نه مادرست
و نه درد دارد ..!!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
نمی‌دانم چرا
آن یکی برادرم
دیگر با من بزرگ نشد..!!
و در نوجوانی هایش جا ماند..

و یا تنها خواهرم
که او هم هنوز
همان دختربچه ایست
که سالها
با عروسکش
از قطار زندگی جا ماند..

نمی‌دانم چرا
این برادر کوچکم
هرگز نشنید
نوای خوب و بد زندگی را ..؟
و از زندگی عقب ماند ..

من با این همه جوانی
و این همه حرف..
با این همه زندگی
و این همه درد ..

به تنهایی چه کنم ..؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331

ای ماه
تو شاهد باش..

زین حجم نگاه تو..
به وسعت این همه شهر
در زیر قدم‌های این همه آدم ..
با این‌همه دست و آن همه چشم..

ای ماه.. بیشتر بتاب ..

که من
این همه تنهااایم..!!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
پهلو به پهلو
تفاله های کابوس شبانه را
خر و پف می‌کنم..

در دست خواب می غلتم
با پای خواب می چرخم
من از خواب می‌ترسم..

خواب از سرم می‌پرد
من از بالشت می پرم..

باز زنده گی
این تف سربالا
چه خوابی برایم دیده ؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
« تنهاتر از زمستان »
نام رمان یا فیلمی نیست
سرنوشت من است در وسط قطب جنوب
آنجا آن نقطه سیاه را ببین در پهنه ای سفید
آن منم تنها در زیر شعرهای یخ زده ام ..

هیچ چیز گرمی آنجا نیست..

نه صدای گرم قدمی که یخ ها را بشکند
نه حضور گرمی که مرا زنده کند
نه دست گرمی که دستم را بگیرد
نه نفس گرمی که یخ شعرهایم را آب کند
و نه نگاه گرمی که یخ دلم را آب کند ..

به قطب جنوب من اگر آمدید
تنها به دنبال یک نقطه سیاه بگردید
خوب نگاه کنید ..

این دست من است که از شعر بیرون زده است..

یخ ها را بشکنید
سطرها را بشکنید
و کلمه ها را کنار بزنید
من آنجا در زیر شعرهای یخ زده ام جان داده ام ..
مرا بیرون بکشید شاید زنده شدم..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا