تظاهر| دختر اقیانوس کاربر انجمن تک رمان

[دختر اقیانوس]

نام دلنوشته: تظاهر
نام نویسنده: بهارک (دختر اقیانوس)
ژانر: عاشقانه، تراژدی

مقدمه:
من، گاهی آنقدر تظاهر می‌کنم به خوب بودن؛
که میان تمام لبخند‌های دروغینم غرق میشوم!
من، گاهی آنقدر غرق در خاطرات تو می‌شوم؛
که میان توهم آ*غ*و*ش‌ گرم تو گم می‌شوم!
تمام من، در تو معنی می‌شود و دست‌های پرمهر تو!
اما حالا که تمام دنیایم شدی، دست‌هایت در دستان دیگریست و نگاه پرمحبتت سهم غریبه‌ای دیگر!
(تو پرانتز بگم که، بار اولمه تصمیم میگیرم دلنوشته بنویسم و مسلما استعداد زیادی توش ندارم. پس ببخشید اگه هر ایراد بزرگ و کوچیکی توش دیده میشه:)​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[دختر اقیانوس]

این روز‌ها که من تظاهر می‌کنم به اینکه حالم مطلوب است؛
این روز‌ها که من تظاهر می‌کنم زندگیم طبق گذشته، همانند تیک تاک ساعت منظم است؛
در همین روز‌ها، تو تظاهر می‌کنی که عاشقی. عاشق آن غریبه‌ای که بعد من دل به آن بستی.
غریبه‌ای که جان و جانان مرا، عشق جنون آمیز مرا، دلبر روز‌های پرنور مرا، از من دور کرد.
تو در این روزها، تمام سخنان آغشته به عشقت را، نصیب آن غریبه می‌کنی و من...
من در این شب سیاه، در این تاریکی‌هایی که به سیاهی موهای توست؛ به یاد تو می‌سوزم و می‌سازم!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[دختر اقیانوس]

برای یک لحظه با تو بودن، در کنج خانه‌ی غریب خود می‌سوزم؛
خانه‌ای که خشت خشت آن را، با دلتنگی‌هایم ساخته‌ام.
دلتنگی‌هایی که سال‌هاست امانم را بریده است و کاسه‌ی صبر مرا لبریز کرده.
ای یار بی‌وفای من، تو از شب‌های غریب من چه می‌دانی؟
تو از شب‌هایی که با لبخند اشک ریختم و با درد هزاران بار خندیدم، چه می‌دانی؟
تو از آن همه تظاهر به خوب بودن، در عین از دست رفتن؛ چه می‌دانی؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[دختر اقیانوس]

گاهی با خودم فکر می‌کنم، با آن همه خاطراتی که با من به یادگار گذاشتی؛
چرا دلتنگ این دل‌شکسته نمی‌شوی؟
چگونه روزگار، تو را به روز من نمی‌اندازد و بی‌قرارت نمی‌کند؟
آخر مگر ما خاطراتمان را با هم نساختیم؟
مگر تو آن لبخند‌ها، آن دوستت دارم‌ها، آن لحظه‌های مقدسمان را به من هدیه ندادی؟
چگونه برای آن هدیه‌ دادن‌های گاه و بیگاه، دلتنگ نمی‌شوی؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[دختر اقیانوس]

می‌خواهم این قلب بی‌منطق را از س*ی*نه بیرون آورم؛
این قلبی که رفتنت را سال‌هاست باور ندارد.
این قلب بی‌قرار من، هنوز هم به امید دیدن چشم‌های توست که در س*ی*نه می‌کوبد!
این قلب من، مرا هر روز به دیدن عکس‌هایت وادار می‌کند و من...
من همچنان به فراموش کردن تو تظاهر می‌کنم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[دختر اقیانوس]

تو می‌دانی تظاهر کردن یعنی چه؟
تظاهر کردن یعنی، لبخند بزنی اما پشت آن لبخند هزاران بار بمیری و بسوزی و بسازی.
تظاهر کردن یعنی، صدها بار نقاب خندانت را روی چهره‌ی پریشانت بگذاری و زیر آن نقاب، جان دهی.
می‌دانی چگونه سرپا ایستاده‌ام؟ به امید اینکه باری دیگر سراغم را بگیری.
کافیست تو یک بار سراغم را از قاصدک‌های این کوچه بگیری.
آنگاه تا آخر این شهر، به دنبالت می‌آیم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان