Melina.N
مدیر تالار تیزر + ناظر رمان + طراح آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
ناظر رمان
دستیار مدیر
داستاننویس
ویراستار انجمن
میکسر انجمن
تیزریست
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
طراح آزمایشی
مترجم آزمایشی
- تاریخ ثبتنام
- 2023-07-03
- نوشتهها
- 1,059
- لایکها
- 3,540
- امتیازها
- 73
- محل سکونت
- سیاره یک عدد توت فرنگی🍓
- کیف پول من
- 59,739
- Points
- 1,469
***
پرداد خودش در تعجب بود چهجوری الان من نامزدش شدم. چهطور انقدر زود؟ خان بابا با ازدواج من با پرداد موافق بود چرا؟ چون یه روانشناسه و از نظر بابا بزرگ من باید تحت نظر روانشناس باشم چی بهتر که همسرم روانشناس باشه و مهمترینش آتش از یادم میره چه خیالیه، واقعاً یعنی از یادم میره؟ مگه میشه انقدر زود؟ چشمام رو بستم ولی با دستهای پرداد روی دستهام بازشون کردم.
پرداد: گیتی جانم بیدار شدی. گیتی نمیدونی چهقدر خوشحالم باورم نمیشه تو الان نامزدمی.
خندیدم و نگاهش کردم. مثل بچههای کوچیک ذوق کرده بود.چه خوشحال بود، واقعا این خوشحالیش رو نمیتونستم درک کنم. البته اون عاشق منه بایدم خوشحال باشه.
پرداد: گیتی بریم رستوران؟
- بریم.
خوشحال به سمت رستوران روند و دستهام رو گرفت.
پرداد: گیتی بگو دوستم داری؟
- اه پرداد هندی بازی در نیار خوشم نمیاد یه بار بهت گفتم دیگه.
پرداد: خیلی خوشحالم. تو مال منی نه؟ دیگه مال منی؟ گیتی بهت قول میدم تمام رنجهای این چهار سال رو برات پاک کنم، حالا اسم بچههامون رو چی بذاریم؟
یهو خندم گرفت و...
- چی اسم بچههامون؟
پرداد: نخند گیتی. اره دیگه اسم یکیشون رو بزاریم پرهام که پسر میشه اسم اون یکی گیتا، دخترمون!
به خیال های خامش خندیدم و سرم رو به نشونه باشه تکون دادم. وقتی به رستوران رسیدیم دستم رو گرفت و کشید.
پرداد: گیتی؟
- چیه؟
پرداد: گیتی تو واقعا به خواست خودت با من ازدواج کردی؟
- چی؟ معلومه... اصلاً کسی هم تو این دنیا هست بتونه گیتی لجباز رو خام کنه!
پرداد: اره! نیست؟ یکیش آتش.
با اومدن اسمش صورتم تلخ شد و با اخم نگاهش کردم.
- میمون، خر، احمق.
پرداد: گیتی!؟
با عصبانیت گفتم:
- هان!
پرداد: تاحالا ندیدم فحش بدی؟
- هیس پرداد از دستت عصبیم.
پرداد: تو چی میخوری؟
صورتم رو به طرفی کردم و با اخم گفتم:
-همونی که تو میخوری.
پرداد: باشه.
به سمت گارسون کرد و سفارش داد.
پرداد: گیتی فکر کردی نمیدونم فکرت هنوز پیشه آتشه؟ مثلاً من روانشناسما!
با عصبانیت و کلافگی گفتم:
- دیوونه شدی پرداد، من الان نامزدتم دیگه... دیگه چی میخوای؟ گفتم که دوست دارم!
#آتشگر_گیتی
#ملینا_مدیا
#انجمن_تک_رمان
پرداد خودش در تعجب بود چهجوری الان من نامزدش شدم. چهطور انقدر زود؟ خان بابا با ازدواج من با پرداد موافق بود چرا؟ چون یه روانشناسه و از نظر بابا بزرگ من باید تحت نظر روانشناس باشم چی بهتر که همسرم روانشناس باشه و مهمترینش آتش از یادم میره چه خیالیه، واقعاً یعنی از یادم میره؟ مگه میشه انقدر زود؟ چشمام رو بستم ولی با دستهای پرداد روی دستهام بازشون کردم.
پرداد: گیتی جانم بیدار شدی. گیتی نمیدونی چهقدر خوشحالم باورم نمیشه تو الان نامزدمی.
خندیدم و نگاهش کردم. مثل بچههای کوچیک ذوق کرده بود.چه خوشحال بود، واقعا این خوشحالیش رو نمیتونستم درک کنم. البته اون عاشق منه بایدم خوشحال باشه.
پرداد: گیتی بریم رستوران؟
- بریم.
خوشحال به سمت رستوران روند و دستهام رو گرفت.
پرداد: گیتی بگو دوستم داری؟
- اه پرداد هندی بازی در نیار خوشم نمیاد یه بار بهت گفتم دیگه.
پرداد: خیلی خوشحالم. تو مال منی نه؟ دیگه مال منی؟ گیتی بهت قول میدم تمام رنجهای این چهار سال رو برات پاک کنم، حالا اسم بچههامون رو چی بذاریم؟
یهو خندم گرفت و...
- چی اسم بچههامون؟
پرداد: نخند گیتی. اره دیگه اسم یکیشون رو بزاریم پرهام که پسر میشه اسم اون یکی گیتا، دخترمون!
به خیال های خامش خندیدم و سرم رو به نشونه باشه تکون دادم. وقتی به رستوران رسیدیم دستم رو گرفت و کشید.
پرداد: گیتی؟
- چیه؟
پرداد: گیتی تو واقعا به خواست خودت با من ازدواج کردی؟
- چی؟ معلومه... اصلاً کسی هم تو این دنیا هست بتونه گیتی لجباز رو خام کنه!
پرداد: اره! نیست؟ یکیش آتش.
با اومدن اسمش صورتم تلخ شد و با اخم نگاهش کردم.
- میمون، خر، احمق.
پرداد: گیتی!؟
با عصبانیت گفتم:
- هان!
پرداد: تاحالا ندیدم فحش بدی؟
- هیس پرداد از دستت عصبیم.
پرداد: تو چی میخوری؟
صورتم رو به طرفی کردم و با اخم گفتم:
-همونی که تو میخوری.
پرداد: باشه.
به سمت گارسون کرد و سفارش داد.
پرداد: گیتی فکر کردی نمیدونم فکرت هنوز پیشه آتشه؟ مثلاً من روانشناسما!
با عصبانیت و کلافگی گفتم:
- دیوونه شدی پرداد، من الان نامزدتم دیگه... دیگه چی میخوای؟ گفتم که دوست دارم!
کد:
***
پرداد خودش در تعجب بود چهجوری الان من نامزدش شدم. چهطور انقدر زود؟ خان بابا با ازدواج من با پرداد موافق بود چرا؟ چون یه روانشناسه و از نظر بابا بزرگ من باید تحت نظر روانشناس باشم چی بهتر که همسرم روانشناس باشه و مهمترینش آتش از یادم میره چه خیالیه، واقعاً یعنی از یادم میره؟ مگه میشه انقدر زود؟ چشمام رو بستم ولی با دستهای پرداد روی دستهام بازشون کردم.
پرداد: گیتی جانم بیدار شدی. گیتی نمیدونی چهقدر خوشحالم باورم نمیشه تو الان نامزدمی.
خندیدم و نگاهش کردم. مثل بچههای کوچیک ذوق کرده بود.چه خوشحال بود، واقعا این خوشحالیش رو نمیتونستم درک کنم. البته اون عاشق منه بایدم خوشحال باشه.
پرداد: گیتی بریم رستوران؟
- بریم.
خوشحال به سمت رستوران روند و دستهام رو گرفت.
پرداد: گیتی بگو دوستم داری؟
- اه پرداد هندی بازی در نیار خوشم نمیاد یه بار بهت گفتم دیگه.
پرداد: خیلی خوشحالم. تو مال منی نه؟ دیگه مال منی؟ گیتی بهت قول میدم تمام رنجهای این چهار سال رو برات پاک کنم، حالا اسم بچههامون رو چی بذاریم؟
یهو خندم گرفت و...
- چی اسم بچههامون؟
پرداد: نخند گیتی. اره دیگه اسم یکیشون رو بزاریم پرهام که پسر میشه اسم اون یکی گیتا، دخترمون!
به خیال های خامش خندیدم و سرم رو به نشونه باشه تکون دادم. وقتی به رستوران رسیدیم دستم رو گرفت و کشید.
پرداد: گیتی؟
- چیه؟
پرداد: گیتی تو واقعا به خواست خودت با من ازدواج کردی؟
- چی؟ معلومه... اصلاً کسی هم تو این دنیا هست بتونه گیتی لجباز رو خام کنه!
پرداد: اره! نیست؟ یکیش آتش.
با اومدن اسمش صورتم تلخ شد و با اخم نگاهش کردم.
- میمون، خر، احمق.
پرداد: گیتی!؟
با عصبانیت گفتم:
- هان!
پرداد: تاحالا ندیدم فحش بدی؟
- هیس پرداد از دستت عصبیم.
پرداد: تو چی میخوری؟
صورتم رو به طرفی کردم و با اخم گفتم:
-همونی که تو میخوری.
پرداد: باشه.
به سمت گارسون کرد و سفارش داد.
پرداد: گیتی فکر کردی نمیدونم فکرت هنوز پیشه آتشه؟ مثلاً من روانشناسما!
با عصبانیت و کلافگی گفتم:
- دیوونه شدی پرداد، من الان نامزدتم دیگه... دیگه چی میخوای؟ گفتم که دوست دارم!
#ملینا_مدیا
#انجمن_تک_رمان