رباعیات عنصری

[Zahra jafarian]

من گفت نیارم که تو ماهی صنما
روشن بتو گشت ماه و ماهی صنما
من شاه جهان مرا تو شاهی صنما
فرمانت روا بهر چه خواهی صنما

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

از مشک نگر که لاله بنگاه گرفت
زو طبع غمی دراز و کوتاه گرفت
بر ماه بشست زلفکان راه گرفت
گیرند بشست ماهی او ماه گرفت

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

شنگرف چکانیده ترا بر شکرست
مشکین زلفت شکسته گرد قمرست
حورات مگر مادر و غلمان پدرست
کاین صورت تو ز آدمی خوبترست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

بشکفته گلیست بر رخ فرخ دوست
نی نی گل نیست آن رخ فرخ اوست
همچون گل سرخ پو*ست آن برگ نکوست
هرگز دیدی که سرخ گل دارد پو*ست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

ابروت به زه کرده کمان آمد راست
مژگانت چو تیر بر کمان آمد راست
ما را ز تو دلبری گمان آمد راست
ای دوست ترا پیشه همان آمد راست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

چون میگذرد کار چه آسان و چه سخت
وین یکدم عاریت چه ادبار و چه بخت
چون جای دگر نهاد میباید رخت
نزدیک خردمند چه تابوت و چه تخت

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

آفاق بپای آه ما فرسنگیست
وز آتش ما سپهر دود آهنگیست
در پای امید ماست هر جا خاریست
بر شیشۀ عمر ماست هرجا سنگیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

گفتم صنما دلم ترا جویانست
گفتا که ل*بم درد ترا درمانست
گفتم که همیشه از منت هجرانست
گفتا که پری ز آدمی پنهانست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

گل بر رخ تست و چشم من غرقه به آب
من تافته و زلف تو پیچیده به تاب
زلف تو بر آتش است و من گشته کباب
بی‌خواب من و نرگس تو مایهٔ خواب

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

کی عیب سر زلف بت از کاستن است
چه جای بغم نشستن و خاستن است
روز طرب و نشاط و می خواستن است
کاراستن سرو ز پیراستن است

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان