Zahra jafarian
صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
ای برده رخت رونق گلها و سمنها
دارد دهن تنگ تو در غنچه سخنها
گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد
چون آب به زنجیر مرا سوی چمنها
صحرای عدم لالهستان شد چو شهیدان
با د*اغ تو رفتند به خون غرقه کفنها
گفتهست به هر غنچه صبا وصف دهانت
ماندهست ز حیرت همه را باز دهنها
مشکل که بود روی خلاصی دل ما را
از زلف تو با این همه خمها و شکنها
با ل*ذت آوارگی وادی عشقت
غربتزدگان را نشود میل وطنها
چون خامه به وصف خط تو خشک فرو ماند
جامی که شد انگشتنما در همه فنها
دارد دهن تنگ تو در غنچه سخنها
گر سرو نه با قد تو ماند نتوان برد
چون آب به زنجیر مرا سوی چمنها
صحرای عدم لالهستان شد چو شهیدان
با د*اغ تو رفتند به خون غرقه کفنها
گفتهست به هر غنچه صبا وصف دهانت
ماندهست ز حیرت همه را باز دهنها
مشکل که بود روی خلاصی دل ما را
از زلف تو با این همه خمها و شکنها
با ل*ذت آوارگی وادی عشقت
غربتزدگان را نشود میل وطنها
چون خامه به وصف خط تو خشک فرو ماند
جامی که شد انگشتنما در همه فنها