معرفی کتاب کتاب راحله از زهرا ولی زاده

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب راحله نوشته‌ی زهرا ولی‌زاده، داستان زندگی پرفرازونشیب دختری نوجوان و روستایی در دوران پیش از انقلاب است. این رمان که با الهام از ماجرایی واقعی نوشته شده، زندگی راحله از سال 1340 تا سال 1357 را پی می‌گیرد و اتفاقات سخت و مشکلاتی که او پشت‌سر گذاشته را بازگو می‌کند.

درباره‌ی کتاب راحله
داستان کتاب راحله حول شخصیتی به همین نام می‌گردد و زندگی او را از بدو تولد تا دوران نوجوانی روایت می‌کند. راحله اوایل دهه‌ی 1340 در روستایی در آذربایجان غربی به دنیا آمده. پدرش فردی بی‌مبالات و بی‌توجه است و روزهایی متوالی آن‌ها را تنها می‌گذارد و برای عیاشی به شهر می‌رود. او بااینکه وارث دارایی زیادی بوده، اما همه‌ی آن‌ها را در ق*مار و شب‌نشینی از دست داده است. حالا آن‌ها به‌جز چند گوسفند مال دیگری ندارند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
راحله دو خواهر بزرگ‌تر از خود دارد که هردوی آن‌ها ازدواج ‌کرده‌اند و از خانه رفته‌اند و فقط او و برادرش در کنار پدر و مادر زندگی می‌کنند. هنوز چهار سالش نشده که پدرش به بیماری سرطان مبتلا می‌شود و در بستر مرگ می‌افتد. بااینکه راحله از پدرش خوشش نمی‌آید، اما دلش برای این مرد می‌سوزد و طاقت دیدن رنج‌های او را ندارد. چند ماه بعد پدر از دست می‌رود و او، برادر و مادرش را تنها می‌گذارد. آن‌ها که هیچ درآمدی ندارند به‌سختی روزگار می‌گذرانند؛ تااینکه خواهر بزرگ راحله، فریده، که وضعیت مالی خوبی دارد، از آن‌ها می‌خواهد به خانه‌ی او بروند و در کنار آن‌ها زندگی کنند. راحله به همراه خانواده‌اش به خانه‌ی فریده می‌رود و زندگی جدیدی را شروع می‌کند. گرچه در ابتدا همه‌چیز خوب پیش می‌رود ولی کم‌کم شرایط تغییر می‌کند. راحله بااینکه کودک است می‌فهمد که خانواده‌ی شوهر فریده آن‌ها را اذیت می‌کنند...

رمان راحله نوشته‌ی زهرا ولی‌زاده، داستان زندگی پرفرازونشیب و تلخ دختری روستایی و فقیر را روایت می‌کند. دختری که در خانواده‌ای تنگدست و حاشیه‌نشین متولد شده و به‌سختی روزگار می‌گذراند. مرگ پدر اما سرنوشت آن‌ها را تغییر می‌دهد و به ورطه‌ی دیگری می‌برد. راحله به خانه‌ی خواهرش می‌رود تا زندگی راحت‌تری را تجربه کند ولی درگیر ماجراهای دشوارتری می‌شود. داستان می‌کوشد به فقر و وضعیت فرهنگی جامعه‌ی روستایی در دهه‌های پیشین بپردازد. اینکه دختران در سنین کم ازدواج می‌کردند و مادر می‌شدند. فریده، خواهر راحله، بااینکه پانزده سال بیشتر ندارد، صاحب سه فرزند است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
خود راحله هم به محض اینکه به سن دوازده‌سالگی می‌رسد مردی او را برای ازدواج برمی‌گزیند. همین کشمکش بر سر ازدواج باعث می‌شود او به سرنوشت تراژیکی دچار شود.

زهرا ولی‌زاده در رمان راحله کوشیده داستانی عاشقانه و خانوادگی را بازگو کند. شخصیت اصلی قصه‌ی او دختری است که سعی می‌کند قوی باشد و باوجود سختی‌های زندگی از پس مشکلاتش برآید. بااین‌وجود فشار و عقب‌ماندگی جامعه او را قربانی خود می‌کند و دائماً به او آزار می‌رساند. نویسنده از ماجرایی واقعی الهام می‌گیرد و تلاش دارد به آن وفادار بماند. روایت او اول‌شخص است و به زبان محاوره بیان می‌شود. به خاطر همین داستان تا حدی به شیوه‌ی خاطره‌گویی نزدیک می‌شود و آن را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند.

داستان راحله را انتشارات ندای الهی منتشر کرده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
کتاب راحله برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب به دوستداران داستان‌های فارسی و رمان‌های خانوادگی توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب راحله می‌خوانیم
بعدازظهر بچه رو گذاشتن ب*غ*ل نبات علی تا توی گوشش اذان بگه و اسمشو صدا بزنه، اسمش رو گذاشتن احمد و همگی صلواتی فرستادیم، بی‌بی نصرت یه ظرف بزرگ نقل آورد و همگی دهنمون و شیرین کردیم. اون روزگار آب لوله‌کشی توی روستاها نبود و ماهی یه بار اهالی روستا برای حمام کردن به گرمابه روستا می‌رفتن، چون دهم آبجی فریده‌ام تمام شده بود و دو روز تا عید نوروز باقی مونده بود قرار شد همگی بریم حمام، ننه عالیه و بی‌بی نصرت و سکینه زنبیل‌های حمام رو آماده کرده بودن و شور و شوق خاصی توی خونه جریان داشت.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,541
لایک‌ها
18,486
امتیازها
143
کیف پول من
94,558
Points
10,599
حموم روستا زوج و فرد بود روزهای زوج نوبت مرد‌ها بود و روزهای فرد نوبت خانوما؛ من که هیچ‌وقت از حموم خوشم نمی‌اومد، اول به این خاطر که باید ل*خت می‌شدم بین اون همه آدم و خجالت می‌کشیدم دوم به خاطر اینکه ننه همچین با تمام زور و قدرتش منو کیسه سفیدآب می‌کشید که تا چند روز همه پوستم قرمز بود و می‌سوخت. اون روز بچه‌ها رو گذاشتیم پیش سیف‌الله و نبات علی و با چندتا زنبیل قرمز که توشون پر لباس و حوله بود به طرف حموم راه افتادیم هوا هنوز سرد بود و سوز اسفند رو می‌شد حس کرد، بعد از عبور از مرکز روستا و جلوی مغازه‌ها رسیدیم.

وارد حموم که می‌شدیم بعد در ورودی یه پرده ضخیم از دوگوشه‌ی سقف آویزان بود که باید اون رو کنار می‌زدیم و وارد رختکن حمام می‌شدیم، یه اتاق تقریباً پونزده متری بود، بتول پشت میز آهنی زنگ زدش نشسته بود و به تازه واردها کلید جا رختی می‌داد و می‌گفت بیشتر از یک ساعت داخل نمونید وگرنه باید دو برابر حساب کنید!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا