Zahra jafarian
صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
یک خانواده، با یک راز بزرگ! کریستین هانا در کتاب باغ زمستانی، که نامزد جایزهی گودریدز بوده است، داستان خانوادهای را روایت میکند که اکنون هر کدام به دور از دیگری زندگی میکنند؛ اما افتادن پدر در بستر بیماری، دوباره آنها را در کنار هم جمع میکند تا گره از رازی بزرگ گشوده شود.
دربارهی کتاب باغ زمستانی
هر خانواده رازی دارد؛ رازی که همواره مخفی است و با گشوده شدن گرهی آن، همه چیز به ناگاه تغییر میکند، حتی خود اعضای خانواده. اگر این راز، مربوط به گذشتهی مادر باشد چه؟ آیا دخترانش میتوانند بدون دانستن آن، هویت واقعی خود را بشناسند؟
کریستین هانا (Kristin Hannah)، در کتاب باغ زمستانی (Winter Garden)، داستانی جذاب را روایت میکند؛ داستان دو خواهر به نام مردیت و نینا که اکنون از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. آنها در خانوادهای ثروتمند متولد شدهاند؛ با مادری عبوس و بدخلق به نام آنیا و پدری پرانرژی و مهربان. آنها تا مدتها به هم شباهت داشتند؛ اما اکنون، راهشان از هم جدا شده است و هرکدام زندگی مخصوص به خود را دارد: مردیت ازدواج کرده و صاحب دو فرزند شده است و ویژگیهایی بسیار شبیه به مادرش دارد. او همچنین کسبوکار خانوادگیشان که ادارهی باغهای سیب است را به عهده دارد. زندگی او خستهکننده و پرملال شده و به غیر از کارهایی تکراری، چیز دیگری در آن پیدا نمیشود. در مقابل او، نینا به عکاسی تبدیل شده که مدام در موقعیتهای خطرناک و هیجانانگیز، مشغول فعالیت و مدام در حال امتحان کردن تجارب جدید است.
دربارهی کتاب باغ زمستانی
هر خانواده رازی دارد؛ رازی که همواره مخفی است و با گشوده شدن گرهی آن، همه چیز به ناگاه تغییر میکند، حتی خود اعضای خانواده. اگر این راز، مربوط به گذشتهی مادر باشد چه؟ آیا دخترانش میتوانند بدون دانستن آن، هویت واقعی خود را بشناسند؟
کریستین هانا (Kristin Hannah)، در کتاب باغ زمستانی (Winter Garden)، داستانی جذاب را روایت میکند؛ داستان دو خواهر به نام مردیت و نینا که اکنون از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. آنها در خانوادهای ثروتمند متولد شدهاند؛ با مادری عبوس و بدخلق به نام آنیا و پدری پرانرژی و مهربان. آنها تا مدتها به هم شباهت داشتند؛ اما اکنون، راهشان از هم جدا شده است و هرکدام زندگی مخصوص به خود را دارد: مردیت ازدواج کرده و صاحب دو فرزند شده است و ویژگیهایی بسیار شبیه به مادرش دارد. او همچنین کسبوکار خانوادگیشان که ادارهی باغهای سیب است را به عهده دارد. زندگی او خستهکننده و پرملال شده و به غیر از کارهایی تکراری، چیز دیگری در آن پیدا نمیشود. در مقابل او، نینا به عکاسی تبدیل شده که مدام در موقعیتهای خطرناک و هیجانانگیز، مشغول فعالیت و مدام در حال امتحان کردن تجارب جدید است.