- تاریخ ثبتنام
- 2020-05-31
- نوشتهها
- 2,595
- لایکها
- 24,995
- امتیازها
- 138
- محل سکونت
- رُم، ایتالیا
- کیف پول من
- 82,667
- Points
- 1,469
#یه_روز_که...
#پست۱۰
نشون نمیدم که چقدر محتاجِ حرف زدنِ با توام؛ ولی خواهشاً تو بدون! بدون که از محتاج هم، محتاجترم.
دلم میخواد صبح تا شب و شب تا صبح باهات حرف بزنم. حالا این حرف زدن، توی چت هم باشه قبول؛ ولی اگر رو در رو باشه، چه بهتر!
نشون نمیدم که چقدر دوستت دارم، نمیگم که چقدر میخوامت؛ ولی خواهشاً تو بدون!
بدون که من نشوندمت کنج قلبم و جات انقدر محکمه که هیچ احدی نمیتونه بیاد به جات.
من نشون نمیدم و نمیگم که دلم با تو بودن میخواد؛ ولی خواهشاً تو بدون!
خواهشا تو بدون که شدی همهی هم و غم و دلیل شادی و انگیزهی زندگی من!
خواهشا تو بدون که شدی یه بغضِ گیرکرده وسط شاهراه گلوم!
بدون که از هر منتظری، منتظرترم برای اومدن تو و رسیدنم بهت!
بدون که از هر تشنهای، تشنهترم برای شکار ل*بهای تو!
که از هر بیپناهی، بیپناهترم تا رسیدن به ب*غ*لِ تو!
خواهشاً خودت بدون که چقدر میخوامت و چقدر دوستت دارم؛ چون من نمیتونم دم بزنم، ل*ب بزنم و نشون بدم. نمیشه! یعنی میخوامها؛ اما دست و بالم بستهست. میترسم؛ از اتفاقهای بعدش... از خودِ تو حتی!
که مبادا دست دلمو رو کنم و پر بزنی و بری...
که مبادا بگم و دستم بندازن این مردمِ بد عقیده و مغز پوسیده؛ ولی لطفا تو دردِ منو، حرفِ منو بدون!
خط دلم رو بخون بیاینکه حتی یک کلمه دم بزنم!
میدونی؟
من هزاران هزارتا جملهی عاشقانه و حرفهای قشنگ برات کنج دل و گلوم حبس کردم. شاید الان نشه که بهت بگمشون؛ ولی قول میدم، یه روز که قدم به سمتم برداشتی، به محضِ رسیدنت، تک به تکشون رو دم گوشات بگم!
یه روز که از هر بیتابی، بیتابتری برای من؛
روزی که از هر دختری، عاشقترم برای تو!
#یه_روز_که...
#دلنوشته_یه_روز_که
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#صبا_نوشت
#صاد
#پست۱۰
نشون نمیدم که چقدر محتاجِ حرف زدنِ با توام؛ ولی خواهشاً تو بدون! بدون که از محتاج هم، محتاجترم.
دلم میخواد صبح تا شب و شب تا صبح باهات حرف بزنم. حالا این حرف زدن، توی چت هم باشه قبول؛ ولی اگر رو در رو باشه، چه بهتر!
نشون نمیدم که چقدر دوستت دارم، نمیگم که چقدر میخوامت؛ ولی خواهشاً تو بدون!
بدون که من نشوندمت کنج قلبم و جات انقدر محکمه که هیچ احدی نمیتونه بیاد به جات.
من نشون نمیدم و نمیگم که دلم با تو بودن میخواد؛ ولی خواهشاً تو بدون!
خواهشا تو بدون که شدی همهی هم و غم و دلیل شادی و انگیزهی زندگی من!
خواهشا تو بدون که شدی یه بغضِ گیرکرده وسط شاهراه گلوم!
بدون که از هر منتظری، منتظرترم برای اومدن تو و رسیدنم بهت!
بدون که از هر تشنهای، تشنهترم برای شکار ل*بهای تو!
که از هر بیپناهی، بیپناهترم تا رسیدن به ب*غ*لِ تو!
خواهشاً خودت بدون که چقدر میخوامت و چقدر دوستت دارم؛ چون من نمیتونم دم بزنم، ل*ب بزنم و نشون بدم. نمیشه! یعنی میخوامها؛ اما دست و بالم بستهست. میترسم؛ از اتفاقهای بعدش... از خودِ تو حتی!
که مبادا دست دلمو رو کنم و پر بزنی و بری...
که مبادا بگم و دستم بندازن این مردمِ بد عقیده و مغز پوسیده؛ ولی لطفا تو دردِ منو، حرفِ منو بدون!
خط دلم رو بخون بیاینکه حتی یک کلمه دم بزنم!
میدونی؟
من هزاران هزارتا جملهی عاشقانه و حرفهای قشنگ برات کنج دل و گلوم حبس کردم. شاید الان نشه که بهت بگمشون؛ ولی قول میدم، یه روز که قدم به سمتم برداشتی، به محضِ رسیدنت، تک به تکشون رو دم گوشات بگم!
یه روز که از هر بیتابی، بیتابتری برای من؛
روزی که از هر دختری، عاشقترم برای تو!
#یه_روز_که...
#دلنوشته_یه_روز_که
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#صبا_نوشت
#صاد
کد:
#یه_روز_که...
#پست۱۰
نشون نمیدم که چقدر محتاجِ حرف زدنِ با توام؛ ولی خواهشاً تو بدون! بدون که از محتاج هم، محتاجترم.
دلم میخواد صبح تا شب و شب تا صبح باهات حرف بزنم. حالا این حرف زدن، توی چت هم باشه قبول؛ ولی اگر رو در رو باشه، چه بهتر!
نشون نمیدم که چقدر دوستت دارم، نمیگم که چقدر میخوامت؛ ولی خواهشاً تو بدون!
بدون که من نشوندمت کنج قلبم و جات انقدر محکمه که هیچ احدی نمیتونه بیاد به جات.
من نشون نمیدم و نمیگم که دلم با تو بودن میخواد؛ ولی خواهشاً تو بدون!
خواهشا تو بدون که شدی همهی هم و غم و دلیل شادی و انگیزهی زندگی من!
خواهشا تو بدون که شدی یه بغضِ گیرکرده وسط شاهراه گلوم!
بدون که از هر منتظری، منتظرترم برای اومدن تو و رسیدنم بهت!
بدون که از هر تشنهای، تشنهترم برای شکار ل*بهای تو!
که از هر بیپناهی، بیپناهترم تا رسیدن به ب*غ*لِ تو!
خواهشاً خودت بدون که چقدر میخوامت و چقدر دوستت دارم؛ چون من نمیتونم دم بزنم، ل*ب بزنم و نشون بدم. نمیشه! یعنی میخوامها؛ اما دست و بالم بستهست. میترسم؛ از اتفاقهای بعدش... از خودِ تو حتی!
که مبادا دست دلمو رو کنم و پر بزنی و بری...
که مبادا بگم و دستم بندازن این مردمِ بد عقیده و مغز پوسیده؛ ولی لطفا تو دردِ منو، حرفِ منو بدون!
خط دلم رو بخون بیاینکه حتی یک کلمه دم بزنم!
میدونی؟
من هزاران هزارتا جملهی عاشقانه و حرفهای قشنگ برات کنج دل و گلوم حبس کردم. شاید الان نشه که بهت بگمشون؛ ولی قول میدم، یه روز که قدم به سمتم برداشتی، به محضِ رسیدنت، تک به تکشون رو دم گوشات بگم!
یه روز که از هر بیتابی، بیتابتری برای من؛
روزی که از هر دختری، عاشقترم برای تو!
#یه_روز_که...
#دلنوشته_یه_روز_که
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#صبا_نوشت
#صاد
آخرین ویرایش توسط مدیر: