خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • با توجه به عدم اقدام فرد واجد شرایط برای خرید انجمن، بالا رفتن هزینه ها و عدم امکان پرداخت، متاسفانه در سال 1404 کنار شما نخواهیم بود. رمان ها دلنوشته ها و سایر اطلاعات موجود در انجمن را ذخیره کنید. چند روز آینده تنها برای ذخیره سازی اطلاعات انجمن فعال است. از همراهی شما تا این لحظه ممنونم. اگر قصد خرید انجمن را دارید به آیدی Zahra_jim80 در تلگرام یا ایتا پیام بدهید. در صورت فروش، انجمن همچنان فعال می ماند. ❤️نکته مهم: سایت taakroman.ir از دسترس خارج نشده و رمان های شما حذف نمی شود. رمان های در حال تایپ خود را هم می توانید در آینده و زمانی که کامل شد، بفرستید تا روی سایت اصلی قرار گیرد.

شعر شعر«حریق خزان بود» | اثر زری شاعر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع ANLI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 289
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ANLI

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,224
کیف پول من
163,762
Points
7,128
تو که از من گذشتی، تمام جهان از من گذشتند.
امیدها به ناامیدی تبدیل شد و شادی‌ها به غم‌ها
پای هر پنجره‌ای تنها نشستم به امید بازگشت تو
باران بارید، می‌دانی به امید چه روزهایی اشک ریخت؟
روزهایی که مردانه قول دادی و حال، بی‌رحمانه عهدت را شکستی
نگاهم و پاهایم، در دورترین نقطه‌ی شهر می‌رفت و باز‌می‌گشت.
ای مردم!
پشت پنجره نشسته‌ام و یک سال انتظار می‌کشم تا برگردد
شما نمی‌دانید؛ اما مردی را از من ربودید که او جانم بود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ANLI

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,224
کیف پول من
163,762
Points
7,128
روز از فکر تو نالانم، شب از فکر تو بی‌خوابم
بگو که من لحظه‌ای از خاطرت گذر می‌کنم
دل‌تنگ صداتم، آن صدای دل‌انگیزی که لالایی‌ شبایم بود
دیگر از نبودنت خسته شده‌ام، نبودنت آتش به جانم زده است
ای کاش نبودنت جزئی از تقدیرم نبود
ای کاش می‌دانستم که نام تو در فال من نیست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ANLI

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,224
کیف پول من
163,762
Points
7,128
آن‌گاه که نگاهت به نگاهم خورد، حریق خزان بود
باران نم نم می‌زد، همان لحظه چشمانم م*ست چشمانت بود
تو از بهر ناامیدی چشمانت را بستی و از بسی امید گفتی
امیدت شدم؛ اما امیدم را ربودی و رفتی ناامیدترینم کردی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا