شعر شعر«حریق خزان بود

  • نویسنده موضوع .ARNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 67
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

.ARNI

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
نویسنده فعال
کاربر VIP انجمن
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,020
لایک‌ها
4,191
امتیازها
123
سن
19
محل سکونت
شیراز
کیف پول من
93,467
Points
6,734
نام شعر: حریق خزان بود
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه:
می‌خواهم در زمینی پر از گل‌های پیچک
به دست خود، ز عشق تو گل رُزی بکارم
تا رازهای نهفته در آن را، با دستان خود بچینم
و چون ماهی در آب زلال دریا، لحظه‌ای آرام گیرم
من از یک لحظه خندیدن، و ساعت‌ها گریستن بی‌زارم
مرا خوش‌تر از آن‌که، ز عشق پرندگان عاشق آواز خوانم
پس از اشکی که ز دل‌تنگی و فراق عشق، از چشمم چکد
آرزویم این است که از پیکر بی‌جانم، خونِ روانه چکد
ای آسمانِ بی‌کران و ستارگان خفته‌گان
به سخن دل که با آهِ جان‌سوزی‌ست گوش سپارید
بنگرید که زنی خندان، با چشمانی بارانی به سویتان می‌آید
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : .ARNI

.ARNI

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
نویسنده فعال
کاربر VIP انجمن
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,020
لایک‌ها
4,191
امتیازها
123
سن
19
محل سکونت
شیراز
کیف پول من
93,467
Points
6,734
زمان بی‌درنگ گذشت
ساعت هر بار برایم آوازی غمگین سرود
من راز گذر زمان را می‌دانم
سخن لحظه‌هایی که در دلالان می‌گذرد را می‌فهمم
لحظه‌های شیرین گذشته، در گور خفته‌اند
زمان گذشت و دردها در تنم ریشه دواند
قطره‌های باران زمین را فرش زیر پاهایم می‌کند.
من به زیبایی گلی که تازه شکفته است می‌اندیشم
باغ‌های ویرانه‌ی تخیل
ذهنم را به سمت خود می‌کشد
به آسمان نگاه کن، حال جای باران... برف می‌بارد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .ARNI
بالا