شعر اشعار«سیگاری نیم سوخته» | اثر زری کاربر انجمن تک‌رمان

[NADIYA]

نام شعر: سیگاری نیم سوخته
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: سپید
مقدمه:
من کلمه‌ای حقیر و نانوشته‌ام
اما خواندنِ غم را، چه ماهرانه آموخته‌ام
حتی نوشتن آن را
من
چه غمگین از آن سیگارِ نیم سوخته کام می‌گیرم
در این برهوتِ خواب
دلم تنها یک شب
یک خواب پر از آرامش می‌خواهد
مگر من با این روزگار و مردمانش چه کرده‌ام؟
که این‌گونه شعرهایم بوی غم
و بوی نمِ باران می‌دهد؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

چهار دیوار دلم
آن خیناگرِ سرشار از غمی‌ست
که همانند پرنده‌ای در قفس
آواز شب به خاطرات پیوسته است
ای کاش غم را
زبان دل بود
آن که می‌گوید حالش خوب است
دل‌نگران شب‌هایی است
که ماهش را ستاره‌ها می‌جوید
هنوز آفتاب خندان است
اما هزاران ستاره گریان
در تمنای دلم، ای کاش غم وجود نداشت.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

من در آیینه هر بار خود را می‌بینم
نگاهم از آینه، فرو می‌ریزد
تو، به اندازه تمام تنهایی‌های من
حتی خلوت‌هایت هم، پر از خنده است
و من به اندازه زیبایی تصویرِ خنده‌هایت
در آیینه‌ی نگاهم، غمگین‌ترینم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

بخند همانند کودکی‌ات
بخند به غم‌هایم ای روزگار
من طعم غم‌های زیادی را چشیدم
من آرزوی بزرگ‌سالی را داشتم
اما موهای سپیدم را ببین!
دستانِ لرزان و بی‌جانم را ببین!
ای کاش کودکی خردسال بودم!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

آن‌قدر از این روزگار دل‌گیرم
که جز خود، کسی را در آ*غ*و*ش نمی‌گیرم
و شانه‌های لرزان و نامحسوسم
چون گهواره‌ای،
مرا بر روی دستانش تکان می‌دهد.
تا شاید آرام گیرم
تا شاید غبار غم از چشمانم بچکد

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

این پرنده
دیگر خیال پرواز در سر ندارد
بال‌هایش را همان شب،
زیر باران جا گذاشت
همان شب، فکر پرواز را محال کرد
او خود را در قفس زندانی کرد
زندگی، چشمان سیاهش را بست
هزاران اشک، پشت پلک‌هایش پنهان شدند
سال‌ها گذشت
حتی دیگر میل زندگی کردن هم ندارد
هر شب مثل قبل
ماه‌ را با خنده نگاه نمی‌کند
بلکه او را از قفس بیرون می‌کند
به‌جای چایی، برای خود غم دَم می‌کند.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

این پرنده
هر شب یک غم جدید را
به خورد آرزوهایش می‌دهد
بی‌بال و پر است
اما با خیالِ بودنِ او که در سر می‌پروراند
باری دیگر اوج می‌گیرد
با طعم تلخی کنار میله‌های قفس
در انتظار اوست!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

سیگارهای بر روی ل*بم
ترکیبی از دردهایم است
لبخندی مریض‌گونه‌ای،
بر روی لبان خشکیده‌ام می‌نشیند
فندکی که در جیبم است
دیگر همه چیزم شده است
سرفه‌هایم دلیل اشک‌هایم است
این سیگار، دلیل زنده بودنم است

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

سیگار بر روی لبانم
قلم در دست زخم‌آلودم
برگه‌های مچاله‌ در دستم
این شعرها همچو آتش
همانند خاکستر سیگار خواهد سوخت.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[NADIYA]

تو مرا به یاد آوری
یا به فراموشی بسپاری
سخنی یا اعتراضی نیست!
اما... نفسم
میان کام سنگین سیگارها می‌گیرد
در هوایی که نفس می‌کشم
قفسی بیش نیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان