خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

شعر اشعار«فنجان خالی قهوه» | اثر زری کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع NADIYA
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 363
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
با بادی که در پیچ موهایت همچو نوازش‌گرانه
بازی و خودنمایی می‌کند.
کوه همچو رودی استوار و با استقامت
یک آواز دل‌نشین
شروع پرواز یک پرنده‌ی با شوق است
میان این آوازهای رنگارنگ
این چکامه‌های زیبا و دل‌ربا،
من همانند یک پرنده‌ی بال شکسته‌ام
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
نامش عشق بود!
اما کلمه به کلمه‌اش، از اجزای یک غمِ بی‌پایان
ذرات قلبش، از قطرات باران ساخته شده بود
و صدای تپشش، از صدای طنین و دل‌نواز باران
بر ایوان‌ و کاخ‌ها و بام‌های کاه‌گلی
و من هم‌چنان او را
چون شاخه‌ی درخت بلوط، که شکسته باشد
هم‌چنان سایه‌اش را دوست دارم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
الفبا، برای بیانِ عشق تو کم است
بی‌شک، برای اجزای روی زیبای توست
دست‌هایم برای جست‌و‌جوی دستانت،
جان تازه‌ای گرفتند.
اینک دهانم برای بیان عشق توست
ای کاشف آتش
ای مخلوقات عشق
در دلم، تو همانند قطرات باران
که تصویر خنده‌هایت را به بند می‌کشد
که هرگز خنده‌هایت، از ذهنم پاک نخواهد شد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
به چشمان زیبایش،
که زیبایی‌اش همچو آفتابی درخشان
و دستان سپیدش که بازتاب آفتاب
و همانند باران آرام‌بخش
و نرمخند لبانش، تصویر زیبایی

از ج*ن*س الماسی درخشان
و افق ماورای دیدش، همچو سیگاری
بر لبان خشکیده‌ی من
هم‌چنان کدر می‌کند و به خوبی یادم است
و من آن آفتابی که منتظر تکه ابری است
و گویی گمان می‌کردم
در آن زمان که با من
هرگز آواز نخوانده‌ای و نه تاب گفتن
و نه میل رفتن
و رنج و درد قلب سوخته‌ی من،
همه از آن نگفته‌ها بود!
گیسوان سیاهِ تو،
زیباتر از گیسوبان طلایی‌رنگ خورشید
و ل*ب‌های ترک خورده‌ام،
از سکوت رنج می‌برد
و همانند گلی تازه روئیده، برمخند نشکفته!
و همانند گلی ناامید، بر ل*بم پژمرده گشته!
و روی گونه‌ی گل‌گون و سردم را
قطرات اشک فرا گرفت.
و چشمانم را، همانند غبار غمی از ج*ن*س کدورت
و غرور و کذب آزرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
قدرت به زبان آوردن نامت،
از زبان من رمیده بود
تمام جانم در برابر نام تو، ز عشق دیرینه‌ی تو
هم‌چنان بی‌توان رهیده بود
چرا ز عشق تو سخن می‌گویم؟ چرا از تو می‌گریزم؟
این دل چه طعنه‌هایی را که به جان نخرید!
قدرت به زبان آوردن عشقت،
از دل من رمیده بود! اینک چرا؟
جدایی از تن نبود؛ از دل سهمگین ما بود!
و سرنوشتِ بی‌رغم و غم‌انگیز من!
ای کاش این گونه نبود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
به حال بد، من عادت کرده‌ام
از شکست خوردن نمی‌ترسم!
قوی و مقاوم‌تر از قبل، مردانه بلند خواهم شد
در زمان بلوا، سخن از کَس نیست!
نمی‌دانم... اما هم‌چنان احساس می‌کنم
هیچ‌گاه احساسم، به من دروغ نخواهد گفت
همانند بال‌های شکسته پرنده‌ای،
که آرزوی آواز سرودن دارد!
گویی
خیال پرواز کردن دارد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
وجودم را همچو عشقی
برای سرودن آوازِ عشق تو،
مسخر ساخته است
و سرتاسر وجودم را
چشمان مشکی رنگت،
مرا محسور خود کرده است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
من به آن صدا گوش می‌سپارم
صدایِ آواز یک پرنده است
پرنده‌ای با بال‌های شکسته و خسته
از هیاهوی جهان و پرواز کردن
خسته و آزرده شده است
و از ریزش برگ‌ها و خزان سرد
و از آرزوهای تکراری، درمانده شده است
بر یک غم بی‌پایان می‌خندد
و با آه و حسرت می‌گوید:
بهار نزدیک است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
من دیگر آن پرنده‌ای که
با اشتیاق آواز می‌خواند نیستم
آن پرنده‌ی بال شکسته‌ا‌ی‌ام که
با چشمانی آغشته از اشک
بر روی بام خانه‌ات نشسته است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

NADIYA

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,207
کیف پول من
142,645
Points
7,105
سکوت تنها انتخاب من در این جهان است
تمام خاطره‌هایمان را به چند بیت شعر بدل کرده‌ام
دیگر قلمم برای نوشتن شعرهایم توانی ندارد
نه قصه گفتن را بلدم و نه قصه بافتن
من یک فرش پر نقش و نگار نیستم
من یک زن ساده، میان ازدحامی از نامردان هستم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا