شعر اشعار «رگ خواب»

  • نویسنده موضوع امی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 233
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

امی

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,137
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,015
بی‌قراری، وقت به وقت
سراغم را می‌گیرد
دلم همانند سایه
و دستانم، همانند رگ
ردت را می‌گیرد
قلبم، قلبت را،
دنبال کرده است
چشمانم، قلبم
دستانم، حتی خواب‌هایم
رگ خوابت را می‌داند
هر جا بروی
سایه به سایه
دیوار به دیوار
دنبال توام
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : امی

امی

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,137
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,015
در گذر دلالان
دستانت را
حتی مسیرت را
با اشتیاق، و عشق درونم
طی می‌کنم
سر چهار راهِ قلبم
کَسی از من می‌پرسد:
خسته نشده‌ای؟
خنده‌ای زیبا، صورت پر از غمم را
قاب می‌گیرد
پای تو در میان باشد
و من، خسته‌گی بشناسم؟
من برای رسیدن به تو
هفت آسمان که سهل است
تا جهنم می‌روم
تا بلکه یک دقیقه
آن روی زیبایت را ببینم
و نظاره‌گرِ، این نقاشی زیبایِ
خداوند باشم!
خدا پا*ر*تی بازی کرده است
زیرا این همه زیبایی
آن هم یک‌جا و بی‌عیب
کار انسان نیست
فقط کار خداست!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : امی

امی

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,137
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,015
ای کاش قلم‌موی خدا دست من بود
در یک شب بارانی رگ خوابت را در سرنوشتم می‌نوشتم
در سرنوشتم رگ خوابت بود؛ اما خوابی تلخ
من آرزوی یک خواب شیرین به دلم مانده
رنگ روزگارم سیاه بود همانند یک قلم مشکی
من جهانی بنفش، نارنجی، آبی می‌خواهم
دیگر از جهان پر از غم و رنگ سیاه تنفر دارم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : امی

امی

نویسنده فعال
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
کاربر فعال انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-15
نوشته‌ها
5,137
لایک‌ها
5,212
امتیازها
143
سن
20
محل سکونت
شیراز📍
کیف پول من
142,398
Points
7,015
بعد از تو، تمام شعرهای سپیدی که سرودم بر من فرود آمد
از کنار نیمکت خالی‌ای که خاطره‌سازی کرده‌ایم، گذر می‌کنم
از صدای دل‌نشین خنده‌ات که با صدای قطره‌های باران
آمیخته شده بود و ملودی زیبایی طنین انداخت و
پس از رفتن تو، از صدای شکستن آوازهای سرشار از غمم
و باریکه‌ی لمبرهای کوچک که از نبودنت می‌گریستند
عکس می‌گیرم و پابه‌پای لمبرهای کوچک می‌گریستم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : امی
بالا