زندگی، آن ر*ق*ص پویا در ساحل تاریک تقدیر است. دلتنگیها و شادیها در هم آ*غ*و*ش گرفتهاند، همر*ق*ص با هم، ولی همیشه با گامی ناهماهنگ. شاید همین اندازه که شادیها بزرگ و بیپایان هستند، دلتنگیها نیز پر و پیمانه و سنگین. این زندگی از پردههای مخملی سیاه و سفید تنها میداند. زندگی چون یک جاده تاریک و پویاست، هر گامی که میگذاری، دورافتادگیها و دلتنگیها را برایت به ارمغان میآورد.
در این دنیایی از خندههای بینهایت، گاهی میافتد آهی سنگین که از دلی که از شادی پر شده، به درد میآید. هر روز یک صفحه جدید، یک داستان جدید و یک درد جدید. وقتی که احساس میکنی که تمام امیدت را از دست دادهای، زندگی دوباره تو را به یک درام بزرگ میکشاند. تمام آرزوهایی که در کوچکی آنها را در دلت نهان کردهای، پایانهای ناگوار مییابند.
وقتی که میبینی که دنیا به طرز مسخرهای با احساسات تو بازی میکند، تنها چیزی که میتوانی انجام دهی، نگاهی به خودت در آینه باشد. آیا میبینی این آینه را؟ آیا میبینی این درد را؟ زندگی چهقدر از تو خواسته است؟ چهقدر توانسته است از تو بگیرد؟
دلتنگیها در زندگی همچون گلهای وحشی در اراضی د*اغ میرویند، میگریزند ولی همیشه پا باز میگردند. تا زمانی که یاد نگیری که با آنها همراه ر*ق*ص کنی، زندگی همیشه یک تراژدی خاموش خواهد بود
در این دنیایی از خندههای بینهایت، گاهی میافتد آهی سنگین که از دلی که از شادی پر شده، به درد میآید. هر روز یک صفحه جدید، یک داستان جدید و یک درد جدید. وقتی که احساس میکنی که تمام امیدت را از دست دادهای، زندگی دوباره تو را به یک درام بزرگ میکشاند. تمام آرزوهایی که در کوچکی آنها را در دلت نهان کردهای، پایانهای ناگوار مییابند.
وقتی که میبینی که دنیا به طرز مسخرهای با احساسات تو بازی میکند، تنها چیزی که میتوانی انجام دهی، نگاهی به خودت در آینه باشد. آیا میبینی این آینه را؟ آیا میبینی این درد را؟ زندگی چهقدر از تو خواسته است؟ چهقدر توانسته است از تو بگیرد؟
دلتنگیها در زندگی همچون گلهای وحشی در اراضی د*اغ میرویند، میگریزند ولی همیشه پا باز میگردند. تا زمانی که یاد نگیری که با آنها همراه ر*ق*ص کنی، زندگی همیشه یک تراژدی خاموش خواهد بود