دلنوشته بغض بی پناه | ملیکا میکائیلی کاربر انجمن تک رمان

[melika84]

شنیدین میگن دخترا آرزو میکنن کاشی که پسر می‌شدن؟
منم از جمع این دخترا مستثنی نیستم...
یه کاری کردین باهامون که از این تن و ب*دن ضریف حالمون بهم بخوره ، دلم میخواد یه چاقو بردارم بیوفتم به جون این ب*دن تا میتونم زخمیش کنم تا دیگه کسی رغبت نکنه حتی نگام کنه ... شاید ... اینطوری بتونم با خیال راحت و بدون ترس از این جماعت گرگ صفتی که خانواده ها ازشون میترسن و با این ترسشون مارو عذاب میدن! برای رسیدن به هدف ها و خواسته هام تلاش کنم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[melika84]

پایان غمگین و خیلی دوست دارم
یه رمان میخوندم که آخرش دختره قصه مرد
و از اون همه غم و ناراحتی و درد
راحت شد.
دلم یه همچین پایانی می‌خواد
به قلم : ملیکامیکائیلی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[melika84]

میدونی نقطه اوج دردناک زندگی ماها کجاست؟!
اونجاست که حتی اگر بخوای بمیری! نگران اینی که خانوادت نمیتونن پول کفن و دفنتو‌ ب*دن‌... واقعا خنده دار نیست؟!
یعنی به قدری بدبخت شدیم که حتی برای اینکه جسدمون رو زمین نمونه باید پول داشته باشیم که قبر بخریم و بعد بمیرم.
شما رو نمیدونم ولی من! خریدن قبر رو هم جزو هدف هام قرار می‌دم:)

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان