• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

کتاب پیدایت کردم

ساعت تک رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,068
لایک‌ها
13,406
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
65,164
Points
8,362
کتاب پیدایت کردم
از لیزا جول
هر کسی رازی دارد... کتاب پیدایت کردم به قلم لیزا جول، با روایتی پر تنش و رازآلود، زندگی افراد گوناگونی را به تصویر می‌کشد که هر کدام قصه‌ای هیجان‌انگیز را برای شما خلق می‌کنند.

نزدیک ساحل زیبای شهر رایدینگ هوس، زنی تنها همراه با فرزندانش زندگی می‌کند. این زن که آلیس نام دارد با فروش کارهای هنری دست‌ساز امرار معاش می‌کند. در یکی از روزهایی که آلیس به دنبال فرزندانش رفته بود تا آن‌ها را از مدرسه به خانه بیاورد، مرد غریبه‌ای که زیر باران کاملاً خیس شده بود و سردرگم به نظر می‌آمد توجه او را جلب کرد.

آلیس به سوی آن مرد رفت و از او خواست تا زیر باران نماند اما مرد عجیب، در حال و هوایی دیگر سیر می‌کرد و عکس‌العمل‌های تعجب‌آوری از خود نشان می‌داد. آلیس در همان گفت و گوی کوتاهش با مرد، متوجه شد که وی جایی برای ماندن ندارد، برای همین او را به خانه خود برد.

درست در همان لحظه، در اطراف لندن، تازه عروسی به نام لیلی در خانه منتظر است تا همسرش از محل کار به منزل بیاید، اما همسرش دیر کرده و لیلی بسیار نگران است. پس از مدتی به لیلی خبر بدی می‌رسد و او متوجه می‌شود که مطابق تحقیقات پلیس، شخصی که لیلی با او ازدواج کرده اصلا وجود خارجی ندارد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,068
لایک‌ها
13,406
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
65,164
Points
8,362
هنگام مطالعه داستان پیدایت کردم (I Found You) متوجه خواهید شد که این دو اتفاق ارتباط عجیب و مرموزی با اتفاقاتی که در گذشته برای یک خواهر و برادر نوجوان به نام‌های گری و کرستی راس رخ داده، دارد. این خواهر و برادر برای تفریح همراه با والدین به تعطیلات تابستانی رفته‌اند که مرد مرموزی مجذوب کرستی می‌شود، اما چیزی در آن مرد وجود دارد که باعث شده گری حس خوبی به وی نداشته باشد.

- مرد کنار ساحل کیست؟
- همسر ناپدید شده‌ی لیلی کجاست؟
- سرنوشت مردی که تاثیری منفی و ناراحت کننده بر روی گری گذاشته، چه می‌شود؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,068
لایک‌ها
13,406
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
65,164
Points
8,362
افتخارات کتاب پیدایت کردم:

- جزء پرفروش‌ترین آثار ساندی تایمز
- جزء پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز
- نامزد جایزه گودریدز در سال 2018

نکوداشت‌های کتاب پیدایت کردم:

- کتابی از لیزا نبوده که خوانده باشم و عاشق‌اش نشده باشم. این کتاب را یک روزه خواندم و بسیار ل*ذت بخش بود. حسی به شما می‌دهد که گویی چند روزی از زندگی همیشگی دور شده و به تعطیلات رفته‌اید. (جوجو مویز)

- داستان‌نویسی لیزا جوئل از نظر احساسی چنان باورپذیر است که خواننده ناگزیر با زندگی شخصیت‌های آن درگیر می‌شود. این رمان که هم پلیسی و دلهره آور و هم عاشقانه است، شما را شیفته خود می‌کند. (سایکالوجیز - مجله ماهنامه بانوان)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,068
لایک‌ها
13,406
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
65,164
Points
8,362
لیزا جول را بیشتر بشناسیم:

لیزا جول (Lisa Jewell) از جمله رمان‌نویسان معروفی است که در میان مخاطبان ایرانی طرفداران بسیاری دارد. از کتاب‌های معروف وی می‌توان به "خانه‌ای که در آن بزرگ شدیم" اشاره نمود. جول در سال 2008 برای رمان «شماره 31 خیابان رویایی» موفق شد جایزه ملیسا ناتان را از آن خود کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

zahra jafarian

مدیریت کل سایت
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
کاربر VIP انجمن
کتابخوان برتر
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
5,068
لایک‌ها
13,406
امتیازها
143
محل سکونت
قم
وب سایت
taranehbazar.ir
کیف پول من
65,164
Points
8,362
در بخشی از کتاب پیدایت کردم می‌خوانیم:

گری از ادامۀ غذا ل*ذت نبرد. هر از چند گاهی از تراس پایین را نگاه می‌کرد و سر مارک را که به شکلی غیرعادی برق می‌زد تشخیص می‌داد. آخر چه کسی تنهایی به فانفار می‌رفت؟ چه کسی یک ساعت وقتش را به بطالت می‌گذراند و منتظر می‌ماند تا یک دختر نوجوان شامش را تمام کند؟

استیک نازکش سفت و محکم بود. چیپس‌ها زیادی چرب بودند و سس کچاپش هاینز نبود. کارد و چنگالش را وسط غذا پایین گذاشت. کرستی را دید که به‌سرعت اسکمپی‌اش را می‌خورد و یک‌مرتبه هم دوتا همزمان در دهانش چپاند. کارد و چنگالش را به‌هم زد، ته کوکاکولایش را خورد، یک اسکناس پنج پوندی از کیف پدر برداشت و رفت.

گری رویش را برگرداند و تماشا کرد. خواهر کوچکش را دید که دیگر پاهایش را کج نمی‌گذاشت و بی‌ظرافت راه نمی‌رفت و از پله‌ها پایین رفت تا به مارک که نزدیک ورودی انتظارش را می‌کشید برسد. مارک به استقبالش رفت، لحظه‌ای او را در آ*غ*و*ش کشید و ب*وسه‌ای بر گونه‌اش زد. سپس همان‌طور که ایستاده بود دستانش را روی شانۀ کرستی گذاشت، به او لبخندی زد، دستش را از آرنج گرفت و مانند یک جنتلمن به‌سمت جمعیت هدایتش کرد.

گری یاد ریمل افتاد و فهمید که همۀ این‌ها از پیش برنامه‌ریزی شده است، از همان آغل الاغ. سعی کرد مکالمۀ آن‌ها را تصور کند؛ در ذهنش مارک را دید که لبخندی توطئه‌آمیز می‌زند و می‌گوید: «ساعت هشت. یه راهی پیدا کن که بیای بیرون.» و خواهرش، خواهر زیبایش، خواهر ابله‌ا‌ش که تا کنون کسی او را نبوسیده است، می‌گوید: «می‌آم!» انگار که صح*نه‌ای از یک نمایش احمقانۀ شبکۀ دیزنی است.

بلند شد و به پدر و مادرش گفت: «می‌رم یه قدمی بزنم. توی کلبه می‌بینمتون.»

مادرش پرسید: «پودینگ نمی‌خوری؟»

شکمش را مالید و گفت: «نه. خیلی حالم خوب نیست راستش. فک کنم به خاطر کیکی باشه که قبل‌تر خوردیم.»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا