در حال پیشرفت دلنوشته امید در وسط تاریکی|اثر مریم فواضلی کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
نام دلنوشته: امید در وسط تاریکی

ژانر: تراژدی
نویسنده: مریم فواضلی
خلاصه:
این اتاق،
تاریک است،روشنایی در آن وجود ندارد.
ناگهان امیدی در دل این اتاق متولد می شود!
آن چیست؟
چگونه بوجود آمده؟
مگه در تاریکی،
امیدی وجود دارد؟
تگ دلنوشته : درحال پیشرفت
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«مقدمه»
دل اسیر تاریکی هاست؛
این سیاهی مطلق حاکم بر هر قدمی به سوی جلوست.
دست و پا می زند برای فرار،اما با هر تکانی این سیاهی عمیق تر می شود.
سیاهی او را می بلعید،
آنگاه امیدی متولد می شود وسط این هنجارها.!
برای فرار دلیلی وجود پیدا می شود؟!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27

« قسمت اول»​
محو تاریک بود.
ذهنش قفل شده روی نقطه‌ سیاهی که درحال رشد در قلبش بود.
او نمی توانست جلوی این رشد سریع و ناگهانی را بگیرد
ناچار بر قبول واقعیت بود،
باید خودش را برای روبه‌رو شدن با چاله تاریکی آماده کند
چرا فرار را ترجیح نمی‌دهد؟
چرا فراموشی نگیرد؟
او چند راه‌حل داشت،چرا تاریکی را قبول کرد؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«قسمت دوم»​
می توانست راه برود و پا بزند بر دلش
اما دل ترک خورده اش چه می‌خواهد؟ کمی زندگی،کمی امید!
آیا می تواند آنها را برای قلب خود برآورده کند؟
یا در کنج اتاق بشیند و شناور بماند در سیاهی!
چرا واقعیت را قبول نمی‌کند؟
که او انسان است،انسان بوجود آمده که زندگی کند
چرا خود را محروم می‌کند؟
چرایی که جوابش گنگ است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«قسمت سوم»​
غرق شدنش یک معمای جذابی براش بود
دارد غرق می شود،
اما چگونه همچنین اتفاقی افتاده ؟
باورش سخت بود،بدون اینکه نمی‌داند چگونه رخ داد چشم‌هاش را باز کرد و خودش را در اتاق باریک و تاریک دید.
روشنایی وجود نداشت؟ آیا پشت هر شبی یک روز نبود؛
هست ولی، پشت این تاریکی قلبش روزی وجود دارد؟
خودش را تسلیم این امر ناگهانی کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«قسمت چهارم»​
جنگ،
این جنگ معمولی نبود،جنگی که دشمن آن نامرئی هست.
اما در هر جنگ، دشمن را می‌شناسی،می‌دانی کیست و چه می‌خواهد!
اما این جنگ نه دشمن شناسایی شده،نه خواسته‌اش
پس این جنگجو چگونه بجنگد؟ با چه سلاحی؟
چگونه مقابل دشمن بایستد؟آیا می‌ایستد؟
یا اعلام پایان جنگ می‌کند.قبول می‌کند او
ضعیف است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«قسمت پنجم»​
یک جرقه،
تن،روح او خسته شده
نمی‌تواند این گذر تاریکی را تحمل کند،ناگهان یک نور کوچکی در وسط سیاهی پدیدار شد!
آن نور چیست؟
چگونه می‌تواند از این نور که
وسط یک چاله تاریک متولد شد، استفاده کند؟
آن نور از کجا اومد؟
او که تسلیم شد!
ناگهان چه اتفاقی افتاد؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«قسمت ششم»​
سلاح،
این نور،سلاح اوست
در جنگ،سلاحی که قدرت خودش را دوبرابر می‌کند
او می‌تواند بجنگد و شناور تاریکی نماند
اما جنگ با دشمن ناشناس چگونه بود؟
آیا این دشمن،خودش هست
دشمن،خودش هست!
آری این جنگ،جنگ دورنی است
جنگی که بدتر از جنگ سرد و گرم است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«قسمت هفتم»​
گذر
این نور وسط سیاهی چکار می‌کند؟
انسان،ناامید یعنی مرده‌ است!
ولی نفس می‌زد،پس دلیلی برای نفس زدن داشت؟!
دلیلش همان نور؟ که ناگهان به‌وجود آمد برای نجات او
اما این سرآغاز همان نور کجاست؟
گیج بود،نمی‌داند بعد از سالها گرفتاری چه کند،براش عجیب بود
بعد از مدت‌ها یادش افتاد او انسان است،قلب دارد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی

مریم فواضلی

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-07
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
91
امتیازها
13
کیف پول من
407
Points
27
«قسمت هشتم»​
منشأ
این روشنایی از کجاست؟
چه موجودی؟ مگر انسان می تواند نور تولید کند؟!
این چه حسیه که ناگهان برای زنده ماندن به‌وجود آمد
او مرده متحرک بود،آغوشش برای بی حس شدن باز کرده بود که
یهو دست و پا زد برای فرار! اما چرا؟
تاریکی که خودش ساخت، پس زد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : مریم فواضلی
بالا