دربارهی کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
وقتی ورونیکای 24ساله در صبح روز یازدهم نوامبر 1977 تصمیم گرفت با خوردن چهار قرص آرامبخش به زندگیاش پایان دهد، هرگز گمان نمیبُرد که دوباره چشمهایش را باز کند. اما او به زندگی بازگشت؛ گرچه از پزشکش شنید که بهخاطر آسیب آن قرصها به قلبش، یک هفته بیشتر زنده نخواهد بود. او که بهسوی مرگ میرفت، نجات پیدا کرد، اما تنها برای یک هفته. پائولو کوئیلو (Paulo Coelho) در کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد (به پرتغالی: Veronica Decide Morrer و به انگلیسی: Veronika Decides to Die)، امیدِ بازیافتهی دختری جوان را که گمان میبَرَد دیگر کاری نیست که بخواهد در زندگیاش انجامش دهد، در محک تجربهای یکهفتهای قرار میدهد، و ورونیکای ناراحت از نجاتیافتن، با بینشی جدید به استقبال این هفت روزِ اضافه میرود؛ اول بیمیل است، اما رفتهرفته، دیدگاهی جدید در او متولد میشود.
او که از قضاوت مردمی که به هر قیمتی بهدنبال زندهماندن هستند، نسبت به خودش و دیگرانی که تصمیم به مردن گرفتهاند عصبانی است، در این یک هفته چه خواهد کرد؟ او که معتقد است فقط خود آدم حدومرز رنجها و معنای فقدانهای زندگیاش را میداند و نه دیگران، چه دیدگاهی پس از نجات هفتروزه از مرگ خودخواستهاش خواهد داشت؟ آیا این گزارهی مشهور که «تنها مردگان هستند که از مرگ نمیترسند»، برای کسی مثل ورونیکا هم صادق است؟
پائولو کوئیلو در دومین کتاب از سهگانهی مشهورش (که در ادامه به معرفی مختصر آن میپردازیم)، نگاهی فلسفی و روانشناسانه به معنای زندگی، مرگ، رنج، درد، عشق، عذابِوجدان و شادی دارد. او در این کتاب که بهنوعی بر پایهی تجربهی سهبارهاش از اقامت اجباری در بیمارستانهای روانی است، با انتقاد از قضاوت جامعه نسبت به افرادی که شبیه دیگران نیستند میگوید: دیوانگی جمعی، عقلانیت خوانده میشود. کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد تاکنون با ترجمههای متفاوتی در ایران منتشر شده و نسخهی حاضر که از سوی انتشارات فرشته به چاپ رسیده، ترجمهی ناردین مثنایی نجیبی است.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان