متفرقه گزیده اشعار فروغ

[Zahra jafarian]

شاید این را شنیده ای که زنان
در دل « آری » و « نه » به ل*ب دارند

ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند

آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال

دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل های خشک گذر می کردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه می آوردند
به مادرم که در آیینه زندگی می کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که ش*ه*و*ت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز می انباشت – سلامی دوباره خواهم داد

می آیم، می آیم، می آیم
با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک
با چشم هایم: تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم، می آیم، می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانه پرعشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

ای مرا با شور شعر آمیخته

اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید، باید، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچ کس نیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

چون سنگ‌ها صدای مرا گوش می‌کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می‌کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه‌های وسوسه مغشوش می‌کنی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

شانه های تو
همچو صخره های سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
س*ی*نه می‌کشد چو آبشار نور
شانه‌های تو
در خروش آفتاب د*اغ پرشکوه
زیر دانه‌های گرم و رو‌شن عرق
برق می زند چو قله های کوه

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

ای شب از رویای تو رنگین شده
س*ی*نه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی‌ام بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی‌ام زآلودگی‌ها کرده پاک

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

امشب از آسمان دیده تو
روی شعرم ستاره می‌بارد

در زمستان دشت کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد

شعر دیوانه تب‌آلودم
شرمگین از شیار خواهش‌ها

پیکرش را دوباره می‌سوزد
عطش جاودان آتش‌ها

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

در چشم های لیلی اگر شب شکفته بود

در چشم من شکفته گل آتشین عشق

لغزیده بر شکوفه ل*ب های خامشم

بس قصه ها ز پیچ و خم دلنشین عشق

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

نگه دگر بسوی من چه می کنی؟

چو در بر رقیب من نشسته ای

به حیرتم که بعد از آن فریب ها

تو هم پی فریب من نشسته ای

به چشم خویش دیدم آن شب

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ آن میانه باز شد

تو فال خود به نام دیگری زدی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان