سفرنامه سفرنامه | کنیا سرزمینی پر از شگفتی و زیبایی

  • نویسنده موضوع گلبرگ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 4K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
تا جایی که می توانید سفر کنید

به دور دست ترین جاهایی که می توانید بروید.

یادتان باشد،

زندگی برای زیستن در یک نقطه نیست!

سالها شوق دیدن آفریقا رو داشتم و خیلی دوست داشتم موقعیتی جور بشه که بتونم از نزدیک قاره سیاه رو ببینم و با مردم و زندگی اونها آشنا بشم. تقریبا همه سفرنامه های لست سکند که درمورد آفریقا بود رو خونده بودم، هرچند زیاد سفرنامه در مورد تور آفریقا نبود، چند سال اخیر رو به دلایل بیماری کرونا و شرایط بد اقتصادی دور سفر خارجی رو خط کشیده بودم، اما دیدم روز به روز شرایط اقتصادی و تورم داره بدتر میشه و دست روی دست گذاشتن هیچ تاثیری نداره، چندین ماه بود که قیمت های سفر به آفریقا رو رصد میکردم و هر بار ناامیدتر میشدم، اما شوق سفر و اینکه مدتها بود سفر نرفته بودم بی تاثیر نبود در اینکه دل رو بزنم به دریا و برای سفر به کنیا پیش یکی از تور لیدرهایی که مدتها بود دنبالش میکردم ثبت نام کنم.

در ابتدا قرار بود یک سفر 10-12 روزه به کنیا داشته باشیم، اما گروهی که با اونها قرار بود راهی سفر بشم قصد سفر به اوگاندا هم داشتن، من هم که به دلیل شغل و موقعیتم مرخصی های طولانی مدت رو نمیتونستم بگیرم، اما دیدم ممکنه همین یکبار این شانس رو بیشتر نداشته باشم، پس با استرس زیاد سفر اوگاندا رو هم به کنیا اضافه کردم و همون ابتدا بلیط های پرواز نیز خریداری کردم. پرواز تهران-دبی و دبی-نایروبی و همچنین پرواز انتپه - دبی و دبی-تهران با هواپیمایی امارات ، به قیمت 28میلیون و 500 هزار تومان، یکماه قبل از شروع سفر خریداری شد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
انگار خیالم راحت شده بود هرچند هنوز برای مرخصی هم صحبت نکرده بودم، برای سفر باید یک سری مقدمات رو انجام میدادم، هنوز یکماه مونده به سفر و کلی وقت هست اما خب من آدم دقیقه نودی نیستم و دوست ندارم استرس اضافه داشته باشم برای همین باید تا جایی که امکان داشت کارها رو پیش میبردم.

برای سفر به آفریقا یکی از کارهایی که باید انجام بشه، زدن واکسن تب زرد هست، این واکسن رو میتونید با در دست داشتن ویزا تو انستیتو پاستور تهران بزنید، اما من برای این کار باید مرخصی میگرفتم چون شهرستان هستم و از اونجایی که قرار بود 23 روز هم برای سفر مرخصی بگیرم دنبال راهی بودم که نخوام برم تهران و تا جای ممکن مسیرهای نزدیکتر رو بررسی کردم. با آشناهای پزشکی که داشتم صحبت کردم و گفتن باید از دانشگاههای علوم پزشکی پیگیری کنم، منم برای کاری قرار بود برم شیراز و یه سر هم رفتم دانشگاه علوم پزشکیش و از قسمت بیماری های واگیر سوال گرفتم و گفتن اگر الان ویزا همرات هست میتونیم این واکسن رو براتون تزریق کنیم، اما هنوز ویزا صادر نشده بود و اونها هم من رو راهنمایی کردن که اگر از دانشگاه علوم پزشکی بوشهر پیگیری کنم شاید راحتتر باشه. بخاطر تزریق این واکسن به ملوان ها.

منم ناامید برگشتم شهرستان و چند روز بعدش از آشناهایی که در بوشهر داشتم تحقیق کردم و گفتن میشه اما باید ویزا داشته باشی، تا حدودی خیالم راحت شد و دیگه به واکسن فکر نکردم تا ویزام برسه. در ضمن اعتبار این واکسن به مدت 10 سال هست.

به جز واکسن تب زرد باید یک سری داروهای مربوط به پیشگیری از مالاریا نیز تهیه میکردم و چند روز قبل از سفر و در طول سفر و همچنین پس از سفر استفاده میکردم، از خانه های بهداشت میتونید تهیه کنید، البته زیاد با من همکاری نشد و من نتونستم تهیه کنم و چون نمیتونستم از جای دیگه هم پیگیری کنم کلا بیخیالش شدم و ریسکش رو پذیرفتم و بدون این داروها به سفر رفتم، اما شما این ریسک رو نکنید. همچنین اسپری برای جلوگیری از نیش حشرات هم باید تهیه میکردم که از داروخانه ها میتونید بگیرید.

به جز این کارها باید دنبال ارز مسافرتی هم میرفتیم که اونم باید تا صادر شدن ویزا صبر میکردم، کارهای ویزا رو لیدر عزیز زحمتش رو کشید، ویزای شرق آفریقا به صورت آنلاین هست که قیمت اون 125 دلار هست و با این ویزا میتونید کشورهای شرق آفریقا(کنیا- اوگاندا-روآندا) رو وارد بشید و سه ماه هم اعتبار داره.
حدود یک هفته قبل از سفر ویزا صادر شد، در اولین فرصت واکسن تب زرد رو زدم و پس از اون پیگیر ارز مسافرتی شدم، من تا اون روز دلار زیادی خریداری نکرده بودم و چون میدونستم به ویزای کنیا 2200 دلار ارز مسافرتی تعلق میگیره گذاشته بودم ویزا بیاد و سپس اقدام کنم که ای کاش اینکار رو نمیکردم، دقیقا چند روز قبل از اینکه ویزای من صادر بشه ارز مسافرتی از 2200 دلار به 500 دلار کاهش پیدا کرد، با مراجعه به صرافی گفتن که یا میتونی با ویزات 500 دلار ارز مسافرتی(به قیمت 28000) بگیری و یا اینکه با کارت ملیت بدون بلیط و ویزا 2000دلار ارز دولتی(به قیمت 30500)، همون روزها قیمت دلار در بازار آزاد بین 31 و 32 هزار تومان در نوسان بود. بهترین راهی که به ذهنم رسید این بود که با ویزا همون 500 دلار رو بگیرم و با کارت ملی همسرم 2000 دلار دولتی رو، کارهای بانکی رو انجام دادم و خوشبختانه دلارها رو به صورت نقد در همون صرافی تحویل گرفتم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
مدارکی که برای ارز مسافرتی نیاز هست شامل پاسپورت، بلیط پرواز و ویزا که پرینت رنگی شده باشه و فیش عوارض خروج از کشور که به راحتی میتونید به صورت آنلاین پرداخت کنید.

بیشتر کارهای مقدماتی انجام شده بود و الان فقط باید چندتا فرم سلامت(از نظر بیماری کرونا) که برای ورود به کنیا ممکن بود نیاز بشه رو پر کنم. یکی از فرم ها، فرم واکسن بود که از این لینک میتونید تکمیل کنید: Global Haven – rediscover your world anew و در آخر صفحه ای که تکمیل میشه رو باید پرینت کنید و همراه داشته باشید. دومین فرم که فرم سلامت هست از لینک: https://ears.health.go.ke/airline_registration میتونید تکمیل کنید که در آخر به شما یک کد QR میده و اونم باید پرینت کنید و همراه داشته باشید.

ویزای صادر شده رو باید پرینت رنگی A4 کنید و همراه داشته باشید چون قسمتی از همون ویزا رو تو پاسپورت میچسبونن. پس تا الان دوتا فرم سلامت و یک ویزا رو باید چاپ کرده همراه داشته باشید, علاوه بر اونها کارت واکسن به زبان انگلیسی هم حتما باید چاپ کرده و ترجیحا پرس شده همراهتون باشه و دو قطعه عکس سه در چهار هم برای محکم کاری همراه ببرید.

به روز موعود نزدیک میشدیم و دل توی دلم نبود، ساکم رو بسته بودم (در آخر وسایل موردنیاز و ضروری رو براتون مینویسم)، بلیط پرواز به تهران هم گرفته بودم. عصر روز 12 مرداد به سمت دبی پرواز داشتم و بنابراین پرواز رفت به تهران رو صبح گرفتم و راهی تهران شدم، این اولین تجربه سفر به تنهایی برای من بود و همچنین اولین بار بود که با یک گروه 10 نفره غریبه به مسافرت می رفتم، استرس های زیادی رو داشتم، اینکه نتونم تنهایی از پسش بربیام، اینکه همسفرهای خوبی نداشته باشم و هزار تا دلیل دیگه اما باید خودم رو محک میزدم، من از این سفر قرار بود درسهای زیادی بگیرم پس باید خودم رو برای هر چیزی آماده میکردم.

بعد از تعویض فرودگاهها در تهران، منتظر شدم که گیت ها باز بشن، یکی دوساعتی رو در فرودگاه امام گذروندم تا سه ساعت قبل پرواز گیت ها باز شدن، سالن به شدت شلوغ، دستگاههای تهویه و خنک کننده به دلیل نقص فنی، خاموش، سیستم کامپیوتری از کار افتاده و خلاصه اوضاعی بود. شلوغی بیش از حد فرودگاه فکر کنم به دلیل پروازهای زیارتی به عراق بود چون دهه اول ماه محرم بود. اما گرمای سالن طاقت فرسا بود و کارها به کندی هر چه تمام تر پیش میرفت، چندتا از همسفرها رو دم گیت پروازی ملاقات کردم ولی هنوز یخمون باز نشده بود، به سختی و با چند ساعت معطلی بار رو تحویل دادیم و کارت پرواز رو گرفتیم و وارد سالن چک پاسپورت شدیم که اینجا هم وحشتناک شلوغ بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
بالاخره هفت خوان رستم رد شد و وراد سالن پرواز شدیم، خسته و کوفته بودیم و از گرمای زیاد هم حالمون گرفته شده بود. کم کم همسفرها جمع شدن و با هم حال و احوال کردیم و همدیگه رو معرفی کردیم، خدا رو شکر تو برخورد اول همه چی خوب پیش رفت و تا حدودی استرسم کمتر شد. فرصت زیادی تا پرواز نبود و باید میرفتیم سوار هواپیما میشدیم، پرواز ما ساعت 19:20 بود اما با تاخیر بی سابقه یکساعته پرواز امارات روبرو شدیم، خدا رو شکر که تایم بین دوتا پرواز زیاد بود و استرس نرسیدن به پرواز دوم رو نداشتیم.

بعد از یکساعت و چهل و پنج دقیقه به دبی رسیدیم و وارد سالن ترانزیت شدیم، کارت پروازها رو همون تهران گرفته بودیم و اینجا کاری نداشتیم، یکی از همسفرها که از آمریکا به ما ملحق میشد هم پیدا کردیم و باهاشون آشنا شدیم و منتظر پرواز بعدی موندیم، یکی دوساعتی رو وقت آزاد داشتیم، چرخی تو فری شاپ فرودگاه زدیم و به استراحت پرداختیم تا زمان پرواز برسه. پرواز دوم هم با نیم ساعت تاخیر ساعت 3 نیمه شب پرید و بعد از چهارساعت و نیم پرواز به نایروبی رسیدیم.
EevxKLlpcD5evYBc1I6AJb3a9o8fKbQLLDZNtguh.jpg
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
ساعت به وقت محلی 6:30 صبح بود که یک ساعت و نیم از ایران عقب تر بود. چک پاسپورت و ویزا در فرودگاه نایروبی دست کمی از فرودگاه امام نداشت و به کندی هر چه تمام تر پیش میرفت، واقعا همه خسته بودیم و من بیشتر، چون 24ساعت بود که در حال بدو بدو بودم. بالاخره با چندساعت معطلی ویزا در پاسپورت چسبونده شد و مهر ورود زده شد و ما رسما وارد خاک کنیا شدیم.

راجع به پروازها هم بگم که هواپیماها واقعا خوب و راحت بودند و کیفیت غذاهاشون هم خوب بود. برای سرگرمی هم پشت صندلیها مانیتور نصب بود و میتونستید فیلم و یا برنامه های مورد علاقه تون رو انتخاب و تماشا کنید.
برای تهیه سیمکارت تو همون فرودگاه هم میتونید اقدام کنید، سیمکارت شرکت سافاری از بقیه خدمات بهتری ارائه میداد. البته من سیمکارت نگرفتم. بعد از خروج از فرودگاه دوتا ماشین سافاری منتظر ما بودند، قرار بود چند روز آینده رو با این ماشین ها جابجا بشیم، برای تجدید انرژی و رفع خستگی قهوه ای خوردیم و بعد از معرفی راننده ها سوار ماشین ها شدیم و شروع ماجراجویی.
ما قرار نبود تو نایروبی بمونیم و برای همین مسیری یکی دوساعته طی کردیم تا برسیم به Great Rift Valley جایی که به گفته دانشمندان خاستگاه بشر نخستین است، به دلیل اینکه بقایای زیادی از نخستین انسان ها اینجا پیدا شده. اولین تصاویری که از آفریقا دیدیم تعجب برانگیز بود، نایروبی با اینکه پایتخت بود از شهریت خاصی برخوردار نبود و بیشتر پیاده روها و کنار خیابون ها آشغال و خاک و گل ریخته بود، فقر رو از همون اول میتونستی حس کنی، خاک قرمزی که با نم بارون قرمزتر شده بود و درختان سرسبز جلوه زیبایی به مناظر میدادن.

فرمان خودروها در سمت راست بود و جاده ها باریک و پر از ماشین های سنگین. چیزی که در همون شروع سفر متوجه شدیم این بود که رانندگی در مسیرها بسیار تعاملی ست و قانون خاصی نداره، سرعت خودروها زیاد نبود و از بوق و چراغ زدن هم خبری نبود، اما به شدت به همدیگه احترام میذاشتن و اگر ماشینی از روبرو میومد ماشین دیگه سرعتش رو کم میکرد و یا کنار میزد تا اون ماشین بتونه بره، حس خوبی داشت، کاملا برعکس رانندگی در ایران بود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
دمای هوا حدود 15-17 درجه بود و برای من که از ضل تابستون جنوب اومده بودم، اینجا بهشت محسوب میشد. قبل از رسیدن به مقصد حدود 100 دلار چینج کردم که در اون تاریخ هر دلار 120 شیلینگ کنیا بود. هر شیلینگ نیز حدود 350 تومان میشد.

ریفت ولی، دره بسیار وسیعی ست که از جنوب تانزانیا شروع می‌شه و به سمت شمال تا اتیوپی ادامه داره. هفت تا دریاچه در اون قرار داره و از مهمترین هاشون دریاچه نایواشا و دریاچه ناکورو هست، تنها دریاچه آب شیرین اون، دریاچه نایواشاست که محل زندگی اسب های آبی و تعداد زیادی از جانوران و پرندگان هست. نام نایواشا از Nai’posha در گویش ماسایی به معنای “آب های خروشان” برگرفته شده است. این نامی است که نشان دهنده دریاچه بزرگ است.

بعد از رسیدن به ویوپوینتی از ریفت ولی توضیحاتی راجع به این دره شنیدیم و عظمت اونجا رو به وضوح دیدیم، قرار بود شب اول رو در کنار دریاچه نایواشا بگذرونیم، تا هتل و دریاچه حدود یکساعتی راه بود و ما حدود ظهر به هتل lake naivasha country club رسیدیم، اتاق ها رو تحویل گرفتیم و اولین ناهار رو در آفریقا اینجا صرف کردیم.ناهار هتل به صورت سلف سرویس بود و تنوع خوبی داشت و شما میتونستید بر اساس ذائقه هر چی دوست داشتید انتخاب کنید، یکی از غذاهای اصلی مردم آفریقا اوگالی هست که از خمیر ذرت میز(maze ذرتی سفیدرنگ که بیشتر طعم و مزه نخود داره تا ذرت) درست شده، به نظر من هیچ مزه و طعمی نداشت و من دوست نداشتم. اما غذاهای دیگه خوشمزه بودن و به ذائقه ما ایرانی ها بسیار نزدیک.

1cDHBfanpbK30NCCL8wUmmh8hT8lMQfHmGHyW2k1.jpg
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ

گلبرگ

مدیر ارشد + مدیر تالار گویا
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
کاربر افتخاری انجمن
ادمین پورتال
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-15
نوشته‌ها
1,823
لایک‌ها
14,142
امتیازها
113
کیف پول من
61,177
Points
1,590
بعد از ناهار قرار بود بریم پارک ملی Hell's Gate یا دروازه جهنم رو ببینیم، با ماشین ها حرکت کردیم و وقتی رسیدیم به اونجا به چند روش میتونستی اونجا رو ببینی، هم با دوچرخه سواری، هم پیاده روی و هم با ماشین.
هیلز گیت در قسمت جنوبی کنیا و در شمال غربی نایروبی قرار داره و جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی جالبی را در خودش جا داده، حیوانات و پرندگانی کمیاب و متنوع را می‌توان در این مکان دید. این منطقه به عنوان منطقه زمین شناختی معروفه و پدیده‌های زمین شناختی فراوانی مثل آتشفشان‌ها، چشمه‌های آبگرم وغارها در دروازه جهنم کنیا قرار داره و حدود 90 کیلومتر از نایروبی فاصله داره. ما حین گذر از این مکان با گله های بوفالو، گورخر، ایمپالا و انواع مختلفی از پرندگان و گیاهخواران روبرو شدیم و بسیار تجربه شیرین و ل*ذت بخشی بود، اینکه حیوانات رو آزادانه در محل زندگی خودشون ببینی.
حین کوهنوردی و دره نوردی نیز به چشمه های آب گرم که بسیار د*اغ بودند برخورد میکردی و جالب بود که در کنار بعضی از این چشمه های آب بسیار گرم چشمه های آب سرد روان بود و تو متحیر میموندی، به دلیل وجود چشمه های آبگرم میتونید فوران بخار رو از زمین ببینید و همچنین بعضی از لوکیشن های انیمیشن شیرشاه که با الهام از اینجا گرفته شده نیز میتونی ببینی و اونم در نوع خود جالب و دیدنی بود.
tNgcWfFMcQwGXxHPLB7WFhiE0j1Tfy4g0sf1JzrV.jpg
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : گلبرگ
بالا