تکه کتاب تکه هایی از رمان های کاربران

[Zahra jafarian]

سلام عزیزان دل

همیشه پیش میاد که از یه جمله یا تیکه متن توی رمان خوشمون میاد و اون قسمت خیلی به دلمون میشینه

این جا قراره تکه هایی از رمان های کاربران انجمن تک رمان رو باهم به اشتراک بذاریم

قوانین:
لطفا فقط تکه هایی از نوشته های کاربران تک رمان رو قرار بدید
لطفا حتما نام رمان و نویسنده رو ذکر کنید

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

- چقدر خوشگل شدی!
و...
بوم!
چیزی چون انفجار در دنیای خاکستری‌اش رخ می‌دهد و...
بالنی که حاوی رنگ صورتی بود، روی حال و هوایش می‌ریزد.
متعجب، خوشحال، دیوانه و ذوق زده می‌خندد:
- واقعا؟
- کاش می‌تونستی خودتو از چشم من ببینی. اونوقت دیگه نمی‌پرسیدی واقعا!

رمان تیامو به قلم صبا نصیری

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Saba.N]

#رمان_تیامو_صبا_نصیری
پ‌ن: من تکه دیالوگ رو به صورت عکس قرار دادم.
پ‌ن۲: نویسنده‌ی تیامو، خودمم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

این‌بار با دست‌های گرم و قدرتمند مردونه‌اش، دست بانداژ شدم رو تو دستش گرفت و چند ثانیه با انگشت شصتش، آروم کف دستم، درست همون جای زخمم رو نوازش کرد. خدایا داره چیکار می‌کنه؟ معنی کارش چیه؟
در کمال ناباوری دیدم سرش رو خم کرد سمت دستم و دوباره ل*ب‌هاش از روی بانداژ، با کف دستم تماس پیدا کردن.
نفسم توی سینم حبس شده بود و از بیرون یخ زده بودم و قلبم تالاپ‌تالاپ داشت خودش رو اون تو می‌کشت.
با لبایی لرزون بهش گفتم:
- ت..تو...
سری تکون داد و گفت:
- دردت رو ب*و*سیدم.

رمان ساغر خونین به قلم فاطمه فتاحی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

لورن آیزلی که موضوع یکی از مقاله‌های مورد علاقه‌ی من بود، نوشته بود، می‌گویند اگر سحرو جادویی در این دنیا وجود داشته باشد،حتما در آب است. اما من فکر می‌کنم جادوی واقعی در کتاب‌هاست.

رمان دوستان گمشده در حال ترجمه توسط .DefectoR. عزیز

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

شاید هم خواب بود! توهم بود! شاید هم اصلا کسی نبود که مرا از دیوار بالا ببرد، نگاهم کند و بگوید کوچولو. کسی نبود که خم شود سمتم و بگوید "حالا هرچی اسمت بود." شاید اصلا من خواب دیدم. همان موقع بود که نیمی از من باور داشت او واقعی‌ست و نیمی دیگر، می‌گفت توهمی بیش نبوده و اگر با خودم روراست می‌شدم، من میخواستم واقعی باشد. آن‌قدر واقعی باشد که بار دیگر ببینمش، موهای موج دارش را لمس کنم و منتظر باشم که باز هم با چالِ گونه‌اش مرا به خیال ببرد. همین چند ثانیه دیدنِ او، کار دستم داد. کاری کرد ردیف دندان‌هایش، چشمان مدهوش‌کننده‌اش و دستانش را کنار خودم تصور کنم.

برشی از رمان زهم زردآلو به قلم مهاجر.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

هر چه شکستشون بدی و به سمت جلو و برای شکست دادن بعدی اقدام کنی چهره‌ی بهتری دارن حتی ممکنه فریبت ب*دن پس مراقب باش.
برشی از رمان غوغای سرنوشت به قلم عسل کورکور

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

مردن کار آدم های ضعیف بود؛ من باید می ماندم و عشق را هر روز زنده می کردم در ادم هایی شبیه او
شاید رسالت من این بود.
بمانم و جای هردویمان زندگی کنم.
داستانک رسالت عشق آیدا به قلم mahvash.m

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

- تو تمام اون آدم ها رو کشتی، بعد حرف از عذاب وجدان هم می‌زنی؟
- آره، درسته! تک‌تک اون‌ها رو من کشتم؛ اما چون نمی‌خواستم بمیرن از خون خودم به اون‌ها دادم تا زندگی‌هاشون جاودانه بشه. من قلب مهربونی دارم!

داستان کوتاه سلاله جن و پری از aoi sora

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

- خب، گوش کن. نحوه ورود به دنیای نقاشی‌ها این شکلیه که نقاشی‌ها توی دنیای انسان‌ها خلق می‌شن و وقتی نقاششون بمیره، نقاشی‌‌هاش زنده می‌شن و به این‌جا میان. برای همین مردم علاقه بیشتری به نقاشی‌های نقاش‌های مرده دارن.

رمان ادوارد کلاه به سر از آیناز تابش

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان