کامل شده همیشه بهار | zahra jafarian کاربر انجمن تک رمان

[Zahra jafarian]

او درس می‌داد
من به‌جای درس‌ها، خودش را یاد می‌گرفتم
صدای خنده‌هایش را بلد می‌شدم، می‌فهمیدم در کدام مواقع سرش را آن شکلی تکان می‌دهد
می‌فهمیدم کی ممکن است عصبانی شود
چه وقت‌هایی حالش خوب است
چه وقت‌هایی بهار وجودش خشک می‌شود
چه روزهایی پر از سرزندگی‌ست
و یاد می‌گرفتم چطور مثل او بهار باشم.
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

او درس می‌داد
من به‌جای درس‌ها، خودش را یاد می‌گرفتم
صدای خنده‌هایش را بلد می‌شدم، می‌فهمیدم در کدام مواقع سرش را آن شکلی تکان می‌دهد
می‌فهمیدم کی ممکن است عصبانی شود
چه وقت‌هایی حالش خوب است
چه وقت‌هایی بهار وجودش خشک می‌شود
چه روزهایی پر از سرزندگی‌ست
و یاد می‌گرفتم چطور مثل او بهار باشم.
#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

پرسید: چطور شعر می‌نویسی؟ مثلا کنار جوی می‌نشینی و با حال خوب می‌نویسی؟
می‌خواستم بگویم: وقتی تو را می‌بینم
می‌نویسم
تو جویی،
گلی،
باغی،
بهاری،
بهاری،
بهاری!
">#گیلاس_نوشت

متن مخفی: متن مخصوص کپیست

پرسید: چطور شعر می‌نویسی؟ مثلا کنار جوی می‌نشینی و با حال خوب می‌نویسی؟
می‌خواستم بگویم: وقتی تو را می‌بینم
می‌نویسم
تو جویی،
گلی،
باغی،
بهاری،
بهاری،
بهاری!

#گیلاس_نوشت🍒

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان