القصه ما ساعت شش صبح از کرمان حرکت کردیم و ساعت 4 بعدازظهر رسیدیم چابهار ،اگه مشکل بنزین نبود زودتر هم میرسیدیم، فاصله تهران تا چابهار دو هزار کیلومتره.کرمان دقیقا وسط مسیره. وقتی رسیدیم چابهار پرسون پرسون رفتیم جایگاه منطقه آزاد اونجا بهمون بیست لیتر دادن، اینطور که متوجه شدیم هر جایگاه موظفه روزانه بیست لیتر به مسافرا بده اما بیشترشون امتناع میکردن اما برای خوداشون بنزین هر مقداری میخواستن داشتن.بنزین رو زدیم و رفتیم به سمت خونه ای که اجاره کردیم که خداروشکر خونه تمیزی بود ،این بار سومی بود که میومدیم چابهار دو دفعه قبل با هواپیما اومده بودیم و تو هتل اقامت داشتیم این بار همش میگفتم نکنه خونه تمیز نباشه که خداروشکر خونه تمیز و دنجی بود با وسایل کافی.
صاحبخونه آقای حوت بود که خیلی مرد خوب و منصفی بود البته کلا مردم بلوچ واقعا دوست داشتنی و مهمان نواز هستند و همین باعث شده که من و همسرم عاشق چابهار بشیم.شب رو استراحت کردیم و فردا رفتیم سمت غرب چابهار، قبلش یه سر به شرکت فرآروده های نفتی چابهار زدیم و گفتیم ما مسافریم و مشکل بنزین ما چطور میشه از بخت خوب مسئول دفتر مدیر پسرعموی صاحبخونه مون بود اونم زنگ زد به جایگاه منطقه آزاد که روزانه 40 لیتر به این خوردو با این شماره پلاک بنزین بده ، اما چون مصرف سوختمون بالا رفته بود ما به هر چی جایگاه سر راهمون بود سر میزدیم.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان