.zeynab.
مشاوره نویسندگی + ناظر رمان
پرسنل مدیریت
ناظر آزمایشی
نویسنده اختصاصی
نویسنده انجمن
نویسنده فعال
مشاوره نویسندگی
داستاننویس
دلنویس انجمن
کاربر ویژه تک رمان
کتابخوان برتر
ناگهان آسمان ابری شد.
عشق شرمنده از این تاریکی...
رو به من کرد و به ناگاه زمان،
درهم آویخت و جان درگیر شد.
دل، مغلوب نگاهش ماند.
عشق لبخند زنان وعدهی دیدار میداد.
او رفت و من ماندم و اهی که به دنبالش بود.
خورشید درآمد اما او...
رفتهاست که رفتهاست که رفتهاست... و رفتهاست!
عشق شرمنده از این تاریکی...
رو به من کرد و به ناگاه زمان،
درهم آویخت و جان درگیر شد.
دل، مغلوب نگاهش ماند.
عشق لبخند زنان وعدهی دیدار میداد.
او رفت و من ماندم و اهی که به دنبالش بود.
خورشید درآمد اما او...
رفتهاست که رفتهاست که رفتهاست... و رفتهاست!