- تاریخ ثبتنام
- 2020-05-31
- نوشتهها
- 2,595
- لایکها
- 24,995
- امتیازها
- 138
- محل سکونت
- رُم، ایتالیا
- کیف پول من
- 82,667
- Points
- 1,469
بسم خالق نگاهِ تو!
نام دلنوشته: دلنوشتهی منهوک / (منهوک در معنای مریض و بیمار، آن که از شدت غم و سرگردانی، تب کرده و بدحال، لاغر و مریض شده باشد.)
نام دلنویس: Saba.N (صبا نصیری)
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ویراستار: Pegah.a
سطح دلنوشته: ارزشمند
مقدمه:
سلام عرض شد دلبرجان!
آمدهام بگویم من خیلی تلاش کردم که شما را از یاد ببرم. خیلی دویدم تا از فکر آن چشمانِ سیاه، چون شبِ سرد زمستانیتان بیرون بیایم!
سخت سعی کردم که شما را نادیده بگیرم و فراموشتان کنم!
متاسفانه تنها چیزی که اتفاق افتاد این بود که من فراموش کردن را از یاد بردم. همهچیز و همهکس را از ذهن و قلبم بیرون انداختم؛ به جز شما!
راستش دلم میخواهد دستم را روی گلویم بزنم و بگویم:
- اینجایید؛ هنوز اینجایید و رد نمیشوید!
دلم میخواهم قلبم را نشانه بگیرم و بگویم:
- هنوز برای شما میتپدها!
بگذریم.
آمده بودم بگویم نشد که مردمکهای شر و شیطان شما را فراموش کنم!
آمده بودم بگویم که نشد روزی بیاید و من، خالهای روی ساعد دست و یا کتفتان را نشمارم؛
روزی نشد که تصویرتان را نبوسم و با چشمانتان حرف نزنم!
خلاصه که خیلی تلاش کردم دلبر جان؛ خیلی! اصلا آنقدر سخت که واژهی منهوک، زیادی من است.
خیلی تلاش کردمها؛ اما...
همچنان دیوانهوار دوستتان دارم.
نشد که بشود که از قلب و ذهنم پاکتان کنم؛ بازهم این قلب برای شما و به عشق شما میتپد و همچنان به امید دیدنِ دوبارهی روی ماهِ شما، زندهام و با خیالتان زندگی میکنم!
همین؛ خداحافظ!
#صبا_نصیری
#منهوک
#منهوک
#دلنوشته_منهوک
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
نام دلنوشته: دلنوشتهی منهوک / (منهوک در معنای مریض و بیمار، آن که از شدت غم و سرگردانی، تب کرده و بدحال، لاغر و مریض شده باشد.)
نام دلنویس: Saba.N (صبا نصیری)
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ویراستار: Pegah.a
سطح دلنوشته: ارزشمند
مقدمه:
سلام عرض شد دلبرجان!
آمدهام بگویم من خیلی تلاش کردم که شما را از یاد ببرم. خیلی دویدم تا از فکر آن چشمانِ سیاه، چون شبِ سرد زمستانیتان بیرون بیایم!
سخت سعی کردم که شما را نادیده بگیرم و فراموشتان کنم!
متاسفانه تنها چیزی که اتفاق افتاد این بود که من فراموش کردن را از یاد بردم. همهچیز و همهکس را از ذهن و قلبم بیرون انداختم؛ به جز شما!
راستش دلم میخواهد دستم را روی گلویم بزنم و بگویم:
- اینجایید؛ هنوز اینجایید و رد نمیشوید!
دلم میخواهم قلبم را نشانه بگیرم و بگویم:
- هنوز برای شما میتپدها!
بگذریم.
آمده بودم بگویم نشد که مردمکهای شر و شیطان شما را فراموش کنم!
آمده بودم بگویم که نشد روزی بیاید و من، خالهای روی ساعد دست و یا کتفتان را نشمارم؛
روزی نشد که تصویرتان را نبوسم و با چشمانتان حرف نزنم!
خلاصه که خیلی تلاش کردم دلبر جان؛ خیلی! اصلا آنقدر سخت که واژهی منهوک، زیادی من است.
خیلی تلاش کردمها؛ اما...
همچنان دیوانهوار دوستتان دارم.
نشد که بشود که از قلب و ذهنم پاکتان کنم؛ بازهم این قلب برای شما و به عشق شما میتپد و همچنان به امید دیدنِ دوبارهی روی ماهِ شما، زندهام و با خیالتان زندگی میکنم!
همین؛ خداحافظ!
#صبا_نصیری
#منهوک
کد:
بسم خالق نگاهِ تو!
نام دلنوشته: دلنوشتهی منهوک / (منهوک در معنای مریض و بیمار، آن که از شدت غم و سرگردانی، تب کرده و بدحال، لاغر و مریض شده باشد.)
نام دلنویس: @Saba.N (صبا نصیری)
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
سلام عرض شد دلبرجان!
آمدهام بگویم من خیلی تلاش کردم که شما را از یاد ببرم. خیلی دویدم تا از فکر آن چشمانِ سیاه، چون شبِ سرد زمستانیتان بیرون بیایم!
سخت سعی کردم که شما را نادیده بگیرم و فراموشتان کنم!
متاسفانه تنها چیزی که اتفاق افتاد این بود که من فراموش کردن را از یاد بردم. همهچیز و همهکس را از ذهن و قلبم بیرون انداختم؛ به جز شما!
راستش دلم میخواهد دستم را روی گلویم بزنم و بگویم:
- اینجایید؛ هنوز اینجایید و رد نمیشوید!
دلم میخواهم قلبم را نشانه بگیرم و بگویم:
- هنوز برای شما میتپدها!
بگذریم.
آمده بودم بگویم نشد که مردمکهای شر و شیطان شما را فراموش کنم!
آمده بودم بگویم که نشد روزی بیاید و من، خالهای روی ساعد دست و یا کتفتان را نشمارم؛
روزی نشد که تصویرتان را نبوسم و با چشمانتان حرف نزنم!
خلاصه که خیلی تلاش کردم دلبر جان؛ خیلی! اصلا آنقدر سخت که واژهی منهوک، زیادی من است.
خیلی تلاش کردمها؛ اما...
همچنان دیوانهوار دوستتان دارم.
نشد که بشود که از قلب و ذهنم پاکتان کنم؛ بازهم این قلب برای شما و به عشق شما میتپد و همچنان به امید دیدنِ دوبارهی روی ماهِ شما، زندهام و با خیالتان زندگی میکنم!
همین؛ خداحافظ!
#صبا_نصیری
#منهوک
#منهوک
#دلنوشته_منهوک
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر: