"به نام یزدان پاک"
سلام خدمت همراهان عزیز
امروز قراره یک گفتگوی پربار با سزار عزیز داشته باشیم.
سلام سایه جان، خیلی ممنون که وقتت رو برای این گفتگو به من دادی.
◇ سلام سلام! خواهش میکنم، باعث افتخاره.:)
خوب جانم، میشه لطفا اول از همه، یک بیوگرافی کوتاه از خودت برای ما بگی؟
◇ من سایه هستم، با اسم س.زارعپور کارهام رو مینویسم. ۲۳ سالمه، کارشناسی حسابداری دارم. علاقهمند به نقاشی، موسیقی، نویسندگی، فیلم، مسافرت و طبیعتگردی. اهل شیرازم.
1-مشتاقم بدونم که شروع نویسندگی برای تو چطور بوده.
◇ خب من دوم دبیرستان شروع کردم. همیشه به خیالپردازی و داستانسرایی علاقه داشتم اما هیچوقت قصد نویسندگی کردن یا اینکه بخوام به طور رسمی چند صد صفحه بنویسم و توی عموم بارگذاری کنم رو نداشتم تا اینکه یه دوستی که آخرش دیگه دوستم نبود، شرط بست که بیا یه داستان کوتاه بنویسیم و بدیم به بچهها تا بگن مال کی بهتره. گفتم باشه. اون رقابت هیچوقت به تهش نرسید که بفهمیم کی بهتر نوشت، اما همون شد و همون که من از نویسندگی خوشم اومد و دیگه تا همین امروز که در خدمتتونم کنارش نگذاشتم. ^_^
2-از بین آثاری که منتشر کردی خودت کدوم رو بیشتر دوست داری؟
◇ من با سبک رئال و اجتماعی شروع کردم و اولین کارم《بخاطر هلیا》 رو نوشتم، اما اونطوری که میخواستم باعث رضایتم نشد. اومدم و وارد سو رئال شدم و دیدم به به، انگار درست همونجایی اومدم که از اولش باید میاومدم و ایده پشت ایده توی ذهنم سر ریز شد و 《حلقه جادویی》 رو استارت زدم. انرژی خوانندهها و بررسیهای مثبت منتقدها انگیزهام رو بیشتر کرد و جلد دومش رو شروع کردم، 《سومین دختر وارث》 به ایدهآلی که توی ذهنم از یه رمان فانتزی خوب دارم خیلی نزدیکه و از جلد اولش بیشتر دوستش داشتم. بعد از اون خیلیها بهم گفتن که هر چه سریعتر وارد بخش سومش بشم و منم همین کار رو کردم. 《اسرار فوق محرمانه》متولد شد! به نظر شخصی خودم جلد سومش کاملتر از قبلیهاست و دارم تلاشم رو میکنم تا به بهترین خودش توی زمان خودش از بین کارهام تبدیل بشه و اگر داستان دیگهای شروع کنم قطعاً باید از چندتای قبلی بهتر باشه. ژانر فانتزی و تخیلی هم انقدر به دلم چسبیده که فکر نکنم حالا حالاها ولش کنم.
4-یکم از مشکلات و موانع راهی که در پیش گرفتی برای ما میگی؟ و این که چطور ازشون عبور کردی؟
◇ متاسفانه و متاسفانه اینطور نیست که همیشه خانوادهها اونجور که باید باشه و اونجایی که باید ازت حمایت کنن. نویسندگی کردن من، توی درجات آخر زندگیم از نظر اونها قرار داره و نمیتونم با خیال راحت و اون تایمی که نیاز دارم برای نوشتن بذارم و خب این قضیه به علاوه مشکلات و درگیریهای معمولی که همه توی زندگیشون دارن، باعث میشه نتونم پست گذاری منظمی داشته باشم. پس باید با هر پست، کاری کنم که خوانندهام انگیزهاش رو برای خوندن حفظ کنه و اینطوری نوشتن خیلی سخته. برای همین خیلی خیلی ممنونم از اونایی که تا اخر حمایتم میکنن.^_^
3-کمی هم در مورد مجموعه ی سه جلدی رمانت برامون بگو.
◇ اینطور نیست که فکر کنید قبل از نوشتنش، مدتها فکر و ایده پردازی کردم. در واقع باید همینطور باشه ولی زمانی که شروعش کردم هنوز تجربه آنچنانی نداشتم. من خیلی اتفاقی توی گوگل عکسی رو دیدم از دختری که به یه اژدَر سبز و دراز دور تنهی یه درخت با خونسردی خیره شده بود. توی یه جنگل سبز وایستاده بود. موهای بلند و ل*ختِ سفیدی داشت. همونجا یه شِمای کلی از داستان توی ذهنم سرازیر شد. یه دفتر برداشتم و تند تند نوشتم و برای فرار از کلیشهای شدن به هر دری چنگ میزدم. بارها و بارها ویرایش کردم، تایپ کردم و متاسفانه یه دفعه تمام فایلهای کامپیوترم به همراه ورد حلقه پرید و من مجبور شدم از اول بنویسم که خودش باعث تغییر مسیر داستانم شد چون هیچی از ویرایشهای قبلی که روی متن زده بودم و تایپ کرده بودم یادم نمیاومد و خلاصه به اینجایی رسید که حالا هست.
5-از دیدگاه شما، چه کسی لایق لقب "نویسنده" ست؟ در واقع نویسنده بودن تو ذهنت چطور تعریف میشه؟
◇ خوب میدونیم که دست بالای دست بسیاره، هر چقدرم خوب بنویسی، باز یکی هست که بهتر از شما نوشته باشه. تو نمیتونی آثار علی شریعتی، صادق هدایت، ویکتور هوگو، جی کی رولینگ و... رو بخونی و ببینی، به اونا بگی نویسنده و به خودتم بگی نویسنده! حتی اونا هم شاید بعد از مقایسههایی، همین نتیجه رو بگیرن. پس نمیتونی به طور قطعی به کسی بگی نویسنده! ما نویسندگی رو انجام میدیم و تا وقتی بالاتر از خودمون رو ندیدیم و مقایسه نکردیم یه نویسندهایم.
6-به نظرت چه چیزی یک اثر رو ارزشمند می کنه؟
◇ اینکه نویسنده یه اثر، برای جلب توجه به زشت نویسی رو نیاره! یه کتاب ممکنه تا چند صد سال بمونه و آثار مثبت یا منفی داشته باشه. از نظر من اشکالی نداره مسئله مطرح شده زیادی خارج از عرف باشه اما اینکه از اون مسئله خارج از عرف، یه نتیجه مثبت بسازن یه فاجعهست! نباید جامعه به سمتی بره که چیزای زشت، زیبا بشن. یا چیزایی که نادرستن، درست جلوه داده بشن در حالی که توی واقعیت هرگز چنین نتایجی حاصل نمیشه.
جواب بسیار زیبایی بود._hands
7-یک خاطره ی بامزه مربوط به نویسندگی برامون بگو.
◇ برای اینکه بفهمم یه صح*نه خوب در میاد یا نه واقعا نیاز داشتم جلو چشمم ببینمش، واسه همین با خواهرم و دختر خالم دیالوگا رو نوشتیم و مثل یه نمایش اجراش کردیم و ازش فیلم گرفتیم که چون با دلیل و بی دلیل از خنده روده بر میشدیم، خودش خیلی خندهدار بود.
8-بزرگترین نگرانیت به عنوان یه نویسنده چیه؟
◇ اتفاقی بیافته که نتونم یه کتابم رو به آخر برسونم، حالا یا دلسرد بشم یا چیزی بشه.
9-کاری هست که اگر به گذشته برگردی انجامش ندی؟
◇ با آدمایی که نباید، دوست نمیشدم و بهشون رو نمیدادم. -_-
10- سلیقه ی شخصیت در مورد رمان های چیه؟ ژانر و سبک مورد علاقه ات؟
◇ احساس میکنم یه چیزی توی سوال جا افتاده اما حتما و تا ابد ژانر مورد علاقم فانتزی و تخیلی هست و خواهد بود. ^_^
11- در مورد نویسندگی چه چیزی بیشتر از همه برات چالش برانگیزه؟
◇ تیکههای پازل بسازی و یه طوری بهم ربطشون بدی که جزئیات با هم جور در بیان. در ضمن، چیزی از قلم نیافته!
12- بزرگترین تغییری که نویسندگی توی شخصیت و زندگی شما ایجاد کرد چی بود؟
◇ بهم فضای بی انتهایی رو داد که میتونم ناراحتیهام رو توش خالی کنم. قبل از اون، چنین فضایی نداشتم.
13- نوشتن برات آرامش بخشه یا هیجان انگیز؟
◇ هیجان انگیز! چیزای آرامش بخش من رو به وجد نمیاره، اما نوشتن چرا!
14- شاید سوال تکراری ای باشه اما می پرسم اگه قرار باشی رمانی بر اساس زندگی خودت بنویسی اسم این رمان چه خواهد بود؟
◇ سفید!
15- برای نویسندگی از چه چیزی الهام میگیری؟
◇ بی اغراق از هر چیزی، حتی گلهای قالی:))
16- به نظرت کدوم ژانر نوشتنش از همه سخت ترِ؟
◇ اجتماعی و ترسناک از همه سختتره.
17- نظرت در مورد ایده های تکراری چیه؟
◇ اگر شکستن یه لیوان رو از ده نفر بخوای برات تعریف کنن، هر کدومشون میتونن با خلاقیت توی نحوه تعریف کردن و جزئیاتی که بهش اضافه میکنن، ده بار واست تعریف کنن بدون اینکه از شنیدنش خسته بشی.:)
18- برای نوشتن به شرایط خاصی نیاز داری؟ مثلا سکوت مطلق یا تنهایی؟
◇ به جای خاصی نیاز ندارم اما حتماً نیاز دارم کسی کاری به کارم نداشته باشه تا هی از ذهنم نپرم بیرون.
19- اگر قرار باشه با گفتن چهار تا ویژگی ما رو با خودت آشنا کنی چی میگی؟
◇ شوخ طبع، مثبت اندیش، دیوونه، تاریک!
(میشه با من دوست بشی سایه!؟ )
20- لطفا چند کتاب خوب که خوندی به ما معرفی کن.
◇ اسطوره اثر پگاه _ جاناتان مرغ دریایی_ گندم اثر م.مودب پور_ چهار اثر فلورانس
بزرگترین آرزوت چیه؟
◇ توی جامعهای آزاد اندیش زندگی کنم.
یک آروز برای اشخاص مهم زندگیت
◇ شادی
یک آرزو برای تک رمان
◇ میلیونی شدن^_^
حرف آخر؟
◇ هیچ وقت فکر نکنید اجازه دارین و میتونین برای کسی تصمیم بگیرین.
به شخصه بسیار از این گفتگو ل*ذت بردم.
خیلی متشکرم بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
به امید موفقیت های روزافزون شما.
سلام خدمت همراهان عزیز
امروز قراره یک گفتگوی پربار با سزار عزیز داشته باشیم.
سلام سایه جان، خیلی ممنون که وقتت رو برای این گفتگو به من دادی.
◇ سلام سلام! خواهش میکنم، باعث افتخاره.:)
خوب جانم، میشه لطفا اول از همه، یک بیوگرافی کوتاه از خودت برای ما بگی؟
◇ من سایه هستم، با اسم س.زارعپور کارهام رو مینویسم. ۲۳ سالمه، کارشناسی حسابداری دارم. علاقهمند به نقاشی، موسیقی، نویسندگی، فیلم، مسافرت و طبیعتگردی. اهل شیرازم.
1-مشتاقم بدونم که شروع نویسندگی برای تو چطور بوده.
◇ خب من دوم دبیرستان شروع کردم. همیشه به خیالپردازی و داستانسرایی علاقه داشتم اما هیچوقت قصد نویسندگی کردن یا اینکه بخوام به طور رسمی چند صد صفحه بنویسم و توی عموم بارگذاری کنم رو نداشتم تا اینکه یه دوستی که آخرش دیگه دوستم نبود، شرط بست که بیا یه داستان کوتاه بنویسیم و بدیم به بچهها تا بگن مال کی بهتره. گفتم باشه. اون رقابت هیچوقت به تهش نرسید که بفهمیم کی بهتر نوشت، اما همون شد و همون که من از نویسندگی خوشم اومد و دیگه تا همین امروز که در خدمتتونم کنارش نگذاشتم. ^_^
2-از بین آثاری که منتشر کردی خودت کدوم رو بیشتر دوست داری؟
◇ من با سبک رئال و اجتماعی شروع کردم و اولین کارم《بخاطر هلیا》 رو نوشتم، اما اونطوری که میخواستم باعث رضایتم نشد. اومدم و وارد سو رئال شدم و دیدم به به، انگار درست همونجایی اومدم که از اولش باید میاومدم و ایده پشت ایده توی ذهنم سر ریز شد و 《حلقه جادویی》 رو استارت زدم. انرژی خوانندهها و بررسیهای مثبت منتقدها انگیزهام رو بیشتر کرد و جلد دومش رو شروع کردم، 《سومین دختر وارث》 به ایدهآلی که توی ذهنم از یه رمان فانتزی خوب دارم خیلی نزدیکه و از جلد اولش بیشتر دوستش داشتم. بعد از اون خیلیها بهم گفتن که هر چه سریعتر وارد بخش سومش بشم و منم همین کار رو کردم. 《اسرار فوق محرمانه》متولد شد! به نظر شخصی خودم جلد سومش کاملتر از قبلیهاست و دارم تلاشم رو میکنم تا به بهترین خودش توی زمان خودش از بین کارهام تبدیل بشه و اگر داستان دیگهای شروع کنم قطعاً باید از چندتای قبلی بهتر باشه. ژانر فانتزی و تخیلی هم انقدر به دلم چسبیده که فکر نکنم حالا حالاها ولش کنم.
4-یکم از مشکلات و موانع راهی که در پیش گرفتی برای ما میگی؟ و این که چطور ازشون عبور کردی؟
◇ متاسفانه و متاسفانه اینطور نیست که همیشه خانوادهها اونجور که باید باشه و اونجایی که باید ازت حمایت کنن. نویسندگی کردن من، توی درجات آخر زندگیم از نظر اونها قرار داره و نمیتونم با خیال راحت و اون تایمی که نیاز دارم برای نوشتن بذارم و خب این قضیه به علاوه مشکلات و درگیریهای معمولی که همه توی زندگیشون دارن، باعث میشه نتونم پست گذاری منظمی داشته باشم. پس باید با هر پست، کاری کنم که خوانندهام انگیزهاش رو برای خوندن حفظ کنه و اینطوری نوشتن خیلی سخته. برای همین خیلی خیلی ممنونم از اونایی که تا اخر حمایتم میکنن.^_^
3-کمی هم در مورد مجموعه ی سه جلدی رمانت برامون بگو.
◇ اینطور نیست که فکر کنید قبل از نوشتنش، مدتها فکر و ایده پردازی کردم. در واقع باید همینطور باشه ولی زمانی که شروعش کردم هنوز تجربه آنچنانی نداشتم. من خیلی اتفاقی توی گوگل عکسی رو دیدم از دختری که به یه اژدَر سبز و دراز دور تنهی یه درخت با خونسردی خیره شده بود. توی یه جنگل سبز وایستاده بود. موهای بلند و ل*ختِ سفیدی داشت. همونجا یه شِمای کلی از داستان توی ذهنم سرازیر شد. یه دفتر برداشتم و تند تند نوشتم و برای فرار از کلیشهای شدن به هر دری چنگ میزدم. بارها و بارها ویرایش کردم، تایپ کردم و متاسفانه یه دفعه تمام فایلهای کامپیوترم به همراه ورد حلقه پرید و من مجبور شدم از اول بنویسم که خودش باعث تغییر مسیر داستانم شد چون هیچی از ویرایشهای قبلی که روی متن زده بودم و تایپ کرده بودم یادم نمیاومد و خلاصه به اینجایی رسید که حالا هست.
5-از دیدگاه شما، چه کسی لایق لقب "نویسنده" ست؟ در واقع نویسنده بودن تو ذهنت چطور تعریف میشه؟
◇ خوب میدونیم که دست بالای دست بسیاره، هر چقدرم خوب بنویسی، باز یکی هست که بهتر از شما نوشته باشه. تو نمیتونی آثار علی شریعتی، صادق هدایت، ویکتور هوگو، جی کی رولینگ و... رو بخونی و ببینی، به اونا بگی نویسنده و به خودتم بگی نویسنده! حتی اونا هم شاید بعد از مقایسههایی، همین نتیجه رو بگیرن. پس نمیتونی به طور قطعی به کسی بگی نویسنده! ما نویسندگی رو انجام میدیم و تا وقتی بالاتر از خودمون رو ندیدیم و مقایسه نکردیم یه نویسندهایم.
6-به نظرت چه چیزی یک اثر رو ارزشمند می کنه؟
◇ اینکه نویسنده یه اثر، برای جلب توجه به زشت نویسی رو نیاره! یه کتاب ممکنه تا چند صد سال بمونه و آثار مثبت یا منفی داشته باشه. از نظر من اشکالی نداره مسئله مطرح شده زیادی خارج از عرف باشه اما اینکه از اون مسئله خارج از عرف، یه نتیجه مثبت بسازن یه فاجعهست! نباید جامعه به سمتی بره که چیزای زشت، زیبا بشن. یا چیزایی که نادرستن، درست جلوه داده بشن در حالی که توی واقعیت هرگز چنین نتایجی حاصل نمیشه.
جواب بسیار زیبایی بود._hands
7-یک خاطره ی بامزه مربوط به نویسندگی برامون بگو.
◇ برای اینکه بفهمم یه صح*نه خوب در میاد یا نه واقعا نیاز داشتم جلو چشمم ببینمش، واسه همین با خواهرم و دختر خالم دیالوگا رو نوشتیم و مثل یه نمایش اجراش کردیم و ازش فیلم گرفتیم که چون با دلیل و بی دلیل از خنده روده بر میشدیم، خودش خیلی خندهدار بود.
8-بزرگترین نگرانیت به عنوان یه نویسنده چیه؟
◇ اتفاقی بیافته که نتونم یه کتابم رو به آخر برسونم، حالا یا دلسرد بشم یا چیزی بشه.
9-کاری هست که اگر به گذشته برگردی انجامش ندی؟
◇ با آدمایی که نباید، دوست نمیشدم و بهشون رو نمیدادم. -_-
10- سلیقه ی شخصیت در مورد رمان های چیه؟ ژانر و سبک مورد علاقه ات؟
◇ احساس میکنم یه چیزی توی سوال جا افتاده اما حتما و تا ابد ژانر مورد علاقم فانتزی و تخیلی هست و خواهد بود. ^_^
11- در مورد نویسندگی چه چیزی بیشتر از همه برات چالش برانگیزه؟
◇ تیکههای پازل بسازی و یه طوری بهم ربطشون بدی که جزئیات با هم جور در بیان. در ضمن، چیزی از قلم نیافته!
12- بزرگترین تغییری که نویسندگی توی شخصیت و زندگی شما ایجاد کرد چی بود؟
◇ بهم فضای بی انتهایی رو داد که میتونم ناراحتیهام رو توش خالی کنم. قبل از اون، چنین فضایی نداشتم.
13- نوشتن برات آرامش بخشه یا هیجان انگیز؟
◇ هیجان انگیز! چیزای آرامش بخش من رو به وجد نمیاره، اما نوشتن چرا!
14- شاید سوال تکراری ای باشه اما می پرسم اگه قرار باشی رمانی بر اساس زندگی خودت بنویسی اسم این رمان چه خواهد بود؟
◇ سفید!
15- برای نویسندگی از چه چیزی الهام میگیری؟
◇ بی اغراق از هر چیزی، حتی گلهای قالی:))
16- به نظرت کدوم ژانر نوشتنش از همه سخت ترِ؟
◇ اجتماعی و ترسناک از همه سختتره.
17- نظرت در مورد ایده های تکراری چیه؟
◇ اگر شکستن یه لیوان رو از ده نفر بخوای برات تعریف کنن، هر کدومشون میتونن با خلاقیت توی نحوه تعریف کردن و جزئیاتی که بهش اضافه میکنن، ده بار واست تعریف کنن بدون اینکه از شنیدنش خسته بشی.:)
18- برای نوشتن به شرایط خاصی نیاز داری؟ مثلا سکوت مطلق یا تنهایی؟
◇ به جای خاصی نیاز ندارم اما حتماً نیاز دارم کسی کاری به کارم نداشته باشه تا هی از ذهنم نپرم بیرون.
19- اگر قرار باشه با گفتن چهار تا ویژگی ما رو با خودت آشنا کنی چی میگی؟
◇ شوخ طبع، مثبت اندیش، دیوونه، تاریک!
(میشه با من دوست بشی سایه!؟ )
20- لطفا چند کتاب خوب که خوندی به ما معرفی کن.
◇ اسطوره اثر پگاه _ جاناتان مرغ دریایی_ گندم اثر م.مودب پور_ چهار اثر فلورانس
بزرگترین آرزوت چیه؟
◇ توی جامعهای آزاد اندیش زندگی کنم.
یک آروز برای اشخاص مهم زندگیت
◇ شادی
یک آرزو برای تک رمان
◇ میلیونی شدن^_^
حرف آخر؟
◇ هیچ وقت فکر نکنید اجازه دارین و میتونین برای کسی تصمیم بگیرین.
به شخصه بسیار از این گفتگو ل*ذت بردم.
خیلی متشکرم بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
به امید موفقیت های روزافزون شما.