پزشکی و سلامت دانش پزشکی در باستان

  • نویسنده موضوع aliasghar
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 234
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

aliasghar

کاربر تک رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-26
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
131
امتیازها
43
محل سکونت
تبریز
کیف پول من
-506
Points
0
.:به نام او:.

سلام.
مطالب این تاپیک در حوالی شیوه‌های درمانی، دارو، طبیب‌ها و ... که در گذشته رواج داشته، می‌چرخد.
امیدوارم برایتان ل*ذت بخش و مفید باشد.

( مدیریت تالارپزشکی و سلامت )
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

aliasghar

کاربر تک رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-26
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
131
امتیازها
43
محل سکونت
تبریز
کیف پول من
-506
Points
0
پزشکی در ایران باستان

خصصهای مختلف دانش پزشکی در ایران باستان

دانش پزشکی در اوستا پنج بخش می باشد:

۱- اشو پزشک(بهداشت)

۲- دادپزشک(پزشک قانونی)

۳- کارد پزشک(جراح)

۴- گیاه پزشک(دارو عطاری)

۵- مانتره پزشک(روان پزشک)



یکی از طبیبان(پزشکان) به وسیله اشا درمان کند٬ کسی به‌وسیله قانون شفا بخشد٬ کسی با کارد درمان کند٬ کسی که با گیاه درمان کند کسی که با کلام مقدس(مانتره) درمان بخشد......

"اردیبهشت یشت بند ۶"
1- اشو پزشک(بهداشت)
۲- داد پزشک (پزشک قانونی)

این پزشکان بیشتر با علوم پزشکی کار می کردند. کالبد شکافی پس از مرگ جهت تشخیص بیماری و پیدا کردن را درمان برای آیندگان از جمله وظایف آنان بوده٬ پزشکان قانونی درگذشتگان را معاینه میکردند و پس از اطمینان حاصل کردن از درگذشته برای آن جواز کفن و دفن صادر می نمودند. اگر مرده نیاز به کالبدشکافی داشت آن را کالبد شکافی می کردند.همچنین امور مومیایی مردگان به دست اینگونه پزشکان بود که این عمل بیشتر در مصر باستان معمول بوده.

3-کارد پزشک جراح
همانگونه که از نام اینگونه پزشکی پیداست نوع بیمار و درمان بخشیدن بیماران توسط این پزشکان، جراحی بوده است.

بیمار خوب شود پس آموزده است و همیشه می تواند کارد پزشکی کند.

همانگونه که در بند بالا اشاره شد یک کارد پزشک بایستی چندین مرتبه این عمل را انجام دهد و پس از پیروز شدن در آزمایش می توانست در این رشته پزشکی فعال باشد.
درباره کارد پزشکی که یک عمل رستمینه(سزارین) زایمان را در ایران باستان نشان می دهد در شاهنامه در خصوص زایش رستم چنین آمده:

پیامـد یکـی موبـد چیـره دست
همان ماهرخ را به می کرد مسـت

شکافیـد بی رنـج پهلـوی مـاه
بـتـابـیـــد مـر بـچه را سـر بـه راه

چنان بی گزندش برون آورید
که کس در جهان این شگفتی ندید

پزشکی که جراحی زایمان را بدین گونه بر روی مادر رستم ،رودابه انجام می دهد، سیمرغ در شاهنامه (سئنا در اوستا) یکی از پزشکان ایران باستان می باشد. سیمرغ که نام وی سئنا می باشد یکی از پزشکان و مغان می باشد وی در کوه(ظاهرا دماوند) می زیسته و شاگردانش نیز در آنجا (دماوند) برای فراگیری دانش می رفته اند و او را ،سئنا مرغ نامیدند به دلیل جایگاه بلندش(بروی کوه). زال پسر سام که پدرش او را از کودکی به نزد سئنا می سپارد تا آموزشهای مورد نیاز را بیاموزد و دانش فراگرد از شاگردان مورد توجه سئنا می شود. بدین سبب زال در برخی گرفتاریهای خود از او کمک می گرفته که زایمان همسرش رودابه در هنگام زایش رستم نیز به دست سئنا علاج می گردد. برای آنکه بهتر به دانش کارد پزشکی در ایران پی ببریم نیاز است آورده شود که در باستانشناسی در شهر سوخته در استان سیستان جمجمه هایی کشف گردید که بروی آنها عمل جراحی انجام گرفته بود.

4- گیاه پزشک(اورو پزشک) :
پیشینه گیاه پزشکی با آغاز پیدایش کشاورزی و گیاه پروری در ایران همراه می باشد. نخستین اقوامی که توانستند به خواص گیاهان دارویی پی ببرند و گیاه درمانی نمایند و از گیاهان به عنوان آرام بخش و تیمار بیماران بهره برند ایرانیان بودند. گیاه پزشکی پس از گذشت هزاران سال در ایران و دیگر نقاط جهان همچنان مرسوم است و یکی از موثرترین درمانها به شمار می آید. گیاه پزشکی در روزگارهای کهن از ایران به دیگر کشورها راه یافت از جمله هند٬‌ ‌ چین٬ ‌میان رودان٬ مصر و غیره که هنوز در آن کشورها به ویژه پاکستان و هند رایج است.

5- مانتره پزشک(روان پزشک):
منظور از کلام مانتره سخنی است که با آن بیمار را آرامش می دهند و درمان می کنند، همچنین سخن پاک و مقدس هم معنی می دهد.
آنگاه که روان و روح آدمی همچنان بهم ریخته و پریشان است بهترین درمان و آرامبخش گفتار نیک و امید بخش٬‌ ‌ خواندن کتاب مقدس(گاتها اوستا) شعر و یا گوش دادن به موسیقی می باشد.

وندیداد فرگرد ۷ بند ۴۴ آمده:

ای زرتشت ،اگر پزشکانی گوناگون درمان بخش یکی با کارد درمان بخش٬ یکی با دارو٬ یکی با سخن ایزدی درمان کننده٬ آن کس که با سخن ایزدی(مانتره) درمان کند درمان بخش ترین درمان کنندگان است.

نظر ایرانیان باستان درباره بیماریها و منشا آنها:

بر طبق آیین و فرهنگ ایرانی نابود کننده تمام بدیها٬ پلیدیها و کژاندیشی ها و زشتی ها همان کلام ایزدی (مانتره) است. نامهای خداوند(صد و یک نام خدا) مانتره می باشد. گاتها مقدس مانتره می باشد٬ یسنا مانتره می باشد٬‌ ‌ نماز مانتره می باشد٬‌ ‌ اندیشه نیک٬‌ ‌ گفتار نیک٬‌ ‌ کردار نیک مانتره می باشد. تمام آموزشهای زرتشت مانتره می باشد. نیاکان ما معتقد بودند و ما نیز معتقدیم و ایمان داریم هرگاه که روح و روان و اندیشه سالم و شاداب است٬ تن و ب*دن و زندگی نیز سالم و شاداب است. و هرگاه روح و روان و اندیشه رنجور و افسرده باشد تن و ب*دن و زندگی هر چقدر که قوی باشد رو به سستی می گذارد. و یکی دیگر از این درمانبخشها فراگیری دانش و ادب برای رسیدن به کمال انسانی می باشد.

رقیه بهزادی، نویسنده کتاب «قوم های کهن، در قفقاز، ماورای قفقاز، بین النهرین و هلال .
رقیه بهزادی از برخی بیماری های نام برده شده در کتاب وندیداد، یاد کرده است:
1. واورشی : احتمالا یک بیماری مقاربتی است
2. تب زایمان یا نفاس:eclampcia and preeclampcia
3. اسکندا : ممکن است به مفهوم بریدگی باشد
4. اگهوستی : راشیتیسم
5. دروکا : مسلما سنگ کلیه یا صفرا است
6. کورگها : ظاهرا همان است که در فارسی امروزی به آن کورو یا کورک می گویند.
7. آستائیریا : ظاهرا نام یک بیماری است که بر روی ب*دن جوش هایی مانند دانه های آبله یا سرخک ظاهری می شود.

حق ویزیت ! در ایران باستان:

دستمزد پزشک دقیقا تناسب با مقام بیمار داشت و موبدان، تنها با دعا و دادن برکت، به پزشک دستمزد می دادند!

رییس خانواده یا قبیله یا ده یا فرمانده استان به ترتیب یک خر، یک اسب، یک شتر و یا چهار اسب به عنوان دستمزد به پزشک می پرداختند. بیماران زن، به پزشک چهار پای ماده به عنوان دستمزد می پرداختند.

اخلاق پزشکی در ایران باستان:
در کتاب «قوم های کهن...» شرایط یک پزشک کامل در ایران باستان، این طور نقل شده است: «باید اندام های ب*دن و مفاصل و درمان بیماری های آن ها را بداند. باید ارابه شخصی و دستیار داشته باشد و باید مهربان باشد و حسود نباشد. آرام سخن بگوید و هیچ گونه غروری نداشته باشد. دشمن بیماری ولی دوست بیمار باشد. حجت و حیا را رعایت کند و به دور از جنایت، آسیب رسانی و زورگویی باشد. شتابان به کار بپردازد، یار بیوه زنان باشد. رفتاری نجیبانه داشته باشد. پاسدار شهرت خوب باشد. به خاطر سود کار نکند، بلکه پاداشی معنوی را در نظر داشته باشد. در دادن گیاهان درمان بخش مهارت نشان دهد تا جسم را از بیماری برهاند و فساد و ناپاکی را دور کند. آرامش بیشتری ببخشد و لذایذ حیات را افزون سازد.»

از اوستا که بگذریم در دوره های پس از زرتشت این دانش همچنان نزد ایرانیان رو به رشد و نمو نمود. عمده کار پزشکی و دانش پزشکی نزد موبدان و مغان ایرانی بود. بهترین آموزگاران دانش پزشکی و ستاره شناسی مغان ایران بوده اند و این علوم پشت به پشت از آنها به شاگردانشان انتقال پیدا می کرده. متاسفانه در یورش بی رحمانه مقدونیان(اسکندر)٬ اعراب٬ ‌تاتارها و افغانها بسیاری از نوشته ها و کتابهای ارزشمند دانشمندان ایرانی را از بین رفته و کتابهای پزشکی نیز از این قانون مستثنی نبوده است. از پزشکان نامور ایران نیز در دوره های بعد می توان از مانی؛ روزبه و بزرگمهر نام برد. در دوره هخامنشی نیز پزشکان بی شماری بوده اند که دانشمندان یونانی و دیگر ملل از آنان بهره برده اند. عمده دانش پزشکی آن دوره و حتی دوره ماد و دوره های پسین بر دانش اوستایی استوار بوده.

دوره ساسانیان نیز دانشمندان دیگر کشورها در دانشگاه گندی شاپور برای فراگیری دانشهای گوناگون از جمله پزشکی مشغول درس خواندن بوده‌اند٬ مانند دیوژن. فرهنگستان گندیشاپور (که بصورت نیمه‌عربی‌وار جندیشاپور نیز نامیده شده) در سال۲۷۱ بدست شاهنشاهان ساسانی در خوزستان بنیاد نهاده شد. این فرهنگستان همچنین دارای یک بیمارستان آموزشی و یک کتابخانه بود. بیمارستان گندیشاپور نخستین بیمارستان آموزشی جهان بود. در این فرهنگستان دانش‌های فلسفی و پزشکی تدریس می‌شد و بنا به روایات حبس و مرگ مانی پیغمبر نیز در گندیشاپور روی داده است.

گندیشاپور یکی از هفت شهر اصلی خوزستان بود. نام آن در آغاز «گوند-دزی-شاپور» به معنی "دژ نظامی شاپور" بوده است. برخی پژوهشگران بر اینند که بنگاهی همانند به گندیشاپور از زمان پارتیان در این جایگاه قرار داشته است. شهری به نام گندیشاپور را شاپور دوم فرزند اردشیر ساسانی پس از شکست دادن سپاه روم به سرکردگی والرین، بنا نهاد. شاپور دوم گندیشاپور را پایتخت خود قرار داد.
نام‌آوری گندیشاپور بیشتر در زمان خسرو انوشیروان ساسانی انجام گرفت. خسرو انوشیروان گرایش فراوانی به دانش و پژوهش داشت و گروه بزرگی از دانشوران زمان خود را در گندیشاپور گرد آورد. در پی همین فرمان خسرو بود که برزویه، پزشک بزرگ ایرانی، مأمور مسافرت به هندوستان شد تا به گردآوری بهترین‌های دانش هندی بپردازد. امروزه شهرت برزویه در ترجمه ای است که از کتاب پنچه تنتره هندی به پارسی میانه انجام داد که امروزه به نام کلیله و دمنه معروف است.

بنابراین فرهنگستان گندیشاپور از کانون‌های اصلی دانش‌ورزی، فلسفه و پزشکی در جهان باستان شد. در برخی منابع اشاراتی به انجام آزمون و امتحان برای اعطاء اجازه طبابت به دانش‌آموختگان دانشگاه گندیشاپور شده است. کتاب "تاریخ الحکمه" (سرگذشت فرزانگی) به توصیف این مسئله می‌پردازد. شاید این نمونه نخستین برگزاری آزمون دانشگاهی در جهان بوده باشد.

تمامی کتاب‌های شناخته شده آن روزگار در زمینه پزشکی، در کتابخانه گندیشاپور گردآوری و ترجمه شده بود، با اینکار گندیشاپور تبدیل به کانون اصلی انتقال دانش میان خاور و باختر گشت. گندیشاپور و همچنین آموزشگاه وانسیبین که پیش از فرهنگستان گندیشاپور در خوزستان بنیاد شده بود تأثیر بزرگی در شکل گرفتن نهاد «بیمارستان» بویژه کلینیک آموزشی در جهان داشتند.

در سال‌های آغازین پیدایش دین اسلام در عربستان، دانشکده پزشکی و بیمارستان گندیشاپور شمار زیادی استاد ایرانی، یونانی، هندی و رومی را در خود جا داده بود. گفته شده که حتی پزشک شخصی محمد، پیامبر اسلام، نیز از دانش‌آموختگان (فارغ‌التحصیلان) دانشکده پزشکی گندیشاپور بوده است.

دانش پزشکی در ایران پس از حمله و یورش اعراب چند قرنی رو به کاهش و افتادگی گذاشت لیکن با کوشش بزرگمردان و دانشمندان و با عنایت اورمزد این دانش مانند گذشته و بهتر از آن رو به بالندگی گذاشت. به طوریکه دانشمندان بی شماری از دوره ی اسلامی به بعد از یاران به دانش جهان کمک شایانی کردند و کمتر کسی مانند آنها را میتوان یافت٬ بزرگانی چون ابن سینا؛ محمد زکریا رازی؛ فارابی؛ خیام که نامشان همواره در تاریخ پزشکی جهان می درخشد و موجب افتخار و سربلندی مردم ایرا‌ن‌زمین در تمام دوره ها می باشند.

منبع: tebyan.com
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

aliasghar

کاربر تک رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-26
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
131
امتیازها
43
محل سکونت
تبریز
کیف پول من
-506
Points
0
پزشکی در مصر باستان


در مورد پزشکی مصر باستان تصویر روشن تر می‌شود. نخستین پزشک ایمهوتپ Imhotep است، وزیر پادشاه جوزر در هزاره سوم پیش از میلاد که طراح یکی از قدیمیترین هرم‌ها، هرم Ṣaqqārah است و بعدها به عنوان خدای پزشکی مصر همرده با خدای یونانی آسکلپیوس یاد شده‌است. از مطالعه پاپیروس های مصری دانش قویتری به دست آمده‌است به خصوص پاپیروس های Ebers و ادوین اسمیت که در قرن ۱۹ کشف شدند. اولی لیستی از راه‌های جبران بلا، با جادوهای مناسب و یا وردخوانی است. دومی رساله‌های جراحی در درمان زخم ها و صدمات دیگر است.

برخلاف آن‌چه ممکن است انتظار رود، عمل گسترده از تخلیه ب*دن مرده در مصر منجر به انجام مطالعه آناتومی انسان نشد. اما مومیایی‌های حفظ شده نشان دادند که صاحب آن‌ها در زمان زندگی از چه بیماری‌هایی رنج می‌برده، از جمله ورم مفاصل، سل، تورم مفاصل، نقرس، فساد و پوسیدگی دندان، سنگ مثانه و سنگ صفرا. شواهدی از schistosomiasis بیماری انگلی است که هنوز یک معضل پزشکی است یافت شده‌است. در این میان شواهدی دال بر سفلیس یا نرمی استخوان در آن دوران یافت نشده‌است.

جستجو برای اطلاعات مربوط به طب کهن طبیعتاً منجر به هدایت ما از پاپیروس‌های مصری به ادبیات عبری می‌شود. اگرچه کتاب مقدس شامل اطلاعات کمی در شیوه‌های درمانی از عهد عتیق است ولی غنی از اطلاعاتی در مورد بهداشت شخصی و اجتماعی است.

مصریان باستان نیز مانند رومیان و یونانیان باستان با مدارکی که از خود به جا گذاشته اند، اطلاعات بسیاری را از دانش پزشکی دورانشان در اختیار تاریخدانان قرار داده اند. این مدارک از پاپیروسهای کشف شده در تحقیقات باستان شناسی به دست آمده اند.

برخی عقاید مصریان باستان چون انسانهای ماقبل تاریخ، برگرفته از افسانه ها بوده است.البته آنان با تفحص اندامهای ب*دن و استفاده از عقل سلیم به دانششان می افزودند. در مصر باستان دیگر درمان بیماریها فقط در انحصار جادوگران و کیمیاگران نبوده است. مدارکی که به دست آمده نشان می دهند اشخاصی در آن دوران می زیسته اند که از آنان به عنوان پزشک و طبیب یاد می شده است.

در یک شعر عاشقانه متعلق به ۱۵۰۰سال پیش از میلاد درمصر باستان چنین آمده است:

با دیروز هفت روزی میشود که عشقم را ندیده ام

و بیماری در تمام وجودم خزیده است .

اعضایم سنگین شده اند.

بدنم حس ندارد.

اگر چیره دست ترین پزشکان هم به بالینم آیند مرا از داروهایشان علاجی نیست.

درمانم را جادوگران روحانی نیز نمی دانند .

بیماری ام ناشناخته است.

بهتر این است به جای دارو،عشقم را به بالینم آورند که او از تمام کتب پزشکی برایم مهمتر است.

در حفاریهای باستان شناسی مدارکی از انسانهایی که پزشک لقب داشته اند ، یافت شده است. خط هیروگلیف روی درِ آرامگاه Irj که ۱۵۰۰ سال پیش از میلادمسیح میزیسته است، وی را پزشک دربار فرعون زمانش معرفی می کند:

پزشک قصر، سرپرست پزشکان دربار، چشم پزشک و پزشک داخلی دربار، کسی که اوضاع مایعات درون ب*دن را می فهمید و او که محافظ سلامت مقعد بود.

حتی پیش از این تاریخ،۱۵۰۰ سال پ.م، نیز پزشکانی در مصر باستان می زیسته اند .ایمفوتپ پزشک شاه زوزر بوده که در ۲۶۰۰ سال پ.م می زیسته است. وی را چنان شخصیت مهمی می پنداشته اند که پس از مرگش او را به عنوان خدای شفا می پرستیدند. تقریباً تمام آنچه از پزشکی مصر باستان می دانیم از پاپیروسها به دست آمده اند. جو خشک مصر باعث شده است این مدارک به رغم کهن بودنشان از گزند زمان در امان بمانند. بسیاری از این پاپیروسها به ۱۵۰۰ تا ۱۹۰۰ سال پ.م بر می گردند. آنطور که از این مدارک بر می آید مصریان باستان برای بروز برخی بیماریها همچنان به علل ماوراالطبیعه معتقد بودند.

وقتی دلیل روشنی برای بروز یک بیماری وجود نداشت، طبیبان و روحانیان مصر باستان علت بروز آن را به ارواح نسبت می دادند. وقتی نمی توانستند علل بروز بیماری را کشف کنند و در نتیجه درمانی برای آن سراغ نداشتند از اوراد و معجون های جادویی برای بیرون راندن ارواح از ب*دن استفاده می شد.

برخی از این اوراد از این قرار بوده اند:

“ای روح،مردِ زنان ،که در خفا در گوشت و اعضایم خزیده ای از گوشت من بیرون برو از اعضایم بیرون برو.”

“بیا تو آنکه موجب برون ریز چیزهای شیطانی از شکم و اعضایم شده ای ، آنکه این را بیاشامد باید درمان شود همانگونه که خدای ماورا درمان شد.این ورد واقعاً بی نظیر است.بسیاری اوقات موفق بوده است.”

“چربی شیر،چربی کرگدن،چربی گربه، چربی تمساح، چربی بز کوهی و چربی مار با هم ترکیب شدند وسر تاس به انها آغشته شد.”

مصریان باستان برای ترساندن ارواح خبیثه نیز خدایی داشتند که او را Bes می نامیدند.

مصریان علی رغم استفاده از اوراد همچنان با تحصیل علم بر دانش خود در پزشکی می افزودند. پاپیروسهای دوران باستان ما را از اکتشافات مصریان باستان دربارۀ کارکرد ب*دن انسان مطلع می کنند.آنها از اهمیت قلب، کارکرد نبض،خون و هوا در ب*دن انسان آگاهی داشتند.ضربان ضعیف قلب برای طبیبان آن دوران نشان از مسئله دار بودن بیمار داشت.

مصریان باستان دانششان را مکتوب می کردند.این قطعه از پاپیروسی انتخاب شده است که به نام ابرس(Ebres) می شناسیمش:

۴۶ رگ از قلب به تمام اعضا می روند. اگر پزشک دست یا انگشتش را در پشت سر،دستها،شکم،بازوها یا پاها قرار دهد، صدای قلب را می شنود. قلب در تمام اعضا سخن می گوید.

۴ رگ به سوراخهای بینی راه دارند که دو تای آنها خونی و دو رگ دیگر بلغمی هستند.۴ رگ در پیشانی هست،۶ رگ به بازوها راه دارند و ۶ رگ به پاها می روند،۲ رگ به بیضه ها و از آنهاست که منی حاصل می شود.۲ رگ نیز به کپل راه دارند.

در این سند از اعضای داخلی نام برده شده است. مانند:طحال، قلب، ششها، مقعد و… .پس آنها از وجود این اعضا آگاه بوده اند. یک پاپیروس که به نام ادوین اسمیت می شناسیمش، توضیحاتی جزئی را از مغز در بر دارد. بنابراین مغز نیز نسبت به استانداردهای آن زمان به دقت بررسی شده است. محتملاً این اطلاعات در نتیجۀ مومیایی کردن اجساد در مصر باستان به دست آمده است.

هرودوت که خود یونانی است اما در قرن پنجم از مصر باستان دیدن کرده بود توضیحات مفصلی دربارۀ نحوۀ مومیایی کردن در مصر باستان آورده است:

ابتدا با یک تکه فلز کج قسمتهایی از مغز را از سوراخهای بینی بیرون می کشند و بقیه را با مایعی شوینده بیرون می آورند و تمیز می کنند.سپس پهلوی جسد را با سنگی تیز می شکافند و تمام اعضای داخلی شکم را بیرون می کشند.بعد شکاف ایجاد شده را با مر و سنا و چیزهای دیگر پر میکنند و به مدت ۱۰ روز جسد را در نطرون می گذارند.اعضایی که بیرون آورده شده اند را در ظرفهایی شیشه ای و در بسته حاوی مایعی نگهدارنده قرار می دهند و در آرامگاه مرده خاک می کنند.

البته در آن زمان قوانین مذهبی، تشریح و مطالعه بر اجساد را برای مومیاگران ممنوع کرده بودند با این وجود برای ما قطعی ست که دانش مصریان باستان از ب*دن انسان ناشی از مومیایی کردن اجساد است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

aliasghar

کاربر تک رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-26
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
131
امتیازها
43
محل سکونت
تبریز
کیف پول من
-506
Points
0
پزشکی در هند باستان


تاریخ پزشکی در سرزمین هندوستان بسیار قدیمی است. در کتاب ودا که به زبان سانسکریت است (Vid به معنی علم و دانش است) در 1600 سال قبل از میلاد علم پزشکی را خدا دادی می دانستند.


تاریخ پزشکی در سرزمین هندوستان بسیار قدیمی است. در کتاب ودا که به زبان سانسکریت است (Vid به معنی علم و دانش است) در 1600 سال قبل از میلاد علم پزشکی را خدا دادی می دانستند.
در وداها (1) یعنی ریک ودا (2) و ساماودا (3) و اتاروادا (4) و آیورودا (5) بیماری را خشم یزدان می دانستند. به علاوه سرودهائی که حاکی از تضرع و استغاثه در پیشگاه پزشکان الهی است، در باره افاقه بیماری به عمل می آوردند. در آیورودا که در باره علم الحیات است و در هشت قسمت نوشته شده از دارو و جراحی و امراض اطفال گفتگو می کند.
دو رساله یا دو خلاصه در کتب الهی و مذهبی هندوان دیده می شود. اول رساله جراحی دوم رساله پزشکی. در این دو رساله با دو خلاصه مطالبی درباره بیمارستان و ملازمین آن یعنی پرستاران دیده می شود.
در رساله جراحی از اعمال دستی و پیوند بینی و پوستی و بیماری های گوناگون چشم جلب توجه می نماید.
نکته دیگر ذکر صفات عالیه طبیب است (به مانند سوگند بقراطی) که درباره طبیب می گوید:
«طبیب باید لباس خود را نظیف و پاکیزه نگاه دارد. صورت خود را خوب بتراشد و نگذارد ناخن هایش بلند شود. جامه سفید و کفش بپوشد و به پا کند، عصا و چتر در دست داشته باشد و با یک نگاه ملایم و ملاطفت آمیز که حاکی از دوستی او نسبت به تمام مخلوقات است به مردم نگاه کرده و با ایشان به گردش و تفریح برود .... الخ»
از مراکز معتبری که اثر آن بر روی پزشکیایران و نتیجه بر روی پزشکیاسلامی بسیار زیاد مشهود می باشد، هندوستان است. ر*اب*طه بین ساکنین و دانشمندان شبه قاره هندوستان و تمدن اسلامی بیشتر از راه جندی شاپور بوده است که عده ای از دانشمندان و اطباء هندی مخصوصاً در دوران خلفای عباسی در نقل یا ترجمه کتب هندی به عربی دخالت داشته اند. از میان آنان می توان کنگه(6) و ابن دهن را نام برد.
از کتب پزشکی هندوان سه اثر بزرگ که در حقیقت سه رکن اعظم پزشکی هندی به شمار می رود، آثار سسرد (7) و کارا کا(8) و واگبهاتا(9) می باشد. معروف است که ایندرا(10) پزشکی را به داونتاری(11) تعلیم داد که وی به سهم خود آن را به سسرد (سوسترا) و سوسترا پزشکی را به شاگردانش انتقال داده است.
کنگه

وی در دوران خلافت بنی عباس شهرت فراوان داشت. وی علاوه بر طبیب منجم نیز بوده و در قرن دوم و اوائل قرن سوم هجری قمری می زیسته است. در بغداد در خدمت هارون مقامی بلند داشت. به علاوه او از وجود برمکیان بسیار بر خوردار گردید و چنانکه آمد «کتاب السموم» را با همکاری مترجمان از هندی به پهلوی یا عربی برگردانده است.
دیگر از ترجمه های کنگه ترجمه «کتاب سسرد» هندی است که جهت یحی فرزند خالد برمکی نگاشته و به صورت کناش (فرمولریا مجموعه پزشکی) بوده و در بیمارستان ها مورد استفاده قرار می گرفته است.
غیر از کتب بالا کتاب های دیگری به کنگه نسبت داده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از «کتاب اسرار الموالید» و «کتااب اسماء عقاقیرالهند».
چنین شهرت دارد اعرابی که در هند به سر برده اند در دوران عباسیان شورش کردند. منصور خلیفه عباسی آن ها را سرکوب کرد و قرار شد که آنان (اعراب شورشی) تسلیم و برای صلح نماینده ای به بغداد بفرستند. با فرستاده ی مزبور مردی هندی به نام «کنگه» همراه بود که از حکمت هندی و علوم دیگر بهره ای داشت و گفته های وی را مترجمی به عربی ترجمه می کرد. اما ابوریحان بیرونی محقق بزرگ اسلامی (متوفی به سال 440 هجری قمری مطابق 1048 میلادی) این مطلب را صحیح نمی داند.
ابن دهن

وی از مترجمان هندی و از معاصران کنگه بود که به امر برمکیان امور بیمارستان بغداد را عهده دار گردید و کتب چندی از هندی به عربی برگردانده است.
در این جا متذکر می گردیم که ترجمه ی انگلیسی کاراکا(12) به سال های 1890 و 1125 میلادی و ترجمه ی انگلیسی سسرد (13) به سال 1925 میلادی در کلکته به چاپ رسیده و ترجمه ی آلمانی و اگبهاتا نیز توسط لوئیزهیلدنبرک(14) و ویلی بالد کیرفل (15) به عمل آمده است.
اما اختلاف فرهنگ هندی و ایرانی چنان که مختصری از آن آمد بر اثر مسافرتها و آمد و شد بین فلات ایران و سرزمین هند به عمل آمد. که گذشته از رخنه کتب پزشکی کتاب کلیله و دمنه (کلیلک و دمنک) می باشد. برزویه طبیب این کتاب را از سفر هند به ایران آورد و معروف است که آن را از زبان سانسکریپ به پهلوی و تقریباً در همان ایام به زبان سریانی و بعداً ابن مقفع آن را به عربی برگردانده است.
از آن گذشته معروف است که بازی شطرنج نیز از هند به ایران آمده است. این مطلب از روایتی قدیمی از کتاب (مادیگان چترنگ(16) می باشد.
اکنون متذکر می گردیم که این اختلاط فرهنگ ایرانی و هندی از دو راه انجام شده است:
اول از راه دریائی - چنان که در مقاله و ابواب قبل آمد. میراث پزشکی یونانی و اسکندرانی از سرزمین های یونان و آسیای صغیر و سوریه و مصر و انطاکیه به ایران انتقال یافت و این انتقال به نحوی غیر مستقیم و به طرق چندی به مانند راه اسکندریه به هند و از آن جا به ایران کشانده شده است.
دیگر آن که از آسیای مرکزی یعنی باکتریا(17) (بلخ) و فرغانه و سغد(18) (سگدیانا - سگدیان) که بهره ای از تمدن یونانی داشتند و از دوران اسکندر این تمدن در این سرزمین ها باقی مانده بود و به هند و سپس به ایران و آنگاه به بغداد انتقال یافت.
از طرفی تأثیر تمدن بودائی هند نیز به ایران و ممالک اسلامی رخنه یافته و امر تبادل افکار را بین هندی و ایرانی و بعدها به تمدن اسلامی وارد ساخته است.
در این مقاله به ذکر نکته ای از نکات مهمه ی که یادآوری آن بسیار واجب است می پردازیم و آن مطالب مکتب مرو و نواحی اطراف آن است که پس از جنگ های ایران با اسکندر به واسطه وجود عده ی زیادی از اسراء جنگی در این سرزمین ها تشکیل گردید که همین امر نهضت کم نظیری از تمدن یونانی و طرفداران آن می باشد و یکی از نطفه های بزرگ و نقش مؤثر در تمدن ماقبل اسلام و پس از آن در تمدن ایران و اسلام است.
به هر حال راه خلیج فارس که وسیله ی بسیار معتبر و مهم تأثیر و اختلاط بین تمدن هندی و ایرانی بود که یونانیان نیز در ابتدای تاریخ مسیحی سهم به سزا داشتند.
باید دانست که این اختلاط تمدن و فرهنگ قبل از رسیدن به خلیج فارس از انطاکیه به رودخانه ی فرات رسیده و با آنکه مشکلات فراوانی داشته به خلیج فارس و دریای آزاد راه یافته تا به داخل شبه قاره ی هندوستان وارد گردیده است. به علاوه دریای قرمز نیز یکی از این راه های دریائی بوده که از باب المندب به طرف اقیانوس هند می رفته و این راه نیز سهم به سزا در این اختلاط و تأثیر هند از راه دریائی در تمدن ایران و اسلام داشته است.
مطلب مهم آن که اصولاً راه دریائی بین هند و ایران چه از راه خلیج فارس و چه از راه اقیانوس هند و باب المندب و عربستان و افریقا و چه از شمال و غرب و آسیای صغیر و سوریه و انطاکیه و بین النهرین و سرزمین های غرب ایران برای بازرگانان هندی بی اندازه عادی به شمار می رفته و همین امر یعنی بازرگانی بین هند و سایر قسمت ها زمینه وسیعی برای اختلاط فرهنگ بین هند و سایر کشورها و نتیجه ی ایران داشته، به نحوی که علوم اسکندرانی مخصوصاً نجوم و ریاضیات در هند رخنه و رسوخ یافته و در تمدن ایران قبل از اسلام و بعدها در تمدن اسلامی آثاری به وجود آورده است.
دوم از راه خشکی - این راه به طور اجمال با مراجعه به نقشه ی جغرافیایی هند و کشورها و سرزمین های مجاور آن (مقصود غرب شبه قاره و پاکستان است) از طرق زیر انجام یافته است:
1. باکتریا - توضیح آن که قبل از حمله ی اسکندر ر*اب*طه بین باکتریا و ایران و ساکنین بین النهرین برقرار بود ولی حمله ی اسکندر به شرق ایران و تأسیس پایگاه های نظامی و گماردن فرمانداران در این نواحی تمدن یونانی طبیعه گسترش یافته است. پارتیان نیز که به تقلید یونانیان پرداخته و رسوم و آداب یونانی یا یونانی مآبی را اتخاذ نموده بودند، در این امر سهمی وافی داشته اند.
جانشینان و فرمانداران اسکندر بیشتر مایل به حکومت و فرمانروائی سرزمین های غرب ایران بودند ولی پارتیان به قسمت شرقی فلات ایران علاقه تام داشتند و چون اشک اول مؤسس سلسله ی پا*ر*تی در باکتریا تولد یافته بود، این توجه در مشرق بسیار چشم گیر می باشد. چنان که شهر هکاتوم پیلس(19) (یا شهر صد دروازه) که نزدیک هندوکش و افغانستان نیز شهر اسکندریه (یکی از چندین شهر اسکندریه) را تأسیس کرد. آن چه از تواریخ مستفاد می گردد، آن که بسیاری از پادشاهان اشکانی و ولاه و فرمانداران و جانشینان اسکندر بیشتر به سرزمین های شرق فلات ایران چنانکه آمد علاقه داشتند.
بنابراین شبه قاره ی هندوستان (مخصوصاً سرزمین پنجاب) از طرف افغانستان و سلسله کوه های هندوکش به ایران ارتباط داشته و نتیجه اختلاط تمدن هندی را به ایران برقرار کرده است.
از طرفی حمله های مکرری که از طرف قبائل و فرمانروایان شرق فلات ایران به هند به عمل آمده، این ارتباط را با شبه قاره هندوستان زیاد کرده که شرح کامل آن ها از حوصله این کتاب خارج است.
2. راه مرو - این راه که میان امپراطوری ایران و روم از طرفی و هندوستان از طرف دیگر از طریق خشکی طی می شده در حقیقت از سوریه تا مرو ادامه داشته است.
مرو یکی از کوچ نشینان یونان به شمار می رفته که توسط آنتیوخوس (20) (240-280 قبل از میلاد) توسط عده ای کوچ نشین یونانی بنا گردید که کم کم بر تعداد آن ها افزوده شد و عده ای از یونانیان به این شهر و اطراف آن روی آورده و یکی از مراکز بزرگ تجاری (مخصوصاً در دوران اشکانیان) شد که کالاهائی بین این شهر از طرفی و غرب آن رد و بدل می گردید.
شهر مرو علاوه بر آن که مرکز تجاری بود نفوذ کلیمیان و نسطوریان در آن مشاهده می گردد و از نظر یونانی مآبی شدن سهم به سزائی داشته است.
پس از هجوم اعراب به ایران و فرار یزدگرد سوم پادشاه ایرانی و کشته شدن وی در مرو نسطوریان در این شهر صومعه و مدارس داشته و خدماتی انجام می دادند. به شرح ایضاً مرو یکی از مراکز مهم پارتیان و مورد نظر آنان بوده و به علاوه از تمدن یونانی بهره وافی داشته و اصول یونانی مآبی توسط یونانیان و نسطوریان (هم چنین یهودیان) در این شهر برقرار بوده است.
به هر حال مرو و سرزمین های اطراف آن یکی از مراکز مهم ارتباط بین ایران و شبه قاره هندوستان بوده است. یکی از اطباء یهودی مرو علی بن ربن طبری (21) معروف است.
در این قسمت مختصراً متذکر می گردیم که برمکیان (برامکه) پس از آن که از بلخ به مرو منتقل گردیدند. با این شهر ارتباط کم نظیر داشته و همین برمکیان بوده که در تأسیس دولت عباسی نقش مهمی ایفا کرده اند.
وجود ایرانیان و نفوذ آنان در دستگاه حکومت باعث گردید که دولت عباسی رنگ ایرانی به خود گرفت.
پی نوشت ها :


1. Veda
2. Rig - Veda
3. Sama - Veda
4. Atharva - Veda
5. Ayur - Veda
6. Kanga
7. Susruta
8. Karaka
9. Vagbhata
10. Indra
11. Dhauwantari
12. این ترجمه توسط «کیسوری موهان کانکولی» Kisori Mohan Ganguli متوفی به سال 1908 میلادی انجام یافته است.
13. ترجمه ی سسرد به انگلیسی توسط «کاویراج کونجالال بهیشاگرانتا» Kaviraj Kunja Lal Bhishagranla انجام گرفته است.
14. I.uise Hildenberg
15. Willibald Kirfel
16. Madhigan it chrang
17. Bactria
18. Sogdiana
19. Hecatompyilos
20. Antichos
21. علی بن ربن طبری (یا علی بن ربان یا علی بن سهل یا علی بن زیل) صاحب کتاب معروف «فردوس الحکمه Paradis de la Medecine » می باشد که شرح حال و تألیفش بعداً بیاید. وی به بغداد رفت و معروف است که اسلام آورده است.

منبع :نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم 1375.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

aliasghar

کاربر تک رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-26
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
131
امتیازها
43
محل سکونت
تبریز
کیف پول من
-506
Points
0
۱- شکافتن جمجمه
در این مورد در رمان‌های مثل سینوهه، حتما چیزهایی خوانده‌اید. در جمجمه‌های باقیمانده از دوران باستان، نشانه‌های باز کردن حفراتی در جمجمه افراد وجود دارد.

اما در اغلب موارد، این کار منطبق با دلایل علمی امروزی نبود. امروزه در بیمارانی که دچار آسیب مغزی به دنبال ضربه سر شده‌اند، برای کم کردن فشار مغزی، به صورت اورژانس در برخی موارد حفراتی در جمجمه آنها ایجاد می‌کنند. اما در دوران باستان این کار با دلایلی موهومی مثل خارج کردن شیاطین و بخارات مضر از مغز انجام می‌شد.

جالب بود که تعدادی از بیماران بخت‌برگشته بعد از این کار زنده می‌ماندند و در برخی جمجمه‌ها نشانه‌های از بهبود محل زخم مشاهده شده است.

1617382728575.png
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

aliasghar

کاربر تک رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-26
نوشته‌ها
530
لایک‌ها
131
امتیازها
43
محل سکونت
تبریز
کیف پول من
-506
Points
0
۲- لوبوتومی
این عمل از جهاتی وحشتاک‌تر از شکافتن جمجمه است و جالب است بدانید که این کار در قرن‌های دور انجام نمی‌شد و در همین قرن بیستم، معمول بود.

تا پیش از دهه ۱۹۶۰، داروهای روانپزشکی مؤثر در دست نبودند و بنابراین در بیماران روانپزشکی غیر قابل کنترل، عمل جراحی لوبوتومی انجام می‌شد.

در این عمل، با ایجاد برشی در مغز، ارتباط بخش پیش‌پیشانی مغز با بقیه بخش‌ها قطع می‌شد.

مخترع این عمل یک پزشک نورولوژیست پرتقالی به نام آنتونیو اگاس مونیز بود. یک سال بعد از او پزشکی به نام والتر فریمن، عمل را به آمریکایی‌ها معرفی کرد. او در سراسر کشور آمریکا، روی هزاران بیماران این عمل را انجام داد.

وحشتناک بود که او به جای ابزار استاندارد این کار که لوکوتوم نامیده می‌شد، از یخ‌شکن واقعی استفاده می‌کرد. یخ‌شکن را از گوشه چشم بیمار با یک چکش به درون مغز فرو می‌کرد، بعد کمی نوک یخ شکن را در درون مغز می چرخاند تا اتصالات مغزی قطع شوند. در همه این احوال بیماران اصلا بیهوش نمی‌شدند!
1617382841096.png


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا