شعر اشعار رنه شار، شاعر فرانسوی

  • نویسنده موضوع Saba.N
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 3K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,595
لایک‌ها
24,994
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
82,667
Points
1,469

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,595
لایک‌ها
24,994
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
82,667
Points
1,469
عشقی که بر دهانش

دسته گلی از مه است

شکوفا و محو می شود

صیادی به دنبالش خواهد رفت،

دیده بانی از آن آگاه خواهد شد

و هر دو از یکدیگر متنفر خواهند شد،

بعد هرسه یکدیگر را نفرین خواهند کرد.

بیرون یخبندان است،برگ ازخلال درخت می گذرد .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,595
لایک‌ها
24,994
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
82,667
Points
1,469
درسخت ترین طوفان،همیشه مرغکی هست که تسکینمان دهد

همان مرغک بی نام و نشان که پیش از پروازمی خواند

شاعر از الهام می میرد،چون آدم سالخورده که از سالخوردگی

مرگ برای شاعرهمچون نقطه ی پایان است بر نوشتار

به هوش باشید:همگان شایسته رازگویی نیستند

همیشه وصیتی برمیراث ما مقدم است

ما در آینده ایم و اینک بنگر فردا را که بر زمین فرمان می راند

سخن بیش از آن خاک می پراکند که گوركن

نمی توانیم شعری بیآغازیم بی آنکه درباره خود وجهان اندک خطایی نکرده باشیم

بدون اندک معصومیتی در واژه های آغازین

شاعر نمی تواند چندان در لفاف فعل بماند

او باید درسرشک های تازه غرقه گردد واز اسلوب خویش فراتر رود

همیشه زندگی خود را برغروبی باشکوه می آغازیم

برای آنکه بهترین نور را برافشانیم باید از کورسوها رنج بریم

خاکی که دانه می پذیرد غمین است

دانه که همه چیزش را به خطر می افکند

خوشبخت نمی خواهم باشم و زندگی کنم جز در هوا و در آزادی عشقم

باید مرد باران و فرزند هوای خوب بود

با آن کس که دوست می داريم، ازسخن گفتن بازمانده ایم

اما این سکوت نیست

اشک ها بر رازداران بی اعتنایی می کنند

اگر نبود سپر اندوه، قلب از زدن باز ایستاده بود

جز برای دوست داشتن سر خم نکن.پس از مرگ نیز دوست بدار

آدم بی نقص مثل کوهستان بی اشكفت است

چنین آدمی خوشایند من نیست

شعر عشقی است برخاسته از اشتیاق،اشتیاقی در دل مانده

پذیرفتن چهره را روشن می سازد و نپذیرفتن به آن زیبایی می بخشد

ما در دو راهه ی اشتیاق به شناخته شدن و نومیدی از شناخته شدن هستیم

ابدیت نه چنان درازاست که زندگی

در پیشگاه دیگران آن چیزی رادرپیش گیر که تنها به خود وعده کرده ای

این قرارداد توست

بنیان ها را همواره چیزهای بی پایه و بنیان به تهدید می فكنند

امضای خود را بر چیزی نه كه روشن سازد نه تاریک

زیستن،پافشردن بر اتمام یک خاطره است

در تیرگی ها، نه یک جا که همه جا از آن زیبایی است

حقیقت گاه امید را از میان برمی دارد

از همین روست که امید برخلاف انتظار به جا می ماند

راه هایی که از مقصد سرزمین هایشان نمی گویند،راه های محبوبند

عمل، بکر است حتی در تكرار

آدمی توانا به كاری است كه گمان نمی برد

با زندگی دو کار می توان کرد:

به رویا دیدن یا تحقق بخشیدنش

شعر، زنده به بی خوابی جاودان است

چگونه می توان زیست وناشناخته ای پیش رو نداشت

در پایین برگ سفید زندگی،شعر تنها امضایی است که می درخشد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Saba.N

مدیر بازنشسته
نویسنده حرفه‌ای
مدرس انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,595
لایک‌ها
24,994
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
82,667
Points
1,469
عشقی که بر دهانش….

دسته گلی از مه است…

شکوفا و محو می شود…

صیادی به دنبالش خواهد رفت،….

دیده بانی از آن آگاه خواهد شد

و هر دو از یکدیگر متنفر خواهند شد،

بعد هرسه یکدیگر را نفرین خواهند کرد.

بیرون یخبندان است،برگ ازخلال درخت می گذرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا