شعر کودکانه آقا خرگوشه

  • نویسنده موضوع ساعت دار
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 221
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
لایک‌ها
13,073
امتیازها
243
سن
15
محل سکونت
بیشه‌ی فراموشی
کیف پول من
354
Points
472
یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه

موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت: آخ

وایسا، وایسا، کارت دارم
من خرگوش بی آزارم

بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون

یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون

دید که گوشاش درازه
دهنش بازه، بازه

شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردم

پس می رم پیش مامانم
اونجا می مونم

مادر موشه عاقل بود
زنی با هوش و کامل بود

یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون!

این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه

پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ساعت دار
بالا