Negin_SH
مدیر تالار تیزر + ناظر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر انجمن
تیزریست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
ایمان در کتاب مقدّس، سرآمد همه فضایل به شمار میآید. ما تنها به وسیله ایمان نجات مییابیم: «... به خداوندِ عیسی مسیح ایمان آور که تو و اهل خانهات نجات خواهید یافت.» به وسیله ایمان در روح قوی میگردیم و به وسیله ایمان تقدیس میشویم: «... بلکه محض ایمان دلهای ایشان را طاهر نمود.»4 ایمان ما را محفوظ و پایدار میدارد: «... زیرا به ایمان قائم هستید»5و سبب شفا یافتن ما و پیروزی بر مشکلات میشود.
در قاموس کتاب مقدّس، بیایمانی گناهی بس بزرگ و نابخشودنی به حساب میآید.
ماهیت ایمان
مکاتب و اندیشمندان مسیحی درباره حقیقت ایمان، برداشتهای متفاوتی دارند که تنها به بررسی دیدگاههای شاخص کاتولیک و پروتستان میپردازیم:
دیدگاه کاتولیک
این دیدگاه در قالب نظریه توماس آکویناس (1274ـ1225) مورد بررسی قرار میگیرد. عناصر اصلی نظریه او در تحلیلهای جدید کاتولیکی اندیشمندانی همچون پاسکال و ویلیام جیمز مشاهده میشوند.
عناصر عمده نظریه آکویناس درباره ایمان
الف. ایمان تصدیق گزارههای وحیانی و قبول قلبی آنهاست. آکویناس دو پدیده «وحی» و «ایمان» را در ارتباط با هم مورد تحلیل قرار داده، میگوید: «وحی عبارت است از: مجموعهای گزاره که به وسیله خداوند به رسول خود القا شده است. این گزارهها در کتاب گرد آمده و مؤمنان کسانی هستند که به این گزارهها باور دارند. ایمان ماهیتی معرفتی دارد و عبارت است از تصدیق گزارههای وحی شده و قبول قلبی آنها».
مطابق این تعریف، تلقّی آکویناس از وحی، گزارهای است؛ یعنی خداوند در فرایند وحی، یک سلسله گزاره و قضایایی را به پیامبران نازل مینماید که اگر این عمل توسط خدا صورت نمیگرفت، عقل و توانایی آدمیان هیچگاه به مضامین آن گزارهها دست نمییافتند. مطابق این تعریف از وحی، طبعا ایمان هم متناسب با آن، شناخت آن مجموعه و تصدیق و باور قلبی آنها خواهد بود.
ب. ایمان نوعی باور و آگاهی است که بین معرفت و رأی و گمان قرار دارد؛ یعنی ایمان نه در حد بالای معرفت علمی است و نه در حد پایین رأی و گمان؛ زیرا معرفت در معرفتشناسی عبارت است از: «باور صادق موجّه»؛ یعنی اعتقادی مطابق با واقع که شواهد و دلایل کافی بر صدق آن وجود دارد، به گونهای که هر کسی از آن شواهد و مدارک آگاه شود، صدق قضیه موردنظر را بدون تردید میپذیرد. اما معرفتی که در ایمان وجود دارد، اگرچه دو شرط نخست را دارد ـ یعنی مؤمن باور صادق دارد ـ اما صدق باورش دارای شواهد و دلایل کافی نیست. برای مثال، حضور خداوند آنقدر ملموس نیست که بتوان دلیلی قاطع بر علم به وجودش اقامه کرد؛ زیرا در برابر آن، شواهدی مانند شرور وجود دارند که موجب سستی شواهد صدق گزاره مربوط به خدا و صفات او مانند خیر مطلق و قدرت مطلق میشوند. بدینروی، آکویناس معتقد است: «در ساحت معرفتی، با وجود این شواهد ناقص، نباید اعتقاد و جزم به اوصاف کمال خداوند داشت و اگر هم اعتقادی حاصل شود، غیرمعقول است.»
در قاموس کتاب مقدّس، بیایمانی گناهی بس بزرگ و نابخشودنی به حساب میآید.
ماهیت ایمان
مکاتب و اندیشمندان مسیحی درباره حقیقت ایمان، برداشتهای متفاوتی دارند که تنها به بررسی دیدگاههای شاخص کاتولیک و پروتستان میپردازیم:
دیدگاه کاتولیک
این دیدگاه در قالب نظریه توماس آکویناس (1274ـ1225) مورد بررسی قرار میگیرد. عناصر اصلی نظریه او در تحلیلهای جدید کاتولیکی اندیشمندانی همچون پاسکال و ویلیام جیمز مشاهده میشوند.
عناصر عمده نظریه آکویناس درباره ایمان
الف. ایمان تصدیق گزارههای وحیانی و قبول قلبی آنهاست. آکویناس دو پدیده «وحی» و «ایمان» را در ارتباط با هم مورد تحلیل قرار داده، میگوید: «وحی عبارت است از: مجموعهای گزاره که به وسیله خداوند به رسول خود القا شده است. این گزارهها در کتاب گرد آمده و مؤمنان کسانی هستند که به این گزارهها باور دارند. ایمان ماهیتی معرفتی دارد و عبارت است از تصدیق گزارههای وحی شده و قبول قلبی آنها».
مطابق این تعریف، تلقّی آکویناس از وحی، گزارهای است؛ یعنی خداوند در فرایند وحی، یک سلسله گزاره و قضایایی را به پیامبران نازل مینماید که اگر این عمل توسط خدا صورت نمیگرفت، عقل و توانایی آدمیان هیچگاه به مضامین آن گزارهها دست نمییافتند. مطابق این تعریف از وحی، طبعا ایمان هم متناسب با آن، شناخت آن مجموعه و تصدیق و باور قلبی آنها خواهد بود.
ب. ایمان نوعی باور و آگاهی است که بین معرفت و رأی و گمان قرار دارد؛ یعنی ایمان نه در حد بالای معرفت علمی است و نه در حد پایین رأی و گمان؛ زیرا معرفت در معرفتشناسی عبارت است از: «باور صادق موجّه»؛ یعنی اعتقادی مطابق با واقع که شواهد و دلایل کافی بر صدق آن وجود دارد، به گونهای که هر کسی از آن شواهد و مدارک آگاه شود، صدق قضیه موردنظر را بدون تردید میپذیرد. اما معرفتی که در ایمان وجود دارد، اگرچه دو شرط نخست را دارد ـ یعنی مؤمن باور صادق دارد ـ اما صدق باورش دارای شواهد و دلایل کافی نیست. برای مثال، حضور خداوند آنقدر ملموس نیست که بتوان دلیلی قاطع بر علم به وجودش اقامه کرد؛ زیرا در برابر آن، شواهدی مانند شرور وجود دارند که موجب سستی شواهد صدق گزاره مربوط به خدا و صفات او مانند خیر مطلق و قدرت مطلق میشوند. بدینروی، آکویناس معتقد است: «در ساحت معرفتی، با وجود این شواهد ناقص، نباید اعتقاد و جزم به اوصاف کمال خداوند داشت و اگر هم اعتقادی حاصل شود، غیرمعقول است.»