مانند کودکان که هنگام تولد، کاری جز گریستن به یاد ندادند. با گریستن انجام تمام کارها را به یاد میآورم.
دیگر زبانم از پرسش و پاسخ فضا نیست!
دیگر از حرکت و گشت و گذار عاجز نیستم!
دیگر راه دوست داشتن و شادی را از راه نبردهام!
دیگر معنی واژهها را فراموش نکردهام!
دیگر همانند کودکان خردسال نیستم؛ همانند عروسکهای خیمه شببازی!
دیگر از یاد نبردهام راه دروغ که روی آوردم به راستگویی!
دیگر همانند مردم عادی یک بازیگر هستم، نه یک عروسک خیمه شب بازی!
دیگر همانند کودکان، پاک از هر گناه نیستم!
عقل و منطق وجودم را فرا گرفته و قادر به استفاده از انسانیت نیستم! از انسانیت نیستم
دیگر زبانم از پرسش و پاسخ فضا نیست!
دیگر از حرکت و گشت و گذار عاجز نیستم!
دیگر راه دوست داشتن و شادی را از راه نبردهام!
دیگر معنی واژهها را فراموش نکردهام!
دیگر همانند کودکان خردسال نیستم؛ همانند عروسکهای خیمه شببازی!
دیگر از یاد نبردهام راه دروغ که روی آوردم به راستگویی!
دیگر همانند مردم عادی یک بازیگر هستم، نه یک عروسک خیمه شب بازی!
دیگر همانند کودکان، پاک از هر گناه نیستم!
عقل و منطق وجودم را فرا گرفته و قادر به استفاده از انسانیت نیستم! از انسانیت نیستم
کد:
مانند کودکان که هنگام تولد، کاری جز گریستن به یاد ندادند. با گریستن انجام تمام کارها را به یاد میآورم.
دیگر زبانم از پرسش و پاسخ فضا نیست!
دیگر از حرکت و گشت و گذار عاجز نیستم!
دیگر راه دوست داشتن و شادی را از راه نبردهام!
دیگر معنی واژهها را فراموش نکردهام!
دیگر همانند کودکان خردسال نیستم؛ همانند عروسکهای خیمه شببازی!
دیگر از یاد نبردهام راه دروغ که روی آوردم به راستگویی!
دیگر همانند مردم عادی یک بازیگر هستم، نه یک عروسک خیمه شب بازی!
دیگر همانند کودکان، پاک از هر گناه نیستم!
عقل و منطق وجودم را فرا گرفته و قادر به استفاده از انسانیت نیستم! از انسانیت نیستم!
آخرین ویرایش: