نام: زوال قلب
نویسنده: ECLIPSE
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه:
هیچگاه نفهمیدم که
مشکل قصهی ما چه بود؟
پایان خوشی که گم کردیم
یا قلبی که روزی روزگاری از س*ی*نهی من بیرون جهید
و به این نتیجه رسید که از تو خسته است؟
شاید باید منتظر می ماندم تا تو مثل همیشه برگردی
شام بپوشیم
گریه بچینیم
و یکدیگر را ببلعیم؛
چه مردگی زیبایی!
نتوانستم، شاید هم نخواستم که بتوانم.
یادم می آید
پیراهنی که بوبیدم،
دری که محکم بستم،
گره ای که سفتش کردم
و داستانی که با تکه های تنها عکسمان، لای دندان هایم فشردم .
افسانهی مردی که ماند تا انتقامش را از سایه ها بگیرد
و زنی که رفت تا شمعدانی های آسمان، قلبش را به زوال بکشانند!
نویسنده: ECLIPSE
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه:
هیچگاه نفهمیدم که
مشکل قصهی ما چه بود؟
پایان خوشی که گم کردیم
یا قلبی که روزی روزگاری از س*ی*نهی من بیرون جهید
و به این نتیجه رسید که از تو خسته است؟
شاید باید منتظر می ماندم تا تو مثل همیشه برگردی
شام بپوشیم
گریه بچینیم
و یکدیگر را ببلعیم؛
چه مردگی زیبایی!
نتوانستم، شاید هم نخواستم که بتوانم.
یادم می آید
پیراهنی که بوبیدم،
دری که محکم بستم،
گره ای که سفتش کردم
و داستانی که با تکه های تنها عکسمان، لای دندان هایم فشردم .
افسانهی مردی که ماند تا انتقامش را از سایه ها بگیرد
و زنی که رفت تا شمعدانی های آسمان، قلبش را به زوال بکشانند!