شعر اشعار وحدت کرمانشاهی

  • نویسنده موضوع A_h
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
می ناچشیده حالت مستانت آرزوست؟

روسوا نگشته حلقه زلفانت آزوست؟

ناورده رو به مقصد و ننهاده پا به راه

قرب مقام و قطع بیابانت آرزوست؟

یوسف صفت نگشته به زندان غم اسیر

شاهی مصر و ماهی کنعانت آرزوست؟

نگشوده ل*ب دمی به دعا با حضور قلب

چون عاشقان حق دل سوزانت آرزوست؟

احیا نکرده ارضی و بذری نکاشته

در باغ زندگی گل و ریحانت آرزوست؟

سامان به کس نداده به دوران زندگی

از گردش زمان سر و سامانت آرزوست؟

وحدت به پیشگاه حق از مور کمتری

غافل ز خویش فر سلیمانت آرزوست؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
محرم راز خدایی دل دیوانه ماست

مخزن گنج نهان س*ی*نه ویرانه ماست

مشعل خور که فروزان شده بر صحن سپهر

پرتوی از مه رخساره جانانه ماست

باده افروز که خورشید می عقل فروز

هر سحر جلوه‌گر از مشرق پیمانه ماست

برو ای زاده افسرده که در محفل دوست

ما چو شمعیم و خلایق همه پروانه ماست

ما و تسبیح شمردن ز کجا تا به کجا

زلف پرچین بتان سبحه صد دانه ماست

آنچه از زلف بتان باز کند چین و شکن

تا کمند دل عشاق شود، شانه ماست

اندر این عرض و سماوات نگنجد وحدت

قلب تو عرش من است و دل تو خانه ماس
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
چو پو*ست تخت من است و کلاه پشمین تاج

به تخت و تاج کیانی کجا شوم محتاج

کلاه فقر بود خود اشاره در معنی

به اینکه دور کن از سر هوای افسر و تاج

زبان حالت درویش دلق‌پوش این است

که راه میکده باشد مرا بهین منهاج

ز جان و تن بگذر تا رسی به کعبه دل

که این بود حرم خاص و آن مناسک حاج

نظیر جذبه و عشق است عقل و نفس و فنا

براق و رفرف و جبریل و احمد و معراج

بنای هستی ما را به می خ*را*ب کنید

که خسروان نستانند از خ*را*ب خراج

خ*را*ب باده عشقم نه م**س.ت آب عنب

حریف عذب فراتم نه اهل ملح و اجاج

چه گویمت که چه دردیست درد عشق که هیچ

ز هیچکس نپذیرد به هیچگونه علاج

چنان به موج درآمد فضای بحر محیط

که اصل بحر نهان شد ز کثرت امواج

سروش گفت به وحدت که عشق مصباح است

بود تن تو چو مصباح و دل در او چو زجاج
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
دوشینه سخن از خم آن زلف دوتا رفت

دل بسته او گشت و روان از بر ما رفت

گویند جدایی نبود سخت ولیکن

بر ما ز فراق تو چه گویم که چه‌ها رفت

طوفان تنوری که از او مانده اثرها

آن خون دلی بود که از دیده ما رفت

از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست

از راه وفا آمد و از راه جفا رفت

بودش ل*ب لعل تو تمناگه رفتن

چونان که سکندر ز پی آب بقا رفت

تا ل*ب بنهد بر ل*ب بلقیس سلیمان

هدهد چو صبا بی‌خبر از او به سبا رفت

زاهد سوی میخانه شو و صومعه بگذار

تا خلق نگویند که از روی ریا رفت

می خوردن ما روز ازل خود بنوشتند

هان بر قلم صنع مپندار خطا رفت

مجنون صفت ار شد به سر کوی خرابات

وحدت به گمانم که هم از راه دعا رفت
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
زاهد نشُسته دست ز تن جانت آرزوست؟

جان را فدا نساخته جانانت آرزوست؟

نازرده پای در طلب از زخم نیش خار

سیر گل و صفای گلستانت آرزوست؟

چون کودکان بی‌خبر از راه و رسم و عشق

روز وصال بی شب هجرانت آرزوست؟

بیرون نکرده دیو طبیعت ز ملک تن

اهریمنا، نگین سلیمانت آرزوست؟

از خسروان ملک بقا خلعت وجود

بی ترک برگ عالم امکانت آرزوست؟

یک ره کمر نبسته به خدمت چو بندگان

همواره قرب حضرت سلطانت آرزوست؟

وحدت خیال بیهده تا کی، عبث چرا

حور و قصور و کوثر و غلمانت آرزوست
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
پیش تیر نگهش س*ی*نه سپر خواهم کرد

بهر ابروی کجش فکر دگر خواهم کرد

نکند گر نظری بر دل سودازده‌ام

ملک دل را ز غمش زیر و زبر خواهم کرد

یا که دیوانه صفت گیرم از آن دلبر کام

یا که از عشق و جنون صرف نظر خواهم کرد

گرچه ره دور و در این راه خطر بسیار است

به سویش با سر پرشور سفر خواهم کرد

گر بخواهد که به کویش برسد پای رقیب

ره بر او بسته و ایجاد خطر خواهم کرد

تا که گهگاه شوم بهره‌ور از بوی عُقار

بر در میکده گهگاه گذر خواهم کرد

می‌دهم جان به تمنای وصالش وحدت

هان مپندار در این باره ضرر خواهم کرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
خواجه آن روز که از بندگی آزادم کرد

ساغر می به کفم داد و ز غم شادم کرد

خبر از نیک و بد عاشقیم هیچ نبود

چشم م**س.ت تو در این مرحله استادم کرد

روی شیرین‌صفتان در نظر آراست مرا

ریخت طرح هوس اندر سر و فرهادم کرد

عاقبت بیخ و بن هستی ما کرد خ*را*ب

از کرم، خانه‌اش آباد که آبادم کرد

رفت بر باد فنا گرد وجودم آخر

دیدی ای دوست که سودای تو بر بادم کرد

بس که فرهاد صفت ناله و فریاد زدم

بیستون ناله و فریاد ز فریادم کرد

بودم از زمره رندان خرابات ولیک

قسمت از روز ازل همدم زهادم کرد

وحدت آن ترک کماندار جفاجو آخر

دیده و دل هدف ناوک بیدادم کرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد

چو شبروان سر و کارش به شام تار افتاد

هوا عبیر فشان شد مگر گذار صبا

به زیر حلقه آن زلف مشگبار افتاد

به دام زلف تو تنها نه من گرفتارم

در این کمند بلا همچو من هزار افتاد

دگر نه پای طلب دارم و نه دست سبب

که آن بماند ز رفتار و این ز کار افتاد

فغان و ناله برآمد ز بلبلان چمن

به باغ دامن گل چون به دست خار افتاد

هوای طوبیم از سر برفت خواجه، مرا

به سر چو سایه آن سرو جویبار افتاد

ز دست شاهد شیرین زبان شکر ل*ب

به کام طبع می تلخ خوشگوار افتاد

کسی که عشق نورزید و ذوق می‌نچشید

در این زمانه عزیزان ز چشم یار افتاد

مگوی نکته توحید را به کس وحدت

که راه هرکس از این نکته سوی دار افتاد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
بعد از این خدمت آن سرو روان خواهم کرد

خدمتش از دل و جان در دو جهان خواهم کرد

پای بر تخت جم و افسر کی خواهم زد

سر فدا در قدم پیر مغان خواهم کرد

گرد هر گوشه ویرانه به جان خواهم گشت

کنج دل مخزن هر گنج نهان خواهم کرد

بی رخ دوست دگر خون جگر خواهم خورد

دیده را ساغر و پیمانه آن خواهم کرد

سال‌ها در ره عشق تو قدم خواهم زد

عمرها نام تو را ورد زبان خواهم کرد

مهر روی تو همه جای به دل خواهم داد

غم عشق تو دگر مونس جان خواهم کرد

وحدتا گفت تو را از بر خود خواهم راند

گفتمش خون دل از دیده روان خواهم کرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,156
لایک‌ها
7,301
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
کیف پول من
1,134
Points
9
ترک من از خانه بی‌حجاب برآمد

ماه صفت از دل سحاب برآمد

عاقبتم شد وصال دوست میسر

دیده بختم دگر ز خواب برآمد

عشق ندانم چه حالت است که از وی

ساحت دریا به اضطراب برآمد

لوح چو پذرفت نام عشق، دل و جان

در بر گردون به پیچ و تاب برآمد

این همه شور محبت است که هر دم

بانگ نی و ناله رباب برآمد

می به قدح ریخت از گلوی صراحی

صبح بخندید و آفتاب برآمد

تربت منصور چون رسید به دریا

نقش انا الحق ز موج آب برآمد

بحر حقیقت نمود جنبشی از خویش

موج پدید آمد و حباب برآمد

شاهد مقصود وحدت از رخ زیبا

پرده برافکند و بی نقاب برآمد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

موضوعات مشابه

بالا