سنگ‌صبور سنگ صبور | فریاد بی قراری

  • نویسنده موضوع بی نهایت
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 320
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

بی نهایت

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-16
نوشته‌ها
1,414
لایک‌ها
19,607
امتیازها
93
کیف پول من
2,700
Points
102
25505


....
..
....
....
........

..
.



سلام به همگی Echp

امیدوارم حال همتون عالی باشه Dvj£;

امروز می خوام متن یکی از کابرای عزیز تک رمان رو که به طور مستقیم در سنگ صبور شرکت کرده رو باهاتون به اشتراک بذارم
Fvjb5?

⚠️ جهت یادآوری ⚠️

📢 هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.


📢 پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

Ddcff اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .Rcjb(,


✅ اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه. Ddcff


و اما متن گفتگو:



سلام وقتتون بخیر. برای شرکت در چالش سنگ صبور پیام دادم و مایلم که گفتگو رو به صورت مستقیم انجام بدم.

سلام درخدمتم تشکر از اعتماد شما.


نمیدونم دقیقا از کجا شروع کنم. من فقط میخوام سعی کنم خودم باشم اما دقیقا خودم رو گم کردم. نه اینکه بگم یادم رفته زندگی کنم. بلدم. من گیج شدم. حرفی که توی مغز من و قراره بگم رو حتما یه سری ها تجربه ش کردن و متوجه ش هستن.
یه مشکل ندارم
همه ده تا مشکل روی سرشون آواره و منم استثنا نیستم. تازگی‌ ها این من بودنم اذیتم میکنه. 😑😂 من؟ دارای دو شخصیتم
یه شخصیت درونگرا که این بیرون از لپ تاپ و گوشیه و یه شخصیت برونگرا که داخله:)) من از مشکلاتم توی مجازی حرف میزنم چون هیچکس منو نمیشناسه! اما این بیرون یکم سخته
فریاد کشیدن رو بلد نیستم روانی بودن رو بلد نیستم!
به دلایل زیادی کمبود محبت داشتم و یه سال تموم توی این واقعیت کارای عجق وجق انجام دادم تا منو دوست داشته باشن😐😂 بعد اومدن مجازی. گفتم اینجا منو دوست دارن پس سعی کردم خودم باشم ولی نشدم😐😂احساس گناه میکنم وقتی بهم میگن مهربونی و با انصاف و نمیدونم دختر/پسر خوبی! 😐🚶‍♂️ من شخصیت اصلیم نیستم و خودمو گم کردم
توی هر دو دنیا، خودم نیستم! نه یه آدم امید دهنده و یا پر از د*ر*د
و نه یه آدم سر و ساکت مظلوم و درست حسابی


تا حالا سعی کردی از این سردرگمی در بیای؟ اصلا می دونی چه چیزایی باعث آرامشت میشه شده برای لحظه ای؟

آره یه مدت از سردرگمی اومده بودم بیرون. با نوشتن شخصیتم رو درک می‌کردم و یهو خودم می‌شدم اما وقتی ازش دست کشیدم و دوباره شروعش کردم، دیگه هیچ آرامشی نبود. همین ها باعث شد مشکل کنترل خشم داشته باشم :)) همه چیز روی اعصابم راه میره
یه موقع هایی از صدای نفس کشیدن طرف آرزوی مرگ میکنم:)) رفتم پیش یکی از آشناهامون که روانشناسم بود. اتفاقا خوب هم شدم برای یه مدت اما یه سری اتفاق ها افتاده که باعث شده برگردم به قبل دیگه در اون حد نمیتونم با حرفای روانشناس کنار بیام و حتی حوصله ی خودمو هم ندارم رفتن پیش روانپزشک هم مطمئناً من رو از خودم جدا میکنه از قرصا و... خوشم نمیاد
چند شبِ بی خوابم و سعی میکنم با یه چیزی اروم بشم اما نمیشه.







"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری شما :giggle:
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

بی نهایت

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-16
نوشته‌ها
1,414
لایک‌ها
19,607
امتیازها
93
کیف پول من
2,700
Points
102

Deli

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-04
نوشته‌ها
73
لایک‌ها
2,409
امتیازها
63
کیف پول من
790
Points
0
سلام...
شما حواب خودتو، خودت دادی...
گفتی یه مدت با نوشتن خوب شده بودی...
بازم بنویس خب...
و اینکه ب این سوال یه جواب خوب بده، چی تو رو ع خودت دور میکنه!؟...

و در آخر، من روانشماس نیستم، اما هروقت به قول اون بازیگرِ تو آمپاسم، زیارت عاشورا میخونم😍
ع امام حسین کمک بگیر... جواب میده:)...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
امضا : لیلیِ مجنون

ساعت دار

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,276
لایک‌ها
13,073
امتیازها
243
سن
15
محل سکونت
بیشه‌ی فراموشی
کیف پول من
354
Points
472
25505


....
..
....
....
........

..
.



سلام به همگی Echp

امیدوارم حال همتون عالی باشه Dvj£;

امروز می خوام متن یکی از کابرای عزیز تک رمان رو که به طور مستقیم در سنگ صبور شرکت کرده رو باهاتون به اشتراک بذارم
Fvjb5?

⚠️ جهت یادآوری ⚠️

📢 هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.


📢 پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

Ddcff اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .Rcjb(,


✅ اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه. Ddcff


و اما متن گفتگو:



سلام وقتتون بخیر. برای شرکت در چالش سنگ صبور پیام دادم و مایلم که گفتگو رو به صورت مستقیم انجام بدم.

سلام درخدمتم تشکر از اعتماد شما.


نمیدونم دقیقا از کجا شروع کنم. من فقط میخوام سعی کنم خودم باشم اما دقیقا خودم رو گم کردم. نه اینکه بگم یادم رفته زندگی کنم. بلدم. من گیج شدم. حرفی که توی مغز من و قراره بگم رو حتما یه سری ها تجربه ش کردن و متوجه ش هستن.
یه مشکل ندارم
همه ده تا مشکل روی سرشون آواره و منم استثنا نیستم. تازگی‌ ها این من بودنم اذیتم میکنه. 😑😂 من؟ دارای دو شخصیتم
یه شخصیت درونگرا که این بیرون از لپ تاپ و گوشیه و یه شخصیت برونگرا که داخله:)) من از مشکلاتم توی مجازی حرف میزنم چون هیچکس منو نمیشناسه! اما این بیرون یکم سخته
فریاد کشیدن رو بلد نیستم روانی بودن رو بلد نیستم!
به دلایل زیادی کمبود محبت داشتم و یه سال تموم توی این واقعیت کارای عجق وجق انجام دادم تا منو دوست داشته باشن😐😂 بعد اومدن مجازی. گفتم اینجا منو دوست دارن پس سعی کردم خودم باشم ولی نشدم😐😂احساس گناه میکنم وقتی بهم میگن مهربونی و با انصاف و نمیدونم دختر/پسر خوبی! 😐🚶‍♂️ من شخصیت اصلیم نیستم و خودمو گم کردم
توی هر دو دنیا، خودم نیستم! نه یه آدم امید دهنده و یا پر از د*ر*د
و نه یه آدم سر و ساکت مظلوم و درست حسابی


تا حالا سعی کردی از این سردرگمی در بیای؟ اصلا می دونی چه چیزایی باعث آرامشت میشه شده برای لحظه ای؟

آره یه مدت از سردرگمی اومده بودم بیرون. با نوشتن شخصیتم رو درک می‌کردم و یهو خودم می‌شدم اما وقتی ازش دست کشیدم و دوباره شروعش کردم، دیگه هیچ آرامشی نبود. همین ها باعث شد مشکل کنترل خشم داشته باشم :)) همه چیز روی اعصابم راه میره
یه موقع هایی از صدای نفس کشیدن طرف آرزوی مرگ میکنم:)) رفتم پیش یکی از آشناهامون که روانشناسم بود. اتفاقا خوب هم شدم برای یه مدت اما یه سری اتفاق ها افتاده که باعث شده برگردم به قبل دیگه در اون حد نمیتونم با حرفای روانشناس کنار بیام و حتی حوصله ی خودمو هم ندارم رفتن پیش روانپزشک هم مطمئناً من رو از خودم جدا میکنه از قرصا و... خوشم نمیاد
چند شبِ بی خوابم و سعی میکنم با یه چیزی اروم بشم اما نمیشه.







"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری شما :giggle:
من توعم یا تو منی؟=/
منتهی من دوست ندارم کسی دوستم داشته باشه=/ همچین کسی هم نداره=/
اگه دوست داری کسی دوستت داشته باشه و خودت باشی فقط سه تا کار بکن
خودت رو دوست داشته باش
نقش بازی نکن
و نظر هیچ‌کس برات مهم نباشه
همینCoffe8*&%8 همیشه دیگرانن که آدمو از خودش دور می‌کنن اما هیچ‌کس به اندازه خودت نمی‌تونه دوستت داشته باشه
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ساعت دار

ECLIPSE

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
نوشته‌ها
126
لایک‌ها
177
امتیازها
43
کیف پول من
50
Points
0
سلام؛ واقعیت من اول نمی خواستم شرکت کنم ولی چون دیدم شاید بتونم کمک کنم تصمیم گرفتم برات بنویسم. من خودم هم این مشکل رو داشتم و صادقانه بخوام بگم خیلی از آدم ها مشکل تو رو دارن. چیزی که اینجا هستن تا حدودی متفاوت با زندگی عادی و واقعیشونه و دلیلش هم واضحه؛ به خاطر اینکه اینجا آزادن که بیشتر خود واقعیشون رو نشون و رشد ب*دن چون قضاوت نمیشن و کسی هم اونا رو نمی شناسه. اما نکته ای که می خوام بگم اینه که در حقیقت توی برونگرا و توی درونگرا هر دو یه نفرین . فقط بسته به شرایط یکیشون خودش رو نشون میده. مشکل ما اینجاست که فکر می کنیم که اگه یه نفر یه صفتی داره تا آخر عمر هم باید همین جوری باشه در حالیکه ابداً اینجوری نیست و همه ما ادم ها مخلوطی از هزاران رفتار و افکار هستیم فقط بسته به شرایط و زمان یکیشون بر ما غلبه پیدا می کنه و بیشتر نمایان میشه. هیچ آدمی مطلقاً مظلوم نیست و هیچ آدمی هم مطلقاً جدی نیست فقط موقعیت و فضا نداشتن که روی دیگه شون رو نشون ب*دن. پس در اصل اگه تو توی دنیای مجازی یه جوری هستی و توی دنیای واقعی یه چیز دیگه هیچ مشکلی نداره چون در اصل اون هم یه پارت دیگه ای از شخصیتته ولی پیشنهادم اینه که یه کاغذ و خودکار بذاری جلوت و همه صفت هایی که واقعاً داری و همچنین اون هایی که می خوای داشته باشی رو بنویس و سعی کن درون خودت پرورششون بدی. مثلاً تو دوست داری مهربون باشی؟ پس از خودت مهربونی نشون بده . به دیگران کمک کن و... و همچنین صفت هایی رو که دوستشون نداری رو اول بپذیر (این خیلی مهمه!) و بعد تلاش کن تا حد توان کنترلشون کنی و حتی در مواردی کمشون کنی. از این هم نترس که ممکنه کسی با این بدی‌ها دوستت نداشته باشه یا حس بدی بهت داشته باشه. ما همه اطرافیانمون رو با همه نقص ها و کمال هاشون دوست داریم و اگه کسی خلاف این رو ازت می خواد پس باید ازش فاصله بگیری! تلاش کن خود واقعی‌ات رو توی هر دو دنیا نشون بدی و مطمئن باش که اون چیزیه که همه دوستش دارن و مهم تر از همه خودت عاشقشی!
مورد بعد : برای کنترل خشم باید راه های خودت رو پیدا کنی . همه ما عصبی میشیم اما مهم اینه که بلد باشیم کنترلش کنیم. مثلاً من یاد گرفتم وقت هایی که عصبانی ام باید اون محلی که توش هستم رو ترک کنم چون بعدش فقط پشیمون میشم. پس این همه و همه به همون خودشناسی برمی گرده که البته من فکر می کنم که به محض اینکه خودت رو پیدا کنی این حل میشه.
مورد سوم : درباره کمبود محبت هم آیناز گفت و منم موافقم. خیلی از ما محبت کافی رو از اطرافیانمون دریافت نمی کنیم اما در این بین تعداد خیلی کمی هستن که تصمیم می گیرن به جای اینکه دوباره تمرکزشون رو روی جلب توجه دیگران بذارن تمرکز و حواسشون رو روی رشد محبت از وجودشون قرار ب*دن . این یه حقیقته که اگه تو خودت رو دوست نداشته باشی و به خودت احترام نذاری،کس دیگه ای هم این کار رو برای تو انجام نمیده.
مورد چهارم: دقیق نمی دونم چند سالته؛ اما باید این رو هم بدونی که این مدل افکار و احساسات توی دوران نوجوانی و ابتدای جوانی طبیعی و نرماله. چون این دو تا دقیقاً زمان هایی هستن که باید خودمون رو کشف کنیم و درک کنیم و اگه الان با این مسائل سر و کله نزنی و برای خودت حلشون نکنی بعداً با مشکلات بزرگ تری مواجه میشی. پس خیلی خوبه که الان با این فکرها دست و پنجه نرم می کنی.
و مورد آخر: اگه تو هی به یه مسئله، به یه زخم یا به یه مشکل فکر کنی؛ اون بزرگ‌تر و بزرگ‌تر میشه و تو رو قورت میده. باید یاد بگیری که چه جوری افکارت رو کنترل کنی و نباید بذاری هر لحظه مزاحمت بشن و زندگی‌ات رو به خطر بندازن. خیلی از مواقع اگه ما روی موقعیت ها و سختی ها تمرکز بیش از اندازه نکنیم بعد از یه مدتی به خودمون میایم و می بینیم که اونا دیگه واسه ما مشکل نیستن.سعی کن خودت رو سرگرم کنی و کار هایی رو انجام بده که دوست داری (مثل همین نوشتن که گفتی.) و تمرکزت رو ازشون برداری.
پس شد تلاش کن خود واقعی‌ات رو کشف کنی با همه خوبی ها و بدی هاش و نباید به هیچ وجه بترسی که نقص داشته باشه و به همین بهونه از خودت دورش کنی. تلاش کن بیشتر خودت رو دوست داشته باشی و به خودت محبت کنی و همچنین نذار که این افکار تو رو غرق کنن.
ببخشید که خیلی طولانی شد :)
امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی عزیزم.💕
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

محبوبه داوری

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-28
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
801
امتیازها
0
کیف پول من
4,992
Points
491
سلام* ابتدا بگم‌واست عزیز که هرفردی اومده سنگ صبور واز دغدغه درونیش وبیرونیش حرف میزنه یکی از شجاعترین ادمایی
هس که بدنبال درمان روح خود قدم برداشته.اگه انسانها به موازات درمان جسمی به فکردرمان روح وروان خودشون بودن اینقد واسه کسایی مثله توکه شجاعی دردسر درست نمیکردن واما دغدغه توعزیز
به نظرمن شما اصلا دوشخصیتی نیستی‌واین درونگراوبرونگرا بودن
خیلی طبیعیه هر انسانی یجور واسه
برقرای ارتباط راهشو پیدامیکنه .
شرایط ایجاب میکنه گاهی با کسی صحبت کنی...گاهی بنویسی .گاهی درسکوت باخودت وخدایه خودت خلوت کنی..این میشه لحظات درونگرایی وبرون گرایی شما هر دورو دروجودت داری خیلی پوئن
مثبتیه چون داشتن تنها یکی ازاین‌دوحالت به تنهایی هرانسانی رو بیشتر اذیت میکنه.واما گفتی کمبود محبت داشتی شدید‌خب هم اینم باعث دلهره میشه نکنی نتونستی محبت کسی روجلب کنی
یعنی خودتو‌مقصر میدونی که این اشتباهه عزیز.محبت یه حس دوطرفس باید محبت ببیتی ومحلت بکنی ،این نگرانی باعث شده دوری کنی ازاینکه بصورت عادی با ادما‌
ارتباط برقرار کنی ورابطه دوستی محبت و..شکل بگبره واسه همین
به دوستی مجازی رو اوردی.
پبشنهاد دارم واست حرف زدن وگفتگو واست خیلی خوبه روانکاو
روانشناس ..کمکت کردنو نتبجه دیدی اما قطع کردی ،روشی هست
در روانشناسی به عنوان روش
(هیجان مدار، که باصحبت کردن.و
بازکردن درونت ذهنت هرانجه که دغدغه داری وسالها تو دلت مونده وهرانچه آرزو داری واسه رسیدنش
و...طی جلساتی با کمک درمانگر
مورد اعتماد باز میشه تخلیه میشی
و راهکارسو پیدا میکنی دقیقا مثه اون مطلبی کا اول گفتی عزیز با
نوشتن حالت خیلی خوب بوده.
پس ایتفاده کن ولذت ببر.
تو بهترین میشی نگران نباش*
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا