شناختن دنیا
«مَثَلِ اهل دنیا، در مشغولی ایشان به کار دنیا و فراموش کردن آخرت، چون مَثَل قومی است که در کشتی باشند و به جزیره ای رسیدند. برای قضای حاجت[22] و طهارت بیرون آمدند و کشتی بان منادی[23] کرد که: «هیچ کس مباد که روزگار بسیار بَرَد، و جز به طهارت مشغول شود که کشتی به تعجیل خواهد رفت.» پس ایشان در آن جزیره پراکنده شدند. گروهی که عاقل تر بودند، سبک طهارت کردند و بازآمدند. کشتی فارغ[24] یافتند؛ جایی که خوش تر و موافق تر بود بگرفتند و گروهی دیگر در عجایب آن جزیره عجب بماندند و به نظاره بازایستادند و در آن شکوفه ها و مرغان خوش آواز و سنگ ریزه های منقّش و ملوّن نگریستند. چون بازآمدند، در کشتی هیچ جای فراخ نیافتند. جای تنگ و تاریک بنشستند و رنج آن می کشیدند.
گروهی دیگر نظاره اختصار نکردند، بلکه آن سنگ ریزه های غریب و نیکو چیدند و با خود بیاوردند، و در کشتی جای آن نیافتند. جای تنگ بنشستند و بارهای آن سنگ ریزه ها بر گر*دن نهادند و چون یک دو روز برآمد، آن رنگ های نیکو، بگردید و تاریک شد و بوی های ناخوش از آن آمدن گرفت، جای نیافتند که بیندازند. پشیمانی خوردند و بار و رنج آن بر گر*دن می کشیدند و گروهی دیگر در عجایب آن جزیره متحیر شدند تا از کشتی دور افتادند و کشتی برفت و منادی کشتی بان نشنیدند و در جزیره می بودند، تا بعضی هلاک شدند ـ از گرسنگی ـ و بعضی را سباع هلاک کرد. آن گروه اول، مَثَل مؤمنان پرهیزکار است و گروه بازپسین، مَثَل کافران، که خود و خدای را ـ عزوجل ـ و آخرت را فراموش کردند و همگی خود را به دنیا دادند که « اسْتَحَبّوا الْحَیاةَ الدّنْیا عَلَی اْلاخِرَةِ» و آن دو گروه میانین، مَثَل عاصیان است که اصل ایمان نگاه داشتند، ولیکن دست از دنیا برنداشتند. گروهی با درویشی تمتُّع کردند و گروهی با تمتّع، نعمت بسیار جمع کردند تا گران بار شدند».[25]
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان