Negin_SH
مدیر تالار تیزر + ناظر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
ناظر انجمن
تیزریست انجمن
ادیتور انجمن
کتابخوان انجمن
با گسترش جهانی مهاجرت و تبادلات بین فرهنگی و حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی و گسترش روز افزون اسلام گرائی، موضوع حجاب از سوی بسیاری از صاحب نظران غربی در حال بررسی است. نفوذ فرهنگ شرق به ویژه حجاب زنان، در درون فرهنگ غرب، ترس از شرق شدن غرب را علنی کرده است. نویسنده در این مقاله مسئله گرایش به حجاب را واکنشهای فردی زنان نسبت به فرایندهای جهانی می داند. لذا در این نوشتار درصدد است با توجه به اصول حاکم بر حجاب، مفاهیم مرتبط با پوشش در قرآن را بیان کند و در ادامه با استناد به نظرات دو طیف از زنان، انتخاب حجاب زنان را در ریشهها و در دنیاهای مختلف، مسئلهای سیاسی و فردی شمارد و حتی گرایش آشکار زنان به حجاب را نوعی فمینیسم معکوس و اعتراض علیه مصرف گرائی و غرب گرائی محسوب نماید.
«نوع حجاب»، بسیار متنوع است. از چادر مشکی یکدست که زنان در ایران بعد از انقلاب اسلامی به سر میکنند تا روسریهای «رنگارنگ» و منحصر به فرد زنان در حکومت اشرافی جدید مصر. این طیف گسترده از اشکال پوشش – از لباسهای رسمی دولتی تا مدلهای فردی- عرصهای فراگیر برای ارائه الگوهای محلی پوشش است که روسریهای رنگی دختران روستایی ترک، نوع خاص پوشش زنان مسلمان اروپا (موسوم به تایراک)[1]، پوشش سفید زنان الجزایر (مــرسوم به هـایـک)[2] و بـرقـع[3]زنـان عمـانی همـه را دربر میگیرد. هر یک از این اشکال گوناگون لباس، در اهداف عملی و نمادین حجاب، یعنی حفظ حجب و حیا و شرم از برهنگی ریشه دارد.
از دیدگاه مفسران غربی هیچ شکلی از لباس مانند حجاب این قدر موضوع مناقشه نبوده است. کثرت کتابهایی که درباره زنان و وضعیت حجاب آنها نوشته شده است، ما را به این نکته مهم رهنمون میکند که مشارکت و فعالیت عمده زنان مسلمان در جامعه، معطوف به «حالتی از حجاب» است. نزد نویسندگان غیر مسلمان، حجاب به عنوان پوششی دست و پاگیر و محدودکننده، نشانه بارز ظلم به زنان و یک نوع محدودیت اجتماعی محسوب میشود که به لحاظ دینی مؤید لزوم پنهان ماندن زن از نگاه مرد بوده و اوضاع سیاسی- اجتماعی را تحتالشعاع قرار میدهد. به عقیده یونی ویکن[4] دیدگاه خاص غربیها نسبت به حجاب به این امر اشاره دارد که «حجاب به خاطر محدودیتهایی که بر سر راه فعالیت و استقلال زنان ایجاد میکند، ذاتاً سرکوبگر و در نتیجه ظالمانه است.[5] (1982، ص105). نویسندگان بومی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان که دیدگاه مثبتتری نسبت به حجاب دارند، بر نیروی رهاییبخش حجاب و امتیاز ویژة «عدم جلب توجه شدن»[6] فرد در اجتماع تأکید دارند. الجندی[7] میگوید: در مصر زنان جوانی که به حجاب روی میآورند، با توجه به حضور روزافزونشان در مکانهای عمومی، نگران حفظ «پاکدامنی»[8] و «نا*مح*رم بودن»[9] خود هستند. (1981، صص85-465) ر*اب*طه منطقی بین دو نیروی «محدودکننده» و «رهاییبخش» حجاب، پیچیدهتر از پیامدهای احتمالی حضور این پدیده در جامعه است. فرح آذری معتقد است در ایران «محدودیتی که یک حکومت اسلامی بر زنان تحمیل کرد، هزینه اندکی بود که میبایست آنها در ازای امنیت، اقتدار و عزتی که همین حکومت به آنان ارزانی کرده بود، بپردازند.» (1983- ص71) از مطالب کوتاهی که درباره تفاسیر مختلف و اغلب ضد و نقیض درباره حجاب بیان شد، روشن است که حجاب هم بعد عملی و هم بعد نمادین دارد.
بحث حجاب و پوشش، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا درباره فرایند جهانی شدن و پستمدرنیته دارد. مناقشات زیادی در مورد معنا و اهمیت حجاب در جوامع گذشته و حال وجود دارد. به نظر میآید حجاب، به عنوان یک موضوع مورد مناقشه عمومی، به یک اندازه مورد علاقه مفسران و صاحبنظران باشد. این موضوع مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیر مسلمان را درنوردیده است. مباحثی که درباره حجاب مطرح شده است، شامل نظریات مناقشهبرانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک[10]، نمادشناسی[11]، مصرفگرایی و مسائل قدرت و بازنمود[12] استناد میکند. وقتی که سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی، فاحشهخانه[13]را «حجاب» نامید، نشانه روشنی از یک نمادگرایی منطبق با دیدگاه غربیها از حجاب را ارائه داد.
گوته[14] در آغاز قرن نوزدهم پیشبینی کرد که مفاهیم «شرق و غرب»[15]، دیگر موضوعیت نخواهد داشت. این مطلب اشاره به زوال تقسیمبندیهای قدیم شرق و غرب و ظهور نگرانی «عصر جدید روشنگری» به همراه جهانیشدن بشر دارد. روزهای پایانی قرن بیستم، پیشبینی گوته مبنی بر همگرایی شرق و غرب را نادرست جلوه داد؛ چرا که شکاف بین آن دو بیشتر شد و در نتیجه سخن کیپلینگ[16] که میگفت «شرق، شرق است و غرب، غرب» بر سخن گوته غالب آمد. (بنگرید: حورانی، 1991، فصل پنجم) به نظر میرسد که از دیدگاه خاص پستمدرن، دو قطب شرق و غرب همچنان وجود خواهند داشت و با وجود تأثیرات شگرف بر یکدیگر، همزیستی مسالمتآمیزی خواهند داشت. اگرچه بسیاری از مشخصههای تمایزات فرهنگی کمرنگ شدهاند، با وجود این، مردم در بسیاری از مناطق جهان، شدیداً به ویژگیهای نژادی و احیای سنتهای خود وفادار هستند و این نکته در مورد حجاب بسیار صادق است. گسترش جهانی مهاجرت و تبادلات بین فرهنگی موجب حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی شده است. با این همه این بدان معنا نیست که یک مفهوم کثرتگرایانه و حساس از حجاب در تصور عموم مردم غرب نقش بسته است. حجاب هنوز در نگاه غرب، نماد غیریت اسلام است و به عنوان مظهر ظلم به زنان تقبیح میشود؛ شواهدی وجود دارد که نشان میدهد احساسات ضد اسلامی معاصر در اروپا بیانگر موضوعی متفاوت با گفتة کیپلینگ است، این موضوع، ترس از «شرقشدن غرب»، در نتیجه حضور علنی و آشکار فرهنگهای دیگر در غرب است.
«نوع حجاب»، بسیار متنوع است. از چادر مشکی یکدست که زنان در ایران بعد از انقلاب اسلامی به سر میکنند تا روسریهای «رنگارنگ» و منحصر به فرد زنان در حکومت اشرافی جدید مصر. این طیف گسترده از اشکال پوشش – از لباسهای رسمی دولتی تا مدلهای فردی- عرصهای فراگیر برای ارائه الگوهای محلی پوشش است که روسریهای رنگی دختران روستایی ترک، نوع خاص پوشش زنان مسلمان اروپا (موسوم به تایراک)[1]، پوشش سفید زنان الجزایر (مــرسوم به هـایـک)[2] و بـرقـع[3]زنـان عمـانی همـه را دربر میگیرد. هر یک از این اشکال گوناگون لباس، در اهداف عملی و نمادین حجاب، یعنی حفظ حجب و حیا و شرم از برهنگی ریشه دارد.
از دیدگاه مفسران غربی هیچ شکلی از لباس مانند حجاب این قدر موضوع مناقشه نبوده است. کثرت کتابهایی که درباره زنان و وضعیت حجاب آنها نوشته شده است، ما را به این نکته مهم رهنمون میکند که مشارکت و فعالیت عمده زنان مسلمان در جامعه، معطوف به «حالتی از حجاب» است. نزد نویسندگان غیر مسلمان، حجاب به عنوان پوششی دست و پاگیر و محدودکننده، نشانه بارز ظلم به زنان و یک نوع محدودیت اجتماعی محسوب میشود که به لحاظ دینی مؤید لزوم پنهان ماندن زن از نگاه مرد بوده و اوضاع سیاسی- اجتماعی را تحتالشعاع قرار میدهد. به عقیده یونی ویکن[4] دیدگاه خاص غربیها نسبت به حجاب به این امر اشاره دارد که «حجاب به خاطر محدودیتهایی که بر سر راه فعالیت و استقلال زنان ایجاد میکند، ذاتاً سرکوبگر و در نتیجه ظالمانه است.[5] (1982، ص105). نویسندگان بومی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان که دیدگاه مثبتتری نسبت به حجاب دارند، بر نیروی رهاییبخش حجاب و امتیاز ویژة «عدم جلب توجه شدن»[6] فرد در اجتماع تأکید دارند. الجندی[7] میگوید: در مصر زنان جوانی که به حجاب روی میآورند، با توجه به حضور روزافزونشان در مکانهای عمومی، نگران حفظ «پاکدامنی»[8] و «نا*مح*رم بودن»[9] خود هستند. (1981، صص85-465) ر*اب*طه منطقی بین دو نیروی «محدودکننده» و «رهاییبخش» حجاب، پیچیدهتر از پیامدهای احتمالی حضور این پدیده در جامعه است. فرح آذری معتقد است در ایران «محدودیتی که یک حکومت اسلامی بر زنان تحمیل کرد، هزینه اندکی بود که میبایست آنها در ازای امنیت، اقتدار و عزتی که همین حکومت به آنان ارزانی کرده بود، بپردازند.» (1983- ص71) از مطالب کوتاهی که درباره تفاسیر مختلف و اغلب ضد و نقیض درباره حجاب بیان شد، روشن است که حجاب هم بعد عملی و هم بعد نمادین دارد.
بحث حجاب و پوشش، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا درباره فرایند جهانی شدن و پستمدرنیته دارد. مناقشات زیادی در مورد معنا و اهمیت حجاب در جوامع گذشته و حال وجود دارد. به نظر میآید حجاب، به عنوان یک موضوع مورد مناقشه عمومی، به یک اندازه مورد علاقه مفسران و صاحبنظران باشد. این موضوع مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیر مسلمان را درنوردیده است. مباحثی که درباره حجاب مطرح شده است، شامل نظریات مناقشهبرانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک[10]، نمادشناسی[11]، مصرفگرایی و مسائل قدرت و بازنمود[12] استناد میکند. وقتی که سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی، فاحشهخانه[13]را «حجاب» نامید، نشانه روشنی از یک نمادگرایی منطبق با دیدگاه غربیها از حجاب را ارائه داد.
گوته[14] در آغاز قرن نوزدهم پیشبینی کرد که مفاهیم «شرق و غرب»[15]، دیگر موضوعیت نخواهد داشت. این مطلب اشاره به زوال تقسیمبندیهای قدیم شرق و غرب و ظهور نگرانی «عصر جدید روشنگری» به همراه جهانیشدن بشر دارد. روزهای پایانی قرن بیستم، پیشبینی گوته مبنی بر همگرایی شرق و غرب را نادرست جلوه داد؛ چرا که شکاف بین آن دو بیشتر شد و در نتیجه سخن کیپلینگ[16] که میگفت «شرق، شرق است و غرب، غرب» بر سخن گوته غالب آمد. (بنگرید: حورانی، 1991، فصل پنجم) به نظر میرسد که از دیدگاه خاص پستمدرن، دو قطب شرق و غرب همچنان وجود خواهند داشت و با وجود تأثیرات شگرف بر یکدیگر، همزیستی مسالمتآمیزی خواهند داشت. اگرچه بسیاری از مشخصههای تمایزات فرهنگی کمرنگ شدهاند، با وجود این، مردم در بسیاری از مناطق جهان، شدیداً به ویژگیهای نژادی و احیای سنتهای خود وفادار هستند و این نکته در مورد حجاب بسیار صادق است. گسترش جهانی مهاجرت و تبادلات بین فرهنگی موجب حضور آشکار زنان محجبه در کشورهای غربی شده است. با این همه این بدان معنا نیست که یک مفهوم کثرتگرایانه و حساس از حجاب در تصور عموم مردم غرب نقش بسته است. حجاب هنوز در نگاه غرب، نماد غیریت اسلام است و به عنوان مظهر ظلم به زنان تقبیح میشود؛ شواهدی وجود دارد که نشان میدهد احساسات ضد اسلامی معاصر در اروپا بیانگر موضوعی متفاوت با گفتة کیپلینگ است، این موضوع، ترس از «شرقشدن غرب»، در نتیجه حضور علنی و آشکار فرهنگهای دیگر در غرب است.