ارزشمند پارانویای عشق | Zaar کاربر تک رمان

ساعت تک رمان

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
نام اثر : پارانویای عشق!

به قلم : ن.ح
ژانر : تراژدی
-خلاصه'
...
تو رفتی ، من مردم!
تو خندیدی ، بازهم من مردم؛
سال پیش بود انگار ، راستی! این زمان را مگر دنبالش گذاشته اند که لحظاتِ بودن تو در "من" و خنده های درهم نواخته شده مان به سرعت لحظه ای برای چشم برهم زدن ، گذشت؟
زخم هایش اما به عظمت یک سال و ابد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
چشمانم را بر انگشترت بستم... دیدی آخرش همان شد که گفته بودمت؟
دلم باری دیگر در ذهنم پیچ خورد!
آنچنان سهمگین زیبا بود چشمانت که من در میان خنده هایت با او گم شدم ، یادت است مجنونم؟! آرامش را بی تو دوست دارم اما جدایی را بر سر من نینداز! مگر من گفتم برو؟ آنها نگذاشتند... آنها من و تورا کشتند! بر گر*دن من آویختی هر چه بود را میدانم؛دیدم؛ لحظه ای را که آن مرد دستهایم را قفل در دستهایش ، محکم کرده بود !
و من تنها یادم بغض تو و نگاه سوخته ات تنها به لباس سپیدتر از رخ رنگ پریده ی من بود...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
تو رفتی جانانم! به ارامی تلعلع باران!
تو رفتی تا من را با آن مرد در عشق خویش غرق شویم اما...
یادت رفته بود من هنوزهم عشق را در بغض نگاه تو می یابم؟!
نشسته بودم و در فکر فرو ؛ مادرم نیامد،برادر نیامد ... هیچکس!
هیچکس از تو برایم خبری نمی آورد ؟ این روزهایت چگونه میگذرد؟ ارامی کنار ارام جانِ کنونی ات؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
چرا نشد که بمانی؟! شبهایی که تا صبح حسادت وجودم را خورد اما زبانم در کام شکست و صدای ریشه ریشه شدن دلم را به گوشت نرساندم!
بی انصاف شده ام نه؟!
بی انصافی که تو او را مهربانِ خود صدا زدی!
دستانت را میبندند به تخت تیمار و بیمارت میکنند
و دل من هم زمین شان را لرز میگیراند!
اگر برای یک بار دیگر هم میم مالکیتت؛
اسم نقره گون مرا ب*غ*ل بگیرد...
صدایم میکنی و میگویی "خانم"؟
آه که چقد دلی برای من نمانده ، چقدر گفتن از ان روزها از یاد رفته است ، از یادت رفتم مگر نه؟!
برای ابد نه اما این روزها با فکر و رخ او راحت تر میگذرانی و من هم خوبم!
خوبم حتی اگر دیگر با همان خانمِ لعنتی ام صدایت نمیزند درِ گوش من! سیلیِ اسمم را میگویم !
خوبم که ندارمت ! خوبم و احیاء میشود این دل !
توهم بیا میشاب بوخ مهاب دلبر فراری من!
میگذرد هرچند که ما از آنهمه درد گذر نکردیم؛
تیغ را خوردیم! پاره شدند دانه دانه پاهای هزارپای عشق و گلبرگ های سپید!
گذر نکردیم و مارا از نظر با تمسخر و خشم گذراندند!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
اعدام قلب من در میان همانانی که دستمان را با وقاحت از دست هم کشیدند، لباس سیاه تو ... مرگ عشق تو! سی سال بود یا سیصد سال؟ گذشت و من هم رخ به جشن خونین تو که اسمش را عروسی گذاشته اند ، کشیدم! عجب دردی در بطنم جان میگیرد هر ثانیه ...!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
آه که جانم رفت ، خود را بر در و دیوار کالبدم میکوبم تا شاید کاری کند ؛
دستم یخ زده و حتی نمیتوانم دست بر دست معشوقه ات ، شادمانیِ دروغینم را به نمایش بگذارم... چرا تمام نشد پس؟!
این مراسم کوفتی در سرم تیر میکشد...
همه جا سپید شده و وای که تو چه میدانی؟ اگر خنجری در دستانم بود؟ آنگاه فروزانِ غم بر این مکان و آدمهایش بال می گشود!.
تمام خواهد شد دخترک آرام بمان..
لبخند بزن بر شکستن وجودت !
دیوانه نخواهی شد مگر نه؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
و تو همانی بودی که به خودت رهایت کردم...
تو همان جدا شدنی ترین مهمِ عادت ها بودی؛
مانند نامه ای عاشقانه ، پر از دلتنگیِ قصه در یک شیشه ی شکننده ، درب بسته به دریایی سپردمت که ناله کنان تو را برد...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
سلام دلبر! نگاه‌های آخرت به آن معشوق جدید را
خوب دیدم و درک کردنش برایم سخت؟ نبود؛
فقط راستش را بخواهی درد داشت و داخل س*ی*نه‌ام...
می‌سوخت! چنان که تیرِ هم آغوشیِ کمان و زهر؛
بر واژه‌ی دل فرو میشد... . نه یکبار! انگار ساعت ها بر تختی نشسته‌ام، و دستی این تیر را در قفسه‌ی خ*را*ب شده‌ی
س*ی*نه‌ی من تاب می‌دهد و من پیچ می‌خوردم از حسِ شایعِ غم و آه!
مهم نیست! تو بگو آرامشم، حالت که خوب است؟
برای در خود فرو رفتن‌های بی دلیلت
سرزنش که نمی‌شوی نه؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
دلبر رفت و سالهاست که رفت... .
دلبر نماند و قانون‌هاست که پاشید؛
دلبر نیست و دیگر هیچ چیز سرجای اولش برنگشته؛
و توهم که عات می‌کنی آری؟!
جمله‌ی دلبر کنار واژه‌ها و فعل‌های شوم تکراری!
جمله‌ی دلبر!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : لیلیِ مجنون

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
لایک‌ها
3,978
امتیازها
3
محل سکونت
بالِ قاصدَک.
کیف پول من
1,332
Points
116
دلبر! دیگر لایقت نیست! هیچ‌گاه نبوده...
حتی همان زمان ها که از خنده‌ی تو سر به بیابان می‌گذاشتم و بیابان هم از پریشانیِ من، مرا مجنون میدید!
تو دلبر نبودی! آوارِ دل بودی... سارقِ قاصدِ قلب من!
تو... نمیدانم!
و شاید بازهم از این حس عصیانگر فراری‌ام؛
شاید بازهم از خود رها شدم، از دره‌ی عشق پریده و تیغ‌های بلند و سیاهی از ج*ن*س خشم قلبم را آسایش داده‌اند!
به قلم تبعید و بازهم قلم مرا به اشتباهاتم وا میدارد.
میگوید دلبر بد بود! فریاد میکشد دلبر‌، دلبر نبود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : لیلیِ مجنون
بالا