آموزشی "نون" تا "یای" نویسندگی✒

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
✅

چگونه رمان رو شروع کنیم و ایده پردازی کنیم.
قبل از اینکه سوژه را تعریف کنیم مثالی می آوریم بعد به دنبالۀ بحث خواهیم پرداخت.
در روزنامه می خوانیم که: ( برای دختر کارمند آبرومندی خواستگار آمده است و او وضع مالی خوبی ندارد تا جهیزیه کاملی به دخترش بدهد. آن مرد می رود و یکی از کلیه های خود را به یکی از بیماران کلیوی می فروشد تا مقدمات عروسی دخترش را فراهم کند….) ذهن خلاق داستان نویس با شنیدن چنین روایتی به فعالیت واداشته می شود و آن را برای شاخ و برگ دادن مناسب می بیند. به همان اولین اراده و تصمیمی که داستان نویس می گیرد تا واقعه ای را به صورت داستان درآورد اصطلاحاً می گویند سوژه پیدا کردن .
سوژه هر جایی مخفی میشه : روزنامه کتاب های زندگی نامه اخبار حوادث حتی صحبت های خانواده مون درباره گذشته …
یه اتفاقی که شما رو جذب کنه .
سوژه پیدا کنین . این تمرین بعد از جور دیگه دیدن تمرین خوبیه .

آموزش نویسندگی ، اصول نوشتن رمان

سوژه‌ای که در داستان کوتاه انتخاب می‌شود به خاطر این که به دلیل محدودیت‌ نوشتاری قابلیت پرورش کمتری دارد دارای اهمیت بیشتری است.
یک نویسنده با توجه به تجربه‌ی زیستی خود(تجربه ی زندگی شخصی) در اطراف خود و در متن جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند با نگاهی کاوش‌گرایانه نکاتی را می‌بیند و به عنوان سوژه انتخاب می‌کند که شاید پیش از این کسی به آن توجه نکرده باشد.
در داستان کوتاه کلیسای جامع، ریموند کارور نگاه یک انسان نابینا به دنیا را به گونه‌ای متفاوت بررسی می کند. داستان درست زمانی به پایان می‌رسد که شخصیت اصلی داستان که پیش از این گرفتار نگاه بسته‌ی خود بود به نقطه‌ای می‌رسد که احساس می‌کند او بوده است که از ابتدا نمی‌دیده و نابینایی امری بیرونی نبوده است.
آموزش نویسندگی ، اصول نوشتن رمان
سوژه‌ی اصلی داستان شاید یک موقعیت تکراری باشد که هرروز برای هریک از ما اتفاق می‌افتد اما چون زیر پرده‌ی عادت مخفی شده است به نظر نمی‌آید.
اصطلاحا باید کشفش کنیم. «به نظر می‌رسد که عنصر مهم داستان، بیش از هرچیز در سوژه‌ی آن نهفته است، در چگونگی گزینش رویدادی تخیلی یا واقعی که از این ویژگی شگفت برخوردار باشد که چیزی بیرون از خود را تشریح کند، تا آنجایی که یک حادثه‌ی معمولی خانگی…به عصاره‌ای از وضعیت خاص بشر یا به نماد آشکار یک نظام اجتماعی یا تاریخی تبدیل شود.(کورتاسار، ۱۹۹۴)»
آموزش نویسندگی ، اصول نوشتن رمان
یعنی : سوژه ی ما می تواند وضعیت ما جامعه ی ما و ایراداتش را در خود داشته باشد .
این وظیفه‌ی نویسنده است که هم چون یک مجسمه ساز از یک صخره‌ی ساده فرشته‌ای زیبا بتراشد. اوست که با قلم خود به سوژه‌ی خود در متنی جدید مجددا حیات می‌دهد و انقلابی در جان و دل مخاطب به راه می‌اندازد. انقلابی که اسم اثر را در جرگه‌ی فراموش نشدنی‌های ذهن مخاطب قرار می‌دهد.
پس : سوژه میتونه هر چیزی باشه در اطراف ما . مهم جور دیگر دیدن ماست.
#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
شخصیت پردازی در داستان

یكی از عناصر مهم بعد از پیرنگ ، شخصیت و شخصیت‌پردازی در داستان است. پرداختن به این امر دشوارتر از پیرنگ داستان است چرا كه كارهای یك شخصیت می‌تواند مورد تقلید و تكرار قرار گیرد و تأثیر بسزایی بر روی خواننده بگذارد. و به طبع تأثیر بسیاری بر جامعه دارد. این امر زمانی رخ می‌دهد كه نویسنده با استادی و مهارت بتواند شخصیت نیرومند و جالب توجهی ارائه دهد. گاه پیرنگ، تحت‌تأثیر شخصیت قرار می‌گیرد. به همین دلیل این عنصر یكی از عناصر مهم و حائز اهمیت در داستان است.

اعمال شخصیت‌های داستان باید از طریق عواطف، امیال و دغدغه‌های شخصی آنها به حوادث پی‌درپی منجر شود. تنها از این طریق است كه داستان در تفسیر زندگی كه از عمده‌ترین عوامل كشش ما به سوی خواندن است، موفق می‌شود و مورد استقبال قرار می‌گیرد.

تعریف شخصیت و شخصیت‌پردازی

امروزه شخصیت‌ها، دنیای آنها، رفتار و كردارشان، هر چه عجیب باشد باید درنظر خواننده و در قلمرو داستان زنده، معقول و باوركردنی باشد. یكی از معیارهای سنجش رمان خوب و موفق، شخصیت‌های معقول و پذیرفتنی آنهاست. با این سخن می‌توان شخصیت را در داستان این گونه تعریف كرد:

اشخاص ساخته‌شده‌ای (مخلوقی) را كه در داستان و نمایشنامه حضور می‌یابند شخصیت می‌نامند. این شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است كه كیفیت روانی و اخلاقی او در عمل و آنچه می‌گوید و انجام می‌دهد وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت‌هایی به وسیله ی نویسنده برای معرفی و شناخت به خواننده در حیطه ی داستان را شخصیت‌پردازی می‌گویند. این شخصیت‌ها گاه صاف و ساده و گاه شگفت‌انگیز و پیچیده هستند در هر صورت الگویی از شخصیت‌های حقیقی و واقعی افراد هستند.

نویسنده برای آن كه بتواند شخصیت قابل قبولی را عرضه كند باید سه نكته را در نظر داشته باشد:

اول، شخصیت‌ها باید در رفتارها و اخلاقشان استوار و ثابت قدم باشند و در وضعیت و موقعیت‌های مختلف رفتار و اعمالی متناسب داشته و برای تغییر رفتار خود دلیل قانع‌كننده داشته باشند و در برخورد با حوادث واكنشی طبیعی و منطقی از خود نشان دهند.

دوم، شخصیت‌ها برای آنچه كه انجام می‌دهند باید انگیزه و دلیل معقولی داشته باشند. «به خصوص وقتی كه تغییری در رفتار و كردار آنها پیدا شود.» ممكن است در خلال داستان دلیل تغییر رفتار را نفهمیم اما به هر حال در پایان داستان باید دلیل آن را دریابیم.

سوم، شخصیت‌های داستان باید پذیرفتنی و واقعی جلوه كنند. آنها نباید مطلق خوب یا مطلق بد باشند. بلكه لازم است آمیزه و تركیبی از هر دو و «مجموعه‌ای از فردیت و اجتماع» باشند.

شخصیت‌های داستان ساخته و پرداخته دست نویسنده است كه گاه ما با تشابه آنها در عالم واقع روبرو بوده‌ایم و گاه هیچ شناختی نداریم. در هر دو حال می‌دانیم كه شخصیت‌ها نتیجه ی مشاهده و تجربه نویسنده است و باید در محیط و حیطه ی داستان قابل قبول جلوه كند. ذكر یك نكته مهم در این جا لازم است كه شخصیت‌های داستان باید در دنیای ساختگی داستان و در متن حوادث مورد توجه قرار گیرند نه در بیرون آن.

شیوه‌های شخصیت‌پردازی

نویسنده ممكن است برای شخصیت‌پردازی در داستان سه شیوه را در پیش بگیرد:

اول، بیان و اراده ی صریح شخصیت‌ها با یاری‌گرفتن از شرح و توضیح مستقیم و شفاف. به تعبیر دیگر نویسنده با شرح و تحلیل رفتار، اعمال، خصلت و افكار شخصیت‌ها آدمهای داستانش را به خواننده معرفی می‌كند یا از زاویه دید شخصی در داستان خصوصیات و رفتارهای شخصیت‌های دیگر داستان توضیح داده می‌شود و اعمال آنها مورد تفسیر و تعبیر قرار می‌گیرد. موفقیت در نحوه ی ارائه ی صریح شخصیت‌ها بسته به خصوصیات شخص راوی یا «ویژگی‌های نویسنده ی دانای كل است.» رمان كلاغ‌ها و آدمها اثر جمال میرصادقی به شیوه ی دانای كل محدود به ذهن شخصیت اصلی روایت می‌كند و شوهر آهو خانم اثر علی محمد افغانی با چنین شیوه‌ای نوشته شده است و شخصیت‌های داستان را نویسنده ی دانای كل با شرح و تفسیر ارائه داده است. این روش از امتیاز وضوح و ایجاز در شخصیت‌پردازی برخوردار است اما این روش به تنهایی نمی‌تواند به كار رود چرا كه در داستان با وجود شخصیت باید عملی باشد و خصوصیات خلقی و روحی در برخورد با حوادث مشخص و ب*ر*جسته شود.

دوم، ارائه ی شخصیت‌ها از طریق «عمل آنها با كمی شرح و تفسیر یا بدون آن». این گونه نشان دادن شخصیت‌ها از مختصات روش نمایشی است، زیرا از طریق اعمال و رفتار اشخاص است كه آنها را می‌شناسیم در صح*نه ی تأتر یا نمایش هنرپیشه با رفتار و گفتار خود را به ما معرفی می‌كند و در داستان و رمان نیز از طریق اعمال و گفتار شخصیت‌هاست كه خواننده به ماهیت آنها پی می‌برد. «اغلب نویسندگان ترجیح می‌دهند از روش نمایشی در پرداخت شخصیت‌هایشان استفاده كنند.» و به جای گفتن، آن را تصویر كنند.

سوم، ارائه ی درون شخصیت، بی‌تعبیر و تفسیر. نویسنده بازتاب خصوصیات درونی و پیچیده یك
انسان را در اثر خود نشان می‌دهد.به این ترتیب با نمایش عمل‌ها و واكنش‌ها و عواطف درونی شخصیت خواننده به طور غیرمستقیم شخصیت داستان را می‌شناسد. رمان «جریان سیال ذهن» از این روش پیروی می‌كند و عمل داستانی در درون این شخصیت‌ها به وقوع می‌پیوندد و «خواننده به طور غیرمستقیم در جریان شعور آگاه و ناآگاه شخصیت‌های داستان قرار می‌گیرد.» رمان «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری از این نوع است.

شخصیت‌های داستان ساخته و پرداخته دست نویسنده است كه گاه ما با تشابه آنها در عالم واقع روبرو بوده‌ایم و گاه هیچ شناختی نداریم. در هر دو حال می‌دانیم كه شخصیت‌ها نتیجه ی مشاهده و تجربه نویسنده است و باید در محیط و حیطه ی داستان قابل قبول جلوه كند.
#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
صح*نه و صح*نه پردازی

«زمان و مکانی را که در آن عمل داستانی صورت می‌گیرد، صح*نه می‌گویند. کاربرد درست صح*نه بر اعتبار و قابل قبول بودن داستان می‌افزاید و انتخاب درست مکان وقوع داستان به حقیقت‌مانندی آن کمک می‌کند. به همین دلیل است که حتا در داستان‌های خیال و وهم یعنی داستان‌های سوررئالیستی و نمادگرایانه،‌ صح*نه‌ی داستان بر زمینه‌ی واقعی و قابل قبولی جریان دارد.»
هیچ فکر کرده‌اید که چرا به محل تصادف دو تا ماشین یا ماشین و عابر می‌گویند صحنة‌ تصادف. یا چرا به محلی که نمایش در آن صورت می‌پذیرد،‌ می‌گویند صحنة نمایش؟ و اصولاً چه ارتباطی میان یک تصادف و یک نمایش وجود دارد که صح*نه موصوف این هر دو است و اتفاقا برای هر دو صفت،‌ خوش هم می‌نشیند؟ سعی کنیم به اشتراکاتی که سبب شده اصطلاح صح*نه برای این هر دو یکسان به کار رود، دست پیدا کنیم.
معمولا در یک تصادف چند عامل حضور دارند:
1. محل تصادف 2. زمان تصادف 3. وسیله‌ی تصادف 4. عمل تصادف
یعنی سر یک چهارراه ناگهان دو ماشین در ساعت 9:17 صبح به هم برخورد می‌کنند و آن چه از این برخورد ناگهانی ناشی می‌شود،‌ عمل تصادف است.
اما چه عواملی سبب می‌شوند یک نمایش به انجام برسد؟ یکی محل نمایش است،‌ دیگری زمان نمایش است،‌ سومی وسایل نمایش اعم از بازیگر و دیگر لوازمی است که در نمایش باید به کار روند، و چهارمی اجرای نمایش است که همان عمل نمایش محسوب می‌شود. یعنی در یک محل تعیین شده (تئاتر شهر)، عده‌ای بازیگر در یک زمان خاص (ساعت 5 بعد از ظهر) به عمل نمایش برمی‌خیزند. پس وقتی می‌گوییم صحنة تصادف، صحنة نمایش، خود به خود این عوامل را مد نظر داریم، هر چند اگر به آنها اشاره نکنیم.
صح*نه در داستان نیز به همین ترتیب است. یعنی صحنة داستان، مکانی است که عمل داستان در آن طی زمانی معین یا پیوسته به عمل برمی‌خیزد، شخصیتی داستانی است که طبق انگیزة خویش در چارچوب طرح فعالیت می‌کند. مثلا صح*نه‌ی اساسی در داستان پیرمرد و دریا،‌ دریا است که در آن پیرمرد طی چند شبانه‌روز به عمل ماهی‌گیری می‌پردازد.

#نکته 1:‌ صح*نه یعنی:‌ «زمان و مکانی که داستان در آن جریان پیدا می‌کند.»

پس می‌بینیم که صح*نه‌ی داستان تا چه حد وابسته به عوامل زمان و مکان است،‌ و اگر این دو درست مورد استفاده قرار گیرند، صح*نه‌ی داستان در طبیعی‌ترین شکل خویش عمل می‌کند و باور خواننده را مخدوش نمی‌کند.
- مکان داستان دقیقاً کجاست؟
- احتیاج به نشانی پستی نیست، بلکه مشخصات آن مهم است.
- زمان داستان دقیقاً کی است؟
- احتیاج به تقویمی رومیزی و ساعت شماطه‌دار نیست، بلکه مختصات آن مهم است.
به این ترتیب می‌بینیم که مکان و زمان فقط عواملی نیستند که شخصیت از آن‌ها همچون خمیری که آماده‌ی مصرف‌اند، ‌استفاده کند، ‌بلکه اتفاقاً به شدت روی شخصیت داستان اثرگذارند. کدام شخصیتی وجود دارد که تحت تأثیر جغرافیای زندگی خویش نباشد؟ کدام شخصیتی است که تحت تأثیر زمانه‌ی خویش نباشد؟

#نکته‌ 2:‌ صح*نه‌ی داستان بستری است که عمل داستان در آن جاری است.

داستان‌نویسی،‌ درباره‌ی مکان چنین می‌گوید: « بعضی مکان‌ها آشکارا سخن می‌گویند. مثلاً بعضی از باغ‌های سرد و مرطوب عملاً قتل را می‌طلبند،‌برخی از خانه‌های متروک و قدیمی طالب شبح‌زدگی و ارواح هستند و بعضی از سواحل گویی برای کشتی شکستگی کنار گذاشته شده‌اند ...»
زمان نیز از چنین ویژگی‌هایی برخوردار است،‌ چنان که به شب اضطراب بیشتر می‌برازد تا به روز و به روز،‌ جنب و جوش بیشتر برازنده است تا به شب. اگر داستان نویسی مکان سردسیر را برای اجرای داستان‌اش برگزیند، حتما دلیلی دارد. در نتیجه او باید شخصیت داستان و نیز طرح خود را به لوازم مناطق سردسیر مجهز کند،‌ همین‌طور است مناطق گرم‌سیر و معتدل. هر یک از این مناطق خصوصیات خاص خود را دارا هستند که اگر از آن‌ها عدول شود، همه چیز برای خواننده زیر سوال می‌رود.

#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
#نکته سوم:صح*نه یعنی: «ظرف زمانی و مکانی وقوع عمل داستان، و آن‌چه در این ظرف قرار می‌گیرد.» هر داستان در جایی و در محدوده‌ای از زمان اتفاق می‌افتد.

اگر داستان شما در صبح یک روز، در مدرسه‌ای اتفاق می‌افتد، «صبح در مدرسه» صح*نه‌ی داستان شماست.
صح*نه، عنصر مهمی است و باید با دقت انتخاب شود؛ زیرا هیچ دو صح*نه‌ای مانند هم نیستند و تأثیر یک‌سانی ندارند. مرد خوش‌لباسی را در نظر بگیرید که با عصایی در دست،‌ مشغول قدم‌زدن است. می‌توانیم او را در چنین صح*نه‌هایی نشان دهیم:
- پارکی زیبا، در صبحی روشن، در اوایل بهار.
- در کنار دریایی طوفانی،‌ در غروبی دل‌گیر.
- شب هنگام، در کوچه‌پس‌کوچه‌های محله‌های فقیرنشین.
- عصر، در خرابه‌های هول‌انگیز یک قلعه‌ی قدیمی.
- صبح‌گاه، در سرسرای یک قصر باشکوه.
- سحرگاه، بر لبه‌ی بام یک آسمان‌خراش.
- نیمه شب، در سالن انتظار یک فرودگاه شیک.
- شام‌گاه، کنار دیگی جوشان در قبیله‌ی آدم‌خواران.
روشن است که هر یک از این صح*نه‌ها برای خلق فضایی متفاوت، مناسبند و به راه رفتن شخصیت مورد نظر،‌ معنای خاصی می‌بخشند.

#نکته 4:‌ صح*نه مانند ظرفی است که عوامل و عناصر دیگر داستان در آن قرار می‌گیرند. این ظرف و مظروفش یکدیگر را معنا می‌دهند،‌کامل می‌کنند و بر هم تأثیرگذاری‌های دوسویه دارند.

خواننده در شروع داستان با این گونه سوال‌ها مواجه است: چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه وقت؟ کجا؟ چه کسی؟‌ برای چه؟ چطور؟ صح*نه باید به گونه‌ای فراهم شود که خواننده بتواند در جای لازم،‌ پاسخی برای این گونه سوال‌ها دست و پا کند.
از پرسش‌های اساسی برای یک نویسنده این است که چگونه صح*نه‌ی مورد نظر را ارائه دهد و به خواننده بشناساند. آیا تنها راه، توصیف صح*نه است؟ چگونه توصیفی باید به کار گرفته شود؟ توصیف باید در چه حدی باشد؟ به چه چیزهایی از صح*نه باید اشاره کرد؟
قبل از هر چیز باید ویژگی‌های هر صح*نه را شناخت. فرض کنید صح*نه‌ی ما یک دکان بقالی است. وقتی می‌گوییم «بقّالی»، می‌دانیم که منظور مغازه‌ای است که در آن چیز‌های خاصی فروخته می‌شود. از این نوع مغازه‌ها در هر خیابان و محله‌ای هست؛ اما هیچ دو مغازه‌ بقالی یافت نمی‌شود که شبیه هم باشند. هر مغازه‌ی بقالی ویژگی‌ها و مشخصه‌های متفاوت و ممتازی دارد. از چیز‌هایی که یک صح*نه را جذاب و قابل توجه می‌کند،‌ اشاره به همین ویژگی‌هاست؛ مثلا مغازه‌ای که پر از گونی‌های نخود، لوبیا، گردو، تخمه و ... است و مغازه‌دار چاق به زحمت در میان این گونی‌ها رفت‌وآمد می‌کند تا از روی طاقچه‌ها و ردیف‌های کوچک و بزرگی که روی آنها انواع و اقسام مرباها و ترشی‌ها قرار دارد، یک قوطی کبریت بردارد و به مشتری بدهد، یک بقالی خاصی است. ممکن است سر گوزنی به دیواری آویزان باشد و بقال کلاهش را به شاخ آن آویخته باشد. در ته مغازه می‌تواند اتاقکی باشد و پیرزنی بسیار چاق به بو دادن تخمه آفتاب‌گردان مشغول باشد. این‌ها چیزهایی است که به صح*نه ویژگی می‌دهد وروشن است که همچو بقالی در دنیا تنها یک مورد می‌تواند باشد. هنگامی که «مغازه‌ی بقّالی»، خواننده منظور ما را درمی‌یابد؛ یعنی فروشگاهی که در آن اجناس خاصی فروخته می‌شود. «مغازه بقالی» به وجه مشترک میان همه‌ی بقال‌ها اشاره دارد که خواننده این وجه مشترک را می‌شناسد. وقتی ویژگی‌های این مغازه را کشف و بیان می‌کنیم، از وجه‌مشترک فاصله می‌گیریم و به وجه‌تمایز می‌رسیم. در مورد شخصیت و شخصیت‌پردازی نیز چنین است. همه‌ی انسان‌ها باهم وجوه مشترکی دارند. در عین حال هیچ دو انسانی کاملا شبیه هم نیستند؛ یعنی وجه متمایزی هم دارند. اگر بر اساس وجوه مشترک،‌ وجوه متمایز را شناسایی کنیم، به سوی شخصیت‌پردازی یا صح*نه‌پردازی، گام مؤثری برداشته‌ایم و داستان را باورپذیر و تأثیرگذار ساخته‌ایم.

#نکته 5:‌ هر صح*نه با صح*نه‌های همانند خود،‌ وجه مشترکی دارد. در عین حال ویژگی‌هایی نیز دارد که او را از صح*نه‌های مشابه،‌ متمایز و جدا می‌کند و به آن #وجه_ممتاز یا #متمایز صح*نه می‌گوییم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
#نکته 6: به کمترینِ وجوه مشترک صح*نه باید اکتفا شود و بعد به وجوه متمایز و خاص آن پرداخت. وجوه متمایز و خاص صح*نه، داستان را باورپذیر و تأثیرگذار می‌کند.

اگر صح*نه‌ی ما مغازه‌ای بقالی در بعد از ظهری گرم و کسل‌کننده است، بقال،‌ مشتری‌ها، اجناس و شکل و شمایل مغازه، صدای رادیو، بوی صابون و نفتالین و ادویه و سبزی‌های خشک معطر،‌ باد گرمی که پنکه‌ی پر سروصدای سقفی می‌زند، بو و دود تند تخمه‌هایی که بود داده می‌شود، صدایی که از خیابان شنیده می‌شود و ... جزئی از صح*نه هستند. در مسیر داستان باید به میزان لازم این اجزای صح*نه را به کار برد. اگر قرار است بین بقال چاق و یک مشتری لاغر و عصبانی،‌ جنگ و دعوایی پیش آید،‌ باید شاهد واژگون شدن گونی‌ها، ریختن حبوبات، شکستن شیشه‌های مربا و ترشی، پرتاب صابون و گردو، شکستن شاخ گوزن و جر خوردن کلاه بقال باشیم. نخست باید دید که در داستان چه اتفاقی قرار است بیفتد؛ سپس متناسب با آن اتفاق صح*نه را انتخاب کرده به میزان نیاز لازم از اجزای صح*نه،‌ در پردازش آن اتفاق، بهره می‌بریم.


#نکته 7: آن‌چه از اشیا، دیدنی‌ها،‌ بوییدنی‌ها، شنیدنی‌ها، لمس‌کردنی‌ها و ... در صح*نه وجود دارد،‌ اجزای صح*نه می‌گویند.

#نکته 8: در مسیر داستان باید به میزان لازم این اجزای صح*نه را به کار برد. آن‌چه جریان پیوسته‌ی داستان را متوقف کند، دورریختنی است.

اگر صح*نه‌ی داستان را یک خیابان فرض کنیم، عمل داستان، ماشینی است که از این خیابان عبور می‌کند واشکالی ندارد اگر این خیابان پرپیچ و خم باشد، مهم این است که ماشین داستان به نرمی بی‌آن که در دست‌اندازهای صح*نه بیفتد، پیش برود. دست‌اندازهای خیابان را همان اشکالات صح*نه فرض کنید که اسباب ناراحتی خواننده را فراهم می‌‌آورد. اما اشکالاتی که می‌تواند بسیار عمده هم باشند،‌ وجود توصیفاتی در صح*نه هستند که نه تنها هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کنند، بلکه خواننده را منحرف هم می‌سازند.
اصولاً هر صح*نه وقتی ارزشمند است که در داستان کارکرد به جای خود را داشته باشد،‌ یعنی به موازات شخصیت حال و هوا بگیرد. اگر شخصیت غمگین است،‌صح*نه نیز به تبع او رنگ و بوی غم بگیرد، زیرا ما همه خوب می‌دانیم که وقتی غمگینیم زیباترین محیط نیز در نظرمان افسرده جلوه می‌کند. همچنان که هنگام شادی به راحتی با محیط کنار می‌آییم و زیبایی‌ها را هر چند اگر محدود به یک درخت یا تکه ابر باشد، به خوبی می‌بینیم، و از آن جا که صح*نه‌ی داستان تابع روحیه‌ی شخصیت داستان است، باید متناسب با لحن شخصیت عمل کند.
قبل از این که به ادامه بحث بپردازیم توقفی می‌کنیم بر تعریف و کاربرد توصیف:

#توصیف
توصیف را ارایه‌ی چشم‌انداز ساکتی از جهان داستان،‌ تعریف کرده‌اند. نویسنده با توصیف به خواننده می‌گوید که در جهان داستان چه چیزهایی است.
مثال: «روی ماسه‌های ساحل جای پاهایی دیده می‌شد که کمی جلوتر رد آن را موج ها با خود برده بودند.»
در این مثال مکان داستان که همان ساحل دریاست به خواننده ارایه شده است. در کنار آن موج‌ها، ‌جای پا و ماسه‌ها و احیانا آدمی که از آن‌جا گذشته را هم دیده‌ایم.

#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
#شخصیت های داستان🍃

اول شخص یعنی(من)
یعنی داستان به گونه ای بازگو می شود که خواننده فکر می کند نویسنده دارد برای او زندگی شخصی خودش را تعریف می‌کند.
مثال:
به سمت در پا تند می‌کنم و کتم را از روی چوب لباسی بر می‌دارم.

اما در مورد سوم شخص، یعنی همان دانای کل (کسی که از تمام زوایا مشرف به داستان هست و اون رو بازگو می‌کنه.)

مثال :
او به سمت در پا تند می‌کند و کتش را از روی چوب لباسی بر می‌دارد.

برای دیالوگ ها چه اول شخص و چه سوم شخص وچه ... باید از (-) استفاده کرد.

اگر فعل ما وصفی باشد مثل افعالی چون:
گفت/ گفتم/ می گوید/ می گویم/ می نالم/ می غرم/ می غرد/ فریاد می زند/ داد می زند/ می شود از دو نقطه (:) استفاده کرد و خط تیره نگذاشت.

اما اگر افعال وصفی نباشد مثلاً:
فنجان را بر می دارم.
(بر می دارم ) وصف نمی کند پس باید در آخر دو جمله (.) نقطه گذاشت و دیالوگ را با خط تیره (-) شروع کرد.

برای هر شخص هم می‌شود خط تیره گذاشت.
مثلاً: قهوه را سر می کشم.
- چه قدر تلخه!
- همینه دیگه؟!
- یعنی چی همینه!
کریم می خندد و شکر را به سمت عقب هل می دهد.
-شکر بریز.


🥀مبحث نگارش🥀

#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
#نکته ی مهم🍃

گاهی می خواهیم از یک شاعر یا نویسنده ای متنی توی رمان خودمون بیاوریم. آیا لازم به نوشتن و ذکر کردن اسم آن نویسنده یا شاعر مورد خاص است؟

پاسخ: بله باید آن جمله را توی پرانتز و یا گیومه، جدا از توصیف نگارش باشه به شکلی که خواننده بتواند تشخیص بدهد که آن نوشته مختص به خود شما نیست و خودتون سراینده ی و نویسنده ی آن نیستید.
مثال :
پدرم قهرمان زندگی من بود، به طوری که تمام حرکاتش رو تکرار می‌کردم، البته اگه اخمای وحشتناکش رو فاکتور بگیریم.
گاهی اوقات حس می‌کنم پدرم، شبیه به قله ی اورسته، فتحش شاید خیلی سخت باشه و هر کسی نتونه از پسش بربیاد اما اگه بری بالا و تو همون اخما، پرچم پیروزی رو بزنی تا ابد اسمت روش می‌مونه...
پدرم زیبا ترین تصویریه که به عمرم دیدم.
«گفتم پر و بالم ده، کنارت می‌مونم بابا
نشونم ده پریدن رو، تا برات بپرم بابا»

🥀مبحث نگارش🥀

#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
#حروف ربط🍃

حروف ربط (که) چه قبل آن و چه بعدش، ویرگول قرار نمی گیرد چون اسمش روی خودش است. حرف ربطی که نباید مکثی بین آن باشه.

اما حروف اضافه مثل ( تا، از، را...) بعدشون ویرگول نباید بیاد. قبلش مشکلی نیست گرچه قرار هم نگیرد بهتر است.
مثال:
من اومده بودم، تا اونو دیدم ترسیدم.
(اگر هم ویرگول نزاریم به خاطر حرف (تا) جمله خود به خود تنظیم هست. بود و نبودش فرقی نداره. بعد از (تا) به هیچ وجه نباید ویرگول بیاد اما قبلش هم بهتره نیاد گرچه اگر بیاد غلط نیست.

🥀مبحث نگارش🥀

#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
#نکته‌های_نویسندگی

وقتی داستان یا رمانی را می‌نویسید، نیاز است که در فضاسازی آن به جزئیات هم توجه کنید؛ ولی نیازی نیست بسیار دقیق باشد؛ مثلاً اینکه بنویسید:«رنگ مبلشان فلان است، یا رنگ در و پنجره‌هایشان چنین است و... .»
مگر اینکه به روند اثرتان کمک کند؛ مثلاً:« اگر اثرتان در مورد بدسلیقه یا خوش‌‌سلیقه بودن شخصیت یا شخصیت‌های اثر است.» ولی اگر مثلاً می‌خواهید وضعیت مالی شخصیت یا شخصیت‌های اثرتان را نشان دهید می‌توانید بنویسید:«مبل‌هایشان پوسیده یا نقش و نگارهای مبل‌‌هایشان از طلاست‌.»

#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پارسا تاجیک

مدیر بازنشسته تالار نویسندگان
مقام‌دار بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-03-26
نوشته‌ها
909
لایک‌ها
15,060
امتیازها
93
سن
31
کیف پول من
1,548
Points
0
نویسندگی ده درصدش نبوغ است، نود درصدش نظم و انضباط. داشتن پشتکار، تمرین و کسب تجربه در نویسندگی بسیار مهم است به طوری‌که برخی از نویسندگان ب*ر*جسته و مشهور دنیا هنوز ساعات زیادی از روز خود را با نوشتن سپری می‌کنند.

#آموزشی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا