خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

دستت به خاطراتم نخورد!

ساعت تک رمان

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
خاطره های من را اصولا نه میشود خواند نه احساس کرد نه در قالب شعر یا نثر نمایش داده میشوند!
اگر سالهای قبل بود میتوانستم برایت ساعت ها بنشینم و از بغض بعضی هایشان یا با شوقِ حاصل از ل*ذت ، دفترها سیاه کنم ... حتی الان هم گاهی به دفتر های خاک خورده یا پیج های اینستای کهنه ام میروم و میخوانمشان ولی دیگر شوق قدیم به قلبم سرازیر نمیشود فقط لبخندی ارام جانم را ب*غ*ل میگیرد ، قاب شده بر دلم ، گاهی نگاهشان میکنم ولی در آخر یک اب سرد درب دنیای خاطراتم را میبندد ...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
اولین سلام! یک آغاز با ضربانی رو به هزار...
میترسیدم!
از شکستن دوباره ی قلب زخمیم!
ولی این نوش دارویی ک بعد از مرگ سهراب اومده بود، بدجور برای احیاء دوباره ی من مصرر بود!
#در_تملک_خاطرات

تا پنج صبح فقط نگاهش کردم ...
نگاهم کرد و نگاهش کردم ،
سوختیم در هم شعله کشیدیم و
گاه خندیدیم ... چقدر یادآوری زیباست
دم آخر خواب چشمانش را از من می گرفت؛
رفت...
#در_تملک_خاطرات
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
"پارانویا" -)
بد گمانی نسبت به تکه ای از وجودم را با همه ی جانم حس میکردم ، هربار که عابران نام تورا پیش من می آوردند!
انگار که همه پشت تو روبرویت بایستند!

من را غرق در سیاهیِ چشمان دلتنگی، جنازه نام
در جهش برای چنگ زدن به یک نقطه ی شروع..
درحالی که نوری به تنه م نرسیده و شاهراه حیاتم خلعی سنگین دربرگرفته خواهند یافت روزی...!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لیلیِ مجنون

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2021-07-19
نوشته‌ها
538
کیف پول من
1,332
Points
116
مثل یک کودک که دست خط دلخراشی دارد؛ نگاهم لحظه ای به خط های ریز روی گونه ات که نشان از درد شبانه میداد افتاد! اه که چشمانت چنان براق است که گاهی با نور اشتباه میگیرم ان نگاه اساطیری تو را زیبا رویم ...!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا