یکتا پرست کافر | ParadoX کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع ParadoX
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 408
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ParadoX

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
15,168
امتیازها
0
کیف پول من
39
Points
0
معنای زندگی چیست؟
خنکای دم دمای صبح...
وقتی سوار ماشین هستی و باد می‌خوره به تو
دم عمیق از هوای خوب تو جنگل‌های تابستان
صدا کردن خدا هنگام اذان
لمس خنک‌های آب وسط‌های مرداد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ParadoX

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
15,168
امتیازها
0
کیف پول من
39
Points
0
زمانه هر چه کشم ز دست توست...
زمانه هرچه آوری باز راهش به دست توست...
چگویم از که گویم؟ از ان دست نامردی که زمان هدایت می‌کند؟ نه؛ زمانه از تو شکایتی نیست... عشق و عاشقی‌ای نیست... خود هرچه هرج و مرج آوردی ببر با خود... ببر که خود می‌دانی من نباشم کَل با که اندازی؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ParadoX

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
15,168
امتیازها
0
کیف پول من
39
Points
0
گفتا دلت را بند دلم نکن‌ها؛ کاین روزگار نشود خلاف مرادها...
گفتم چجور؟ ابصار دل آزاد گشت! رفت و پیش رسوای عالم گشت...
نگاه خموشش بست به قلبی که شکست... آخر سری تکان داد و بر گوشه‌ای نشست... گفتا گفتمت بر تو ای دخترک!
دلی که جای خود برنگشت...
م.ی.پارادوکس
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ParadoX

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
15,168
امتیازها
0
کیف پول من
39
Points
0
گاه غم بر من چیره می‌شود و گاه شادی
گاه بر من آبیست روان و گاه دریاییست خروشان
این جدالیست که عشق برایم ساخت.
بازی که میشکند خورد میکند و به اراده خیش می‌سازد... گاه دلتنگی ها را نمیشود فریاد کرد.
گاه سکوت آنقدر زیاد است که فریاد می‌شود.
اما باز شنیده نمی‌شود.
چرخه ای بازی زمانی بر چرخ خود چرخید که پرستیدم معبودی که بتش را خود ساختم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ParadoX

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
15,168
امتیازها
0
کیف پول من
39
Points
0
ر*ق*ص سجده می‌روم بر جمال پیکر سنگی تو.
پی الهه‌ی دیگر است چشمان تو.
کوری یعقوب شوم؛
یا رسوایی بانوی مصر؟
دست به سوی چهر‌ات که می‌برم... می‌سوزم ز تب عشقی که بر تن سنگ تو نشسته‌است.
هرچه ر*ق*ص سجده روم بر صفحه قلب تو
فایده‌ای ندارد زخمیست بر قلب من
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا