سنگ‌صبور دوراهی

[Aseman♡]

مشاهده فایل‌پیوست 27576
...
.........
....
....
.........

" به نام خدا "


سلام به دوستای خوبم

امیدوارم حالتون بسی خوب باشه

امروز متنی که از یکی از شرکت کننده های عزیزمون دریافت کردم رو براتون به اشتراک می ذارم

امیدوارم به نکاتی که توی قوانین سنگ صبور ذکر شد توجه کنید

تاکیدم بر اینه که هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.

پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .

اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه.


اما متن دریافت شده از شرکت کننده عزیزمون:




سلام خیلی فکر کردم اینجا مشکلم رو بگم یا نه اما به این نتیجه رسیدم چند فکر بهتر از یک فکر من ۱۸سالمه و تازه کنکور دادم میخوام درس مو بخونم از طرفی هم یه خواستگار دارم پنج سال ازم بزرگتره شغل مناسبی داره و وضع مالیشم خوبه اما یکمی بداخلاقه یعنی زود عصبانی میشه اینو خودش موقع خواستگاری بهم گفت و گفتش نمیخواد چیزی پنهون بمونه تنها ایرادش همینه پدر و مادرم مخالف ازدواجمن میگن هنوز سنت کمه باید درس بخونی از طرفی هم من خودم از پسره خوشم اومده تموم شرطای منو هم قبول کرده حالا نمیدونم بخاطر حرفای پدر و مادرم ردش کنم و به درسم ادامه بدم یا با این اقا ازدواج کنم و بعداز ازدواج به درسم ادامه بدم از نظرم تمام ملاک هایی که یک دختر مدنظرشه برای ازدواج داره فقط اینکه زود عصبانی میشه منو میترسونه شما جای من بودید چیکار میکردید؟ لطفا راهنماییم کنید سر دوراهی بزرگی قرار گرفتم اینم بگم از طریق یکی از آشناها اومدن خواستگاری


"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری شما
​

سلام
من هم با نظر پدر و مادرشون موافقم. هم اینکه سنشون هنوز انقد بالا نیست که نگران ازدواج باشن، هم اینکه بداخلاق و عصبی بودنش خودش مسئله کمی نیست و باعث خیلی مشکلات میشه.
و اینکه کسی که وارد زندگی متاهلی بشه انقد درگیر دغدغه و مشکلاتش میشه که نمیتونه درست درس بخونه و مسلما آینده‌اش دچار تغییر میشه و چه بسا ممکنه نتونه به درسش ادامه بده.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ParadoX]

مشاهده فایل‌پیوست 27576
...
.........
....
....
.........

" به نام خدا "


سلام به دوستای خوبم

امیدوارم حالتون بسی خوب باشه

امروز متنی که از یکی از شرکت کننده های عزیزمون دریافت کردم رو براتون به اشتراک می ذارم

امیدوارم به نکاتی که توی قوانین سنگ صبور ذکر شد توجه کنید

تاکیدم بر اینه که هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.

پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .

اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه.


اما متن دریافت شده از شرکت کننده عزیزمون:




سلام خیلی فکر کردم اینجا مشکلم رو بگم یا نه اما به این نتیجه رسیدم چند فکر بهتر از یک فکر من ۱۸سالمه و تازه کنکور دادم میخوام درس مو بخونم از طرفی هم یه خواستگار دارم پنج سال ازم بزرگتره شغل مناسبی داره و وضع مالیشم خوبه اما یکمی بداخلاقه یعنی زود عصبانی میشه اینو خودش موقع خواستگاری بهم گفت و گفتش نمیخواد چیزی پنهون بمونه تنها ایرادش همینه پدر و مادرم مخالف ازدواجمن میگن هنوز سنت کمه باید درس بخونی از طرفی هم من خودم از پسره خوشم اومده تموم شرطای منو هم قبول کرده حالا نمیدونم بخاطر حرفای پدر و مادرم ردش کنم و به درسم ادامه بدم یا با این اقا ازدواج کنم و بعداز ازدواج به درسم ادامه بدم از نظرم تمام ملاک هایی که یک دختر مدنظرشه برای ازدواج داره فقط اینکه زود عصبانی میشه منو میترسونه شما جای من بودید چیکار میکردید؟ لطفا راهنماییم کنید سر دوراهی بزرگی قرار گرفتم اینم بگم از طریق یکی از آشناها اومدن خواستگاری


"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری شما
​

سلام
میدونم این سوال خیلی از آدم‌هاست. منم همچین پر تجربه نیستم فقط در این رابطهمیدونم
اول اینکه همچین فرصتی و رها نکن و حتما هردوتون برید مشاوره
دوم اینکه دختر خوب اون صبر میکنه حداقل ۲۰ سالت بشه؟ این مورد خیلی حساسه... سن رکن اصلی ماجراست چون تو به قولی چندتا پیراهن و پاره کردی...
این که ازت بزرگتره در نظر بگیر فردا روزی زبونم لال مشکلی پیش نباشه.
شما باید از پس هم بر بیاید و کنار هم بپذیرید همو.
دقت کردی که چرا میگن پیوندتان مبارک؟
تو نو نهالی هستی میتونی با یک تنومند درخت پیوند عشق بخورید؟
بپذیر. اگر مردونگی تو رگشه! شنیدی که مرد کمه؟ چرا چون اون ابهت نیست دیگه. امید خوابیده...
امید رو توی این مرد میبینی؟
این پیام من در حد چند سوالی بود ک خودت باید پیش خودت سوال جواب کنی.
تعداد پاسخ درست و غلط نتیجه توست.
به شخصه اگر خودم و جات بذارم: با شرایط خودم! قبول میکنم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Kooki♡]

راستی یادم رفت اینو بگم
وقتی خودش گفته آدم عصبیه مطمئن باش خیلی عصبیه بهتره با همچین آدمی ازدواج نکنی و حرف پدر و مادرت رو گوش کنی.
وقتی خودش میاد میگه معلومه بیش از حد عصبیه و نمیتونه خودشو کنترل کنه. زندگی با یه آدم عصبی خوب نیست.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[F A L C O N]

سلام
اولین باره شرکت میکنم
دوست عزیز سیرت آدم هیچوقت گم نمیشه شاید تغییر کنه اما نه محسوس فقط ممکنه درجه عصبانیتش کم وزیاد بشه اما یادت نره هیچوقت این رفتارش عوض نمیشه
شما جوونی تازه اول راهی و قطعا برات کیس های بهتر و بزرگتری میاد.
نه برای ازدواج و نه برای هیچ کاری عجله نکن بحث یک یا 2روز نیست بحث یک عمر زندگیه.
به این فکر کن که قراره یک عمر با آدمی ازدواج کنی که حتی جرات تکون خوردن نداری، بچه ات تو سری خور میشه چون قطعا آدم کم حوصله ای هست و تا چیزی شد میخواد بچتو کتک بزنه..
به همه جوانب فکر کن
موفق باشی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

سلام.
من زیاد سر در نمیارم از این موضوعات ولی خوب نظرم رو می گم.
اول این که ازدواج فقط لباس سفید پف پفی پوشیدن و خطبه ی عقد نیست شروع یه زندگی مشترک و به دوش کشیدن بار یک "خانواده" خیلی موضوع بزرگیه! "همسر" بودن فقط این نیست که اسمت توی شناسنامه ی یکی باشه. نمیدونم چرا ولی حس می کنم زیاد به ماهیت یه زندگی مشترک فکر نکردی
در مورد این که همین اول بار اون شخص اومده گفت آدم عصبی ای هستم میشه از دو نظر بهش فکر کرد:
اول این که ایراد خودش رو می دونه و با علم به عصبی بودن سعی میکنه این مشکل رو کمرنگ تر کنه
یا این که اعتقاد داره همینه که هست! من بهت گفتم پس باید با عصبی بودن من کنار بیای!
این رو نمی دونم کدوم مورده و خودت باید بفهمی.
ولی این که پدر و مادرت مخالفن! خوب اگر من جای تو بودم یک لحظه هم تردید نمیکردم و با وجود مخالفت پدر مادرم موضوع رو تموم می کردم! مطمئن باش پدر و مادرت خیلی منطقی تر به موضوع فکر می کنن.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Tanin]

الان همه ی ما خودمون رو جای شما گذاشتیم و نظرمون رو گفتیم
ولی شما فقط به خودت توجه کن!
درسته سن مهمه ولی باید خودت ببینی که هنوز به اون توانی رسیدی که بتونی از پس زندگی مشترک بر بیای یا خیر چون خیلی مسئولیت سنگینی هستش و ممکن شما الان توانایی رو تو این سن یا داشته باشی یا نداشته باشی
و اما اخلاق، یه مثال میزنم :
شما تصور کن که زندگی کاملا خوب و بدون مشکل مالی داری ولی همسرت فردی هستش که ممکن با هرچیز ساده ای زود عصبی بشه و جو خونه رو متشنج کنه، احتمالا با هر داد یا فریادی یه واکنشی هم شما نشون میدی. فکر میکنیم که این ناراحتی با یه معذرت خواهی حل میشه ولی مطمئنا آثارش از بین نمیره
دو حالت داره یا اینکه شما هم مجبوری پا به پاش از خودت دفاع کنی که کار ممکن به جاهای باریک بکشه و یا اینکه سکوت کنی با همون مشکل سازگار بشی و ادامه بدی که به مرور شما رو در برابر هر چیز ضعیف میکنه
حالا تصور کن بعد از چند سال زندگی مشترک یه بچه ای هم این وسط وجود داشته باشه با این مشکلات و عصبانیت ها میدونی چقدر رو روان نه تنها بچه، بلکه کل افراد خانواده تاثیر میذاره؟
میدونی اگر نتونی دوام بیاری و کار به جدایی بکشه اون بچه، بچه ی طلاق میشه و چقدر صدمه میبینه
و حالا اگر بچه ای هم نباشه خودت از همه بیشتر صدمه میبینی

من اون قدر سن و سال و درک درستی از این مسائل ندارم که بخوام نظر بدم من فقط چیز هایی رو گفتم که به چشم دیدم

مطمئنا خودت از همه بیشتر خودت رو میشناسی. هیچ چیز مشخص نیست ممکن این آقا تغییر کنه و ممکنه حتی تو زندگی مشترک با وجود کلی پستی و بلندی حتی بدتر هم بشه و خودت ببین درصد کدوم احتمال بیشتره و تصمیم درست رو بگیر
موفق باشی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

مشاهده فایل‌پیوست 27576
...
.........
....
....
.........

" به نام خدا "


سلام به دوستای خوبم

امیدوارم حالتون بسی خوب باشه

امروز متنی که از یکی از شرکت کننده های عزیزمون دریافت کردم رو براتون به اشتراک می ذارم

امیدوارم به نکاتی که توی قوانین سنگ صبور ذکر شد توجه کنید

تاکیدم بر اینه که هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.

پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .

اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه.


اما متن دریافت شده از شرکت کننده عزیزمون:




سلام خیلی فکر کردم اینجا مشکلم رو بگم یا نه اما به این نتیجه رسیدم چند فکر بهتر از یک فکر من ۱۸سالمه و تازه کنکور دادم میخوام درس مو بخونم از طرفی هم یه خواستگار دارم پنج سال ازم بزرگتره شغل مناسبی داره و وضع مالیشم خوبه اما یکمی بداخلاقه یعنی زود عصبانی میشه اینو خودش موقع خواستگاری بهم گفت و گفتش نمیخواد چیزی پنهون بمونه تنها ایرادش همینه پدر و مادرم مخالف ازدواجمن میگن هنوز سنت کمه باید درس بخونی از طرفی هم من خودم از پسره خوشم اومده تموم شرطای منو هم قبول کرده حالا نمیدونم بخاطر حرفای پدر و مادرم ردش کنم و به درسم ادامه بدم یا با این اقا ازدواج کنم و بعداز ازدواج به درسم ادامه بدم از نظرم تمام ملاک هایی که یک دختر مدنظرشه برای ازدواج داره فقط اینکه زود عصبانی میشه منو میترسونه شما جای من بودید چیکار میکردید؟ لطفا راهنماییم کنید سر دوراهی بزرگی قرار گرفتم اینم بگم از طریق یکی از آشناها اومدن خواستگاری


"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری شما
​

سلام عزیزم
والا بحث سر اولویت‌های زندگیته. اولویت‌های هرکس مختص خودشه.
اگه اولویت زندگیت ازدواجه تو این سن خب پس فرصت بده که بشناسی. والا من نمیدونم با یه جمله من زود عصبی میشم چطور این همه قضاوت شد، میخوای با یبار حرف زدن با طرف و اون گفت من زود عصبی میشم تصمیم بگیری واسه آینده‌ات؟! من زود عصبی میشم ینی چی؟ من خودمم زود عصبی میشم و به همون سرعت آروم میشم!
ولی بعضیا نه من زود عصبی میشم ینی من اصلا کنترل خشم ندارم و تقی به توقی بخوره یا برخلاف میل من جم بخوری زندگیت سیاهه! احتمال مورد دوم یکم بیشتره برا همین دوستان همه مخالف بودن ولی باز نمیشه رو یه حرف انقد مانور داد. حالا خودت باهاش حرف زدی اگه خودتم احتمال مورد دوم رو بالا می‌بینی به نظر منم اصلا روش فکرم نکن. الان دیگه اصلا و ابدا من ازدواج سنتی صدی و بدون شناخت رو تایید نمی‌کنم.
این یک
دوم اینکه یبار دیگه میگم اولویتات رو بشناس؛ نه برای این خواستگار من اصلا حرفم این خواستگار نیست چون من شناختم از این خواستگار شما دقیقا صفره، همونطور که خودت! حرف من اینه اگه اولویتت درس خوندنه یک درصد احتمال بده بعد ازدواج امکانش نباشه و همه چی بروفق مراد نباشه، تو میمیونی و پشیمونی اینکه هدفت رو دنبال نکردی.


توی تموم پیامم که چندین بار ویرایش کردم سعی کردم هیچوقت نگم اگه من بودم یا خودم رو جات بذارم بعد نظر بدم چون...
سنت کمه هرچیم سعی کنم بازم دلم نمیاد نگم سنت کمه عزیزمن.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان