• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

متفرقه سیره امام موسی کاظم(ع )_۱_اخلاق

  • نویسنده موضوع hasti
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 244
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
حضرت این سخن را فرمود و راه خود را در پیش گرفت و رفت.کنیز به خانه برگشت و گفته امام را برای بشر بازگو کرد.سخن حضرت در نهاد وجود او طوفانی بر پا کرد و سخت منقلبش نمود .او با عجله ی تمام از جا برخاست و با پای بر*ه*نه از خانه بیرون دوید و خود را به امام رساند و با دست مبارک او توبه کرد و گناهان خود را ترک گفت و راه و رسم اطاعت و بندگی را پیش گرفت.چون موقعی که بحضور امام شرفیاب شد و توبه کرد پا بر*ه*نه بود به احترام حفظ آن لحظه ی سعادت بخش تا پایان عمر کفش نپوشید و همیشه با پای بر*ه*نه راه میرفت لذا معروف شد به بشرحافی: یعنی پابرهنه (9)

چون امام راه و رسم تبلیغ را میدانست که با چه زبانی با فرد آلوده سخن گوید بشری که چندین سال با گناه و ناپاکی آلوده بود با یک جمله کوتاه او را متنبه ساخت و چنان منقلب نمود که از گذشته ی خود استغفار نمود و باقیمانده ی عمر خود را با پاکی و درستکاری سپری ساخت و یکی از مردان نامی و معروف تاریخ گردید بحدی که خطیب بغدادی در تاریخ خود از یکی از علمای آن عصر بنام ابراهیم حربی نقل میکند که او گوید «شهر بغداد عاقل تر و متین تر از بشر بن حارث را در خود نپرورانده است گوئی که در هر موی او عقل و تدبیری نهفته است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7

آزاد ساختن غلام:​

خریدن غلام و آزاد ساختن غلام یکی از برنامه های عبادتی امام (ع) بوده است به حدی که در مدت عمر خود بیش از هزار نفر را خریداری و در راه خدا و جلب رضایت و خشنودی او آزاد ساخته است (11).

توضیح این مطلب اینست که در گذشته مسئله برده داری و برده فروشی (با کمال تاسف) یکی از مسائل مورد قبول اجتماع آنروز بوده است که در اثر جنگها و تجارتهای بین المللی به وفور در کشور اسلامی انجام میگرفت.برخی از برده ها در اختیار افراد قسی القلب و خشن قرار میگرفتند که رفتاری خشونت بار با آنان داشتند و چاره ای جز ماندن و تحمل مشکلات را نداشتند، بهترین خدمت بهمنوع در شرایط آنروز نجات دادن برده ها از چنگال چنین مالکان سنگدل بود که مردان خدا و پاک دلان آنان را میخریدند و در راه خدا آزاد می ساختند و عمل امام (ع) نیز بر اساس همین هدف بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7

بذل و کرم آن بزرگوار​

یکی از مشخص ترین صفات بارز پیشوای هفتم ما سخاوت و بذل وجود و کرم اوست که در راه خدا مبذول می داشت.خاندان عصمت و طهارت به مال و ثروت و اندوخته های مادی از آن دیدگاه عنایت دارند که وسیله ای است که میتوان با آن رضایت و خشنودی پروردگار را با سد جوع گرسنگان و رفع نیاز مستمندان و ایجاد سرور در قلب یتیمان یا تامین رفاه عمومی مسلمانان و جلب نمود و افرادی را در زندگی به نوائی رساند وگرنه خود امکانات مالی از دیدگاه آنان، اصالت ندارد و معمولا تراکم یا فراوانی آن فرد را از زندگی حقیقی و واقعیت حیات باز میدارد و انسان را بصورت خدمتگزار و ابزار بی اراده خود در می آورد که بطور یقین هدف چنین نزول شأنی نبوده است بر این اساس است که سیره نویسان بیطرف اتفاق نظر دارند که امام موسی بن جعفر (ع) یکی از چهره های معروف سخاوت و کرم عصر خود بود و امکانات مالی خود را که محصول دسترنج خود او بود و از راه کشاورزی و زراعت و عائدش میشد در اختیار نیازمندان و بیچارگان واقعی اجتماع قرار میداد.بترتیبی بخششها و کرامتهای آن بزرگوار در اعماق دلهای مردم ریشه دوانده بود که در مدینه بصورت ضرب المثلی شیوع داشت و مردم گاهی در گفتگوهای خود به همدیگر میگفتند:

«تعجب از کسی است که کیسه بذل و بخشش موسی بن جعفر به او رسیده باشد ولی باز هم اظهار فقر و تنگدستی بنماید»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
او سعی و کوشش داشت کاری را که برای خدا انجام میدهد بیرون از دائره دید مردم باشد و جز خداوند متعال کسی از آن آگاهی و اطلاع نداشته باشد.

امام شبها را بهترین فرصت برای انجام چنین نیتی میدانست و عطایاو کمکهای خود را در دل شب بمنازل مستمندان میرساند و بی آنکه خود صاحب منازل اطلاع پیدا کنند در منازل آنان قرار میداد هدف امام از این پنهان کاری این بود که مبادا آبروی ارزشمند مستمندان در برابر متاعهای کم ارزش و پست مادی باز ستانده شود یا اینکه کسی جز پروردگار عالم از راز چنین عملی آگاه گردد او با عطایا و بخششهای شبانه ی خود خانواده هائی را از فقر و فلاکت نجات داد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
مرحوم شیخ مفید در ارشاد مینویسد:

«امام موسی بن جعفر سخی ترین فرد عصر خود بود» (13)

مرحوم سید محسن جبل عاملی اعلی الله مقامه در این باره نقل میکند:

«سخاوت و کرم و بذل و بخشش امام (ع) زبانزد خاص و عام بود و از این جهت شهرت به سزا داشت او در دل شب از مستمندان و فقرای مدینه تفقد بعمل می آورد و در زنبیل مخصوص پول و نقدینه و مواد غذائی بمنازل آنان حمل میکرد بی آنکه مستمندان توجه و آگاهی پیدا نمایند که این عطایا از کدام ناحیه است؟»

شخصی بنام محمد بن عبد الله بکری برای وصول مطابات خود بمدینه آمد ولی از بدهکاران چیزی به دستش نیامد.در بین راه با امام روبرو گشت و جریان را به امام عرض نمود امام به خدمتگزار خود دستور داد به منزل برگردد و کیسه ای را که محتوی سیصد دینار بود بیاورد و به او بدهد تا دست خالی به وطن برنگردد.

او در پایان نقل خود می افزاید: معمولا عطایای امام بین دویست تا سیصد دینار بود که آن روز مبلغ قابل توجهی بشمار می آمد از اینرو کیسه های عطایا و بخشش امام در میان مردم معروف و مشهور بود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
استاد سید باقر قریشی داستان زیر را از تاریخ خطیب بغداد نقل میکند.

امام روزی با اطرافیان و خدمتگزاران خود برای سرکشی بمزارع خود بصحرا میرفت، در بین راه در محلی به استراحت پرداختند، سردی هوای مدنیه در حدی بود که نیاز به آتش احساس میشد، همگی نشسته بودند ناگاه غلام زنگی که در دست خود دیگ حلوائی داشت بسراغ خدمتگزاران امام آمد و پرسید آقا و سید شما کجاست؟ آنان با اشاره امام را به او نشان دادند.

باز پرسید کنیه ی او چیست؟

گفتند: ابو الحسن،

غلام به سوی امام آمد و حلوائی که در دست داشت جلو امام گذاشت تا میل کند.امام آنرا پذیرفت و به خدمتگزاران خود تحویل داد، او که سردی هوا را احساس میکرد.بطرف بیابان رفت و قدری هیزم جمع آوری کرد و به پیشگاه امام آورد.و عرض کرد این هیزم ها را تقدیم شما میکنم امام از خدمتگزاران خواست آتش فراهم آوردند تا هیزم را روشن کنند و دستور داد نام آن برده و مشخصات مالک او را ثبت کنند و محفوظ نگهدارند.

امام چند روزی در مزرعه ی خود اقامت گزید سپس عازم بیت الله الحرام گردید تا حج عمره بجا آورد.پس از فراغت از اعمال عمره بیکی از دوستان خود بنام «صاعد» دستور داد که جویای مالک و صاحب غلام شود و اگر او در مکه است حضور او را به امام اطلاع دهد تا شخصا بسراغ او برود.امام انگیزه صدور این دستور را چنین توجیه فرمود:

«بهتر است من به سوی او روز چرا که من نیازمند او هستم»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
«صاعد» به جستجوی مالک برده پرداخت و اطلاع پیدا کرد که خوشبختانه او یکی از دوستداران و شیعیان اهل بیت (ع) است.مالک برده پس از آشنائی با صاعد از علت آمدن او جویا شد صاعد ابتدا نمیخواست که قدوم امام را باطلاع او برساند ولی در اثر کنجکاوی و دقت او در پرس و جوئی از تشریف فرمائی امام هم آگاهی یافت بااشتیاق تمام بدیدار امام شتافت و از ملاقات امام بسیار خوشحال و مسرور گردید.امام در ضمن صحبت خود فرمودند:

آیا علاقمند هستی که غلامت را بفروشی؟ عرض کرد: غلام و هر چه ملک و دارائی دارم مال شما است و تقدیم محضر مبارک میباشد.

امام فرمود:

من با ملک و دارائی شما کار ندارم و فقط اگر غلام را بفروشی من خریدارم.آن مرد اصرار داشت که امام غلام را بی پول بصورت هدیه بپذیرد ولی امام امتناع میورزید، تا اینکه او را با ملکی که در آن کار میکرد به هزار دینار خریده، برده را در راه خدا آزاد ساخت و ملک را در اختیار او گذاشت تا وسیله ی معیشت وی باشد.

امام با این عمل خود خواست که در برابر احسان و خدمت آن برده، احسان و نیکی متقابل داشته باشد.به برکت این عطای خاص امام خداوند متعال وسعتی در کار آن برده فراهم آورد که فرزندان او گردانندگان چرخ اقتصادی بازار مکه گردیدند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7
.

احسان به دشمن:​

احسان و نیکی کردن به دوستان کار سهل و آسان و ساده ای است چون در آنان امید عوض یا حداقل حس اشباع حب ذات و خود دوستی نهفته است و حتی اگر امید پاداشی هم نباشد، یاری شونده دوست و همکار او محسوب میگردد و احتمال دارد که روزی بکار آید ولی کمال کرم و سخا در آنست که انسان دوست و دشمن را بهنگام نیازمندی یکسان نگریسته و فقط خدا را مقصد و مقصود خود قرار دهد و جز پروردگار هدف دیگری نداشته باشد این برنامه در زندگی امام (ع) بارها اتفاق افتاده است که تنها به نقل داستان زیر اکتفا میکنیم:

نیکی و احسان به دشمن:​

در شهر مدینه مردی گمنام و فرو مایه بسر میبرد که با امام (ع) عداوت شدید و کینه قلبی دیرینه داشت.حکومت وقت و ایادی او نیز وی را ت*ح*ریک و از عملیات او پشتیبانی مینمودند و او را وا میداشتند که هر کینه ای که در دل دارد در حق خاندان پیامبر و نوادگان علی (ع) روا و اظهار دارد این مرد اصرار میورزید که کینه ی دیرینه و زهرآگین خود را منحصرا بر دامان موسی بن جعفر (ع) سرشناس ترین فرد خاندان علوی بریزد.

کار تعدی و بیدادگری این فرومایه به جائی رسید که چند تن از یاران پیشوای هفتم اجازت طلبیدند که با ریختن خون او دفتر این حکایت ننگین را بشویند.آنان اصرار داشتند امام اجازه دهد تا با یک ضرب شمشیر کار این فاجر خبیث را برای همیشه بسازند و خود را از آزار زبان و طعن او راحت سازند.

ولی امام، هرگاه که این درخواست را از یاران خود می شنید با لحن پرخاش آمیزی آنان را از این اندیشه باز میداشت و میفرمود:

«من خود او را تنبیه خواهم کرد»

امام (ع) روزی بی آنکه کسی را همراه خود بردارد بر قاطری که مرکب اختصاصی اش بود نشست، و به سراغ آن مرد رفت و از وضع او اطلاع گرفت.بعرض رساندند او در حومه مدینه در کشتزار خود مشغول کشاورزی است امام به سوی مزرعه ی او رفت و بدون رعایت آئین کشت و کار قاطر سواری خود را از میان گندمها عبور داد.

آن مرد که از دور این سوار بزرگوار را شناخته بود فریاد کشید: چه میکنی؟ کجا می آئی؟

امام (ع) بی آنکه باین فریادها پاسخ گوید همچنان پیش میرفت تا به در کومه ی او رسید و در آنجا از مرکب خود پیاده شد و بر دشمن کینه توز و نادان خود سلام گفت و با خنده و خوشروئی فرمود:

خوب حالا بگو ببینم از این بی احتیاطی من مزرعه ی شما چقدر خسارت دید که اینقدر ناراحت شدی؟

مردک که هنوز اخمهایش باز نشده بود گفت: صد سکه طلا.

بگو ببینم از این مزرعه چقدر امید سود و بهره داری؟

مرد با لحن تند و تلخی گفت: من که غیب نمیدانم.

امام فرمود: منهم از غیب سئوال نکردم.

مرد فکری کرد و گفت: دویست سکه طلا.

در این هنگام امام کیسه ای از جیب خود بیرون آورد و در دامان آن مرد سرازیر کرد که محتوای آن سیصد سکه ی طلا بود.

امام فرمود:

این بهره ای که امیدوار بودی از مزرعه ات بدست آوری می بینی که مزرعه ی تو همچنان بحال خود باقی است و من امیدوارم که خداوند متعال امید ترا از این مزرعه باز آورد.

آن مرد که در برابر این کرم و بخشش و در مقابل این ماجرا متحیر وبهت زده مانده بود از جا برخاست و با انکسار و مذلت خود را بپای آن بزرگوار افکند و دیگر از شرم نتوانست سر بردارد و در چشم امام (ع) بنگرد.

عصر آنروز که یاران امام (ع) آنمرد را در مسجد پیامبر (ص) در مدینه دیدند وی درباره امام میگفت:

الله اعلم حیث یجعل رسالته:

«خداوند آگاه و دانا است که پیشوائی را به چه کسی واگذارد» .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

hasti

مدیر بازنشسته دین و مذهب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-24
نوشته‌ها
1,992
لایک‌ها
2,951
امتیازها
93
سن
27
کیف پول من
469
Points
7

آخرین دعا​

اینها نمونه هائی چند از عطایا و بخششهای فراوان آن بزرگوار بود که در کتابهای مربوط به تفصیل بیان گردیده است و همیشه میفرمود: «یکی از عوامل مغفرت و بخشش الهی، اطعام غذا در راه خدا است» (15)

این قبیل نمونه ها و الگوها را جز در مکتب انسانساز اهل بیت در جای دیگری نمیتوان سراغ گرفت، مکتبی که پیشروان آن هستی و امکانات خود را در راه خدا و آسایش بندگان او قرار میدهند و خود را فانی و محو در بقاء و دوام تعالیم آن مینمایند هرگز نظیر این برخورد را در دیگر مکتبهای مادی و حتی معنوی نمیتوان جستجو کرد بویژه در عصر کنونی که چرخهای زندگی مردم بر اساس مادیت متقابل و گام به گام و اقتصاد ربائی و بهره ای میچرخد، و اصول انسانی را زیر چرخهای بیرحم ماده پرستی محو و تباه میسازد و همه را طالب مال و منال و جویاگر کسب قدرت از راه ماده و مادیات مینماید، و کمتر به معنویات و عواطف عالیه و اصول فضایل توجه میشود و اصولا عواطف و احساسات دست نخورده و سالمی باقی نگذاشته اند تا سرچشمه و زاینده این ثمرات باشد، و اگر باز نمونه هائی پیدا شود، در میان پیروان و دوستداران این مکتب پر فضیلت، است که مورد گواهی دوست و دشمن و آشنا و بیگانه است .عطوفت به همنوع:

امام (ع) قلبی مهربان و پر عاطفه نسبت بمردم و همنوعان خود داشت و سعی و کوشش تام و تمام در اداء حوائج و نیازهای توده ها و مستمندان و رفع ظلم و نیاز از دیگران داشت هیچ فردی قصد خانه ی او را نمیکرد

مگر آنکه با دست پر و با قلب آرام و مسرور از حضور او برمیگشت.

امام به یار وفادار و صحابی بزرگوار خود علی بن یقطین، از آن نظر

اجازه ی دخول بدستگاه خلافت داد که بتواند رفع ظلمی از مظلومان و بیچارگان بنماید و از روایاتی که از آن بزرگوار در این باره صادر شده است، استفاده میگردد که کفاره خدمت در تشکیلات دولتی خدمت بهمنوع و برادران و ستمدیدگان است و او هم توانست گرفتاران فراوانی را از فشار ظلم و تعدی نجات دهد و استخدام او بر این اساس و روی این هدف مقدس بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا