سنگ‌صبور سنگ صبور | خیالات من

  • نویسنده موضوع بی نهایت
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

zahraa

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-02
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
1,925
امتیازها
73
کیف پول من
68
Points
0
دوست عزیز و گرام
اولا تبریک که جرئت و جسارت مطرح کردن این موضوع رو داشتی واقعااا جای دست داره👏
دست دست👏👏
حالا🤣🤣

لطفا ب روانشناس مراجعه کن 😊
من خودمم عین تو ام ب وختایی میرم تو این فاز تخیل کردن و اینا سنم هم ۲۲ ساله 😑
نمیگم بد نمیگم خوب 🤔
چون راستش نمیدونم خوب یا بده🤔
به هر حال با احترام ب همه عزیزان دل 🌺🌺🌺
کسایی ک نظر میدن👓
اولا شدت این تخیل شما رو نمیدونن (اینو باید روانشناس تشخیص بده)👁
دوما علم خاصش رو ندارن👁
خودمم ندارم لطفا توهین تلقی نشه لطفا لطفااا🙏😂
شما با روانشناس انجمن ی گفتگو بزن از ایشون بپرس

اینکه عزیزان میگن داستان نویسی کن ، این توصیه رو لطفا قبل شروع ب نوشتن با ی روانشناس مشورت کن

ببین عادت عین ی طنابه اگ هی ی کاریو انجام بدی اون طناب کلفت تر میشه🥨(اینو طناب فرض کن استیکر طناب نداشتم😂)
اگه راهت غلطه امروز کنارش بزاری بهتر از فرداس
اگه درسته تو مسیر بهتر استفاده اش کنی
توجه کنین گفتم اگه ... من هم نمیدونم غلط یا درست🤔

فقط به عنوان فردی که واقعا توهمیه و الان سر ی موضوعی یکساله مخم درگیره 🙄

میخام بهت بگم ک حتما مشورت کنی و بدونی خوبه بده اگ خوبه چ جور کنترل کنی اگ بده چ جور کنار بزاری🙂

جان دل من هم مثل خودتم ، واسه همین نیفهمم چی میگی!!شاید بچه ها اصلا اون چیزی ک شما در نظرته رو متوجه نشدن و دارن پیشنهاد هایی میدن بهت
اگه به روانشناس مراجعه کردی بگو منم بیام تو گفتگوتون😂
شدیدا منم لازم دارم مشکلم به هر نحوی حل شه😉
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : zahraa

zahraa

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-02
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
1,925
امتیازها
73
کیف پول من
68
Points
0
دوزتان ایده این اایپیک خیلی قشنگه من خیلی خوشم اومد
حداقل آدم سبک میشه
یا جرئت میکنه مشکلشو بگه
و راه حل براش پید میشه
خیلی مرسی از استارتر
خیلی مرسی از همگی^_^
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : zahraa

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
مقام‌دار بازنشسته
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,192
لایک‌ها
26,915
امتیازها
138
سن
24
کیف پول من
-381
Points
0
25505


...
.......
....
..............
....
...


" به نام خدا "


سلام به دوستای خوبم Sa*@&_9

امیدوارم حالتون بسی خوب باشه Fvjb5?


امروز متنی که از اولین شرکت کننده عزیزمون دریافت کردم رو براتون به اشتراک می ذارم Ad&@**

⚠️ امیدوارم به نکاتی که توی قوانین سنگ صبور ذکر شد توجه کنید ⚠️

📢 تاکیدم بر اینه که هیچ توهینی به هر اقلیتی و به شخصیت صاحب نوشته تاپیک و شرکت کننده ها نمیشه برخلاف هدف این چالشه.

📢 پیام هایی که می فرستین بوی ترحم و دلسوزی نده خواهشا همدردی با دلسوزی فرق میکنه این رو همه ما متوجهش هستیم.

⛔ اگر زمانی متوجه شدین نویسنده محترم سنگ صبور چه کسی هست تحت هیچ شرایطی عنوان نکنید.

می تونید دوستانتون رو هم تگ کنید تا از مطالب گفته شده استفاده کنن .Rcjb(,

✅ اگر مطلب مفیدی (از منابع مطمئن باشید) در ر*اب*طه با متن ارسالی می دونستین خوشحال می شم به اشتراک بذارین تا بقیه هم استفاده کنن.

خلاصه در کمال احترام با هم گفت و گو کنید اینجا مطالب خارج از بحث هم نفرستید که اسپم محسوب میشه.
:)(:



اما متن دریافت شده از شرکت کننده عزیزمون:


سلام خب میخوام درباره یه چیزی که خودمم حتی نمیدونم اسمش چیه بگم که خیلی وقته درگیرش شدم و نمیتونم خلاص بشم و اصلی ترین دلیل من واسه اومدنم به انجمن همینه خب طبیعتا همتون وقتی بچه بودین خودتون جای شخصیت کارتونی گذاشتین چه پسر چه دختر نمیدونم چند سالم بود کلاس چندم بودم فقط می‌دونم بچه بودم قشنگ یادمه یه روز تو ماشین بودیم نمیدونم چیشد چه اتفاقی تو شهر افتاد که من گفتم من اگه مثل فلان( یه شخصیت کارتونی) بودم مردم نجات می‌دادم همینجوری تا کلاس ششم دبستان خودمو میذاشتم جای شخصیت های کارتونی خب تو اون سن طبیعیه حتی الانم اگه بگین نه دروغ گفتین خودتون میزارین جای یه شخصیت کلاس ششم که بودم ازمون ورودی داشتم ازمون تیزهوشان قبول نشدم یادمه اون روز خیلی گریه کردم از همون روز شروع کردم خیال پردازی خیال پردازی تو ذهنم کلاس هفتم که رفتم خیلی کم بود ولی کلاس هشتم خیلی خیال پردازیام زیاد شد خیلی ها طوری که معتاد شدم بهش و همیشه سعی میکردم جای خلوتی پیدا کنم تا برم تو فکر یا دلم میخواست اهنگ گوش کنم تا بازم برم تو فکر خب حالا حتما فکر میکنید این خیالات من چیه که اینقدر معتاد شدم من واسه خودم یه دنیا جدید ساختم یه خانواده جدید یه مامان بابای جدید برادرای جدید و همانطوری که خودم دلم میخواست زندگیم اینجوری باشه درستش کردم من خسته شدم بخدا خیلی خسته چون میدونم بهم لطمه میزنه مطمئنم یه روز به یکی از دوستام گفتم دوستی که از کلاس اول تا الان باهام بوده به بقیه دوستام حتی نزدیک ترین دوستم واسه گفتنش اعتماد نداشتم یا احساس صمیمیت نمیکردم بهش گفتم اونم گفت خالم روانشناس هست خیلی خوشحال شدم به خالش گفتم همه چیز هرچیو که تو ذهنم ساختم خالش واسم یه ویس فرستاد و گفت حتما باید به خانوادم بگم وگرنه به بیماری ( اسکیزوفرنی) مبتلا میشم برین تو نت سرچ کنین بیماری اسکیزوفرنی چیه و بخونین تا بهتر بتونین حرفامو درک کنین من هرلحظه حتی الان که دارم تایپ میکنم رفتم تو خیال.

(دوست عزیزم اگه پیامی که فرستادی نصفه قرار دادم عذر می خوام چون تا به همینجا رو دریافت کردم)

یه موضوع دیگه رو هم متذکر بشم:

⚠️ لطفا اگر از لینک ناشناس استفاده می کنید، چهل خط که در باب باکس لینک ناشناس نوشتین پیامتون رو ارسال کنید و بقیه متن رو در پیام دیگری ارسال کنید. (چون محدودیت حروف، شامل حالشه پس هر پیام چهل خط باکس لینک ناشناس باشه.)




"مدیریت تک رمان"

سپاس از همکاری شما Rjivd

سلام عزیزم وقت بخیر
اول از همه ممنون از آشوب و ملیکای عزیز برای راه انداختن همچین چالش زیبایی.
دوست عزیز من پیام شما رو خوندم کما بیش نظر دوستان رو هم خوندم البته چون زیاد بودن یکم تنبلیم شد.
منم به نوبه خودم نظر و راهکارم رو میدم.
یه جای پیامتون گفتین بعد قبول نشدن توی آزمون تیزهوشان این موضوع پررنگ‌تر شد. درسته؟
یعنی بعد از یک شکست، شکستی که حدس میزنم زیادی بولد بوده براتون. توی این سن اکثرا فضای رقابتی خیلی شدیده و تو مغز بچه‌ها فرو کردن که اگه مدرسه خاص درس نخونی کارت تمومه!
نه عزیز من اینجوری نیست. به هیچ وجه! هیچ چیزی توی این دنیا حتمی نیست نه کسی که توی مدرسه خاص درس خونده قطعا موفق میشه (انقدددد زیادن کسایی که ضربه خوردن یا اصلا چیزیم نشدن درهرحال! اصلا خیلی بی‌ربطه این موضوع) و بالعکس.
این از این. حدس من اینه شما داری از کمبودهات فرار میکنی. من تخصصی توی روانشناسی ندارم هرچی که میگم صرفا برخواسته از علم و تجربه کمم هستش.
شما برای سرپوش گذاشتن یا فرار از خلل‌هایی که توزندگیت احساس میکنی پناه به دنیای خیالی بردی که اونجا همه چیز رواله، همه چیز اونیه که تو میخوای. درسته؟
تا حالا قدمی برای رفع این خلل‌ها برداشتی؟ بهشون فکر کردی؟ اگه از طرف خونواده هست درموردش باهاشون صحبت کردی؟ به نظرت ادم چندبار زندگی میکنه که وقتش رو بزاره پای خیالات و آخرش ببینه هیچی به دست نیورده، هیچ حس خوبی به خودش و چیزی که هست نداره؟ تنها یکبار! قدم بردار تو مسیر چیزهایی که میخوای اشکال نداره بزار شکست بخوری. باور کن حس بهتری داره وقتی میدونی حداقل تلاشت رو کردی.
یه جایی گفتی "خسته شدم خیلی خستم چون میدونم بهم لطمه میزنه." خیلیم عالی که میدونی. حتی الانم با اینکه فکر میکنی ل*ذت داره؛ ولی خسته شدی از این وضعیت چون فقط یک ل*ذت کاذبه‌.
مورد دیگه هم اینکه اگه برای این مشکل به کمک احتیاج داری حتما به یه متخصص "کاربلد" مراجعه کن.( صرفا کسی که یه لیسانس داره روانشناس نیست) تا جایی که من بدونم اسکیزوفرنی بودن انقد سبک نیست. یه فاکتورهای دیگه هم داره پس انقد زود به حرف یکی رو خودت برچسب نزن. نوجوونا عاشق برچسب زدن برای توجیه کاراشونن.
اینجا هرکیم هرچی بگه اندازه یه روانشناس خوب نمیتونه کمکت باشه.
با خونواده‌ت هم حتما مشکلت رو درمیون بزار هیچ کس اندازه خونواده‌ات نمیتونه توی انگیزه دادن بهت کمک کنه و پشتیبانت باشه.
تخیل خوبه، مفیده، زیباست؛ ولی تا وقتی که حس نکنی شده کل زندگیت و باعث یکجا نشینی و بی انگیزگیت شده! این ینی زنگ خطر!
در اخر هم بگم من نمیدونم دقیقا وضعیت شما چطوره و دقیقا تا چه حدی توی تخیل گم شدین. هرچیزی متعادلش خوبه. نظراتم رو براساس حرف خودتون که میگید خیلی زیاده و روحتون توی عذابه دادم. یه چیزایی اقتضای سنه خیلی بزرگش نکنید خودش رفع میشه به مرور زمان.
همه توی دوران نوجوونی یه سری فانتزیا داشتیم ولی حواست باشه از کنترلت خارج نشه.
موفق باشی عذرمیخوام زیاد حرف زدم🤍
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : .SARISA.

محبوبه داوری

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-28
نوشته‌ها
129
لایک‌ها
801
امتیازها
0
کیف پول من
4,992
Points
491
دوست عزیز‌اینکه هرانسانی قبول کنه یه مشکلی داره وبفکره مطرح کردن ودغدغه ذهنیش بشه واسه راهکاردرمان...یه قدم بزرگ ونشونه اراده شماست..دوما همه ما درکودکی دوستان خیالی داشتیم وباهاشون صحبت و خاله بازی میکردیم باعروسکامون نقش یه مادربهمون دست میداد..شما کودک درونت به اون تخلیه کامل در برهه زمانیه سن کودکیت نرسیده...واینگونه بیقراری میکنه.. :قوه تخیل...
یکی ازقویترین حسی ب*دن یه انسانه..تمامه پیشرفت دنیا اول تخیل درذهن یه انسان بوده بعد به واقعیت تبدیل شده..اختراعات واکتشافات...حتما علایق خاصی دارید موسیقی که ازش خاطره دارید روبزارید تایه خاطره واقعی زنده بشه براتون..یه دفتروقلم برادر..
درحین گوش دادن وبخاطر اوردن اون خاطره ..شروع کن بنوشتن اون خاطره..اینجوری ازتوذهن‌ومغزت روکاغذمنتقل میشه و تخلیه میشه
...سعی کن رویاسازی‌ذهنت روبا اتفاقی که تو واقعیت واست افتاده عجین کنی...کم کم رویا تبدیل به مرورخاطره میشه...میشه رها کردن افکار رها کردن ذهن...
کلیپ‌موسیقی ارام بخش رونگاه کن باصدای طبیعت باتصویرممختلف ازدنیایه اطراف وبیادبیارخاطرات واقعیت رو...💖💖
وعذرمیخوام ازدوستان شمابیشتر بیماری این عزیز ونظرات همدیگرونقد کردید..این صحیح نیست..تمرکزرو واسه راهکاروهمدردی بادغدغه فکری دوستمون بزارید نه...!!!😔💌
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا