مرا به خود دعوت کن، میزبانم باش.
کنار مهمانت بنشین؛ کمی سخن بگو تا غرق صحبتهای شیرین تو باشم و محو افق معلق، در میان چشمان کهکشانیات.
مرا به جام ب*وسههایت شادکام کن، مرا به گرم مِحنت قلبت شادمان کن؛ مرا به آخرین مرگ پناهِ، زندگانی در حصارت بکشان. مرا، مهمان همیشگی خلوت روح خویش بدان.
مرا به خود برای ابدیت دعوت کن، که هم حبیب خدا باشم هم حبیب تو محبوب من.
کنار مهمانت بنشین؛ کمی سخن بگو تا غرق صحبتهای شیرین تو باشم و محو افق معلق، در میان چشمان کهکشانیات.
مرا به جام ب*وسههایت شادکام کن، مرا به گرم مِحنت قلبت شادمان کن؛ مرا به آخرین مرگ پناهِ، زندگانی در حصارت بکشان. مرا، مهمان همیشگی خلوت روح خویش بدان.
مرا به خود برای ابدیت دعوت کن، که هم حبیب خدا باشم هم حبیب تو محبوب من.
آخرین ویرایش: