∆ نقد ادبی↓
امروزه نقدشناسی خود به یکی از شاخههای مطالعات ادبی تبدیل شده است. در هر دوره تعاریف متفاوتی برای نقد ارائه شده است و این تعدّد تعاریف از این جهت است که نقد میبایست به سؤالاتی چون چیستی اثر ادبی و هدف و وظیفهی نویسنده و منتقد نیز پاسخ دهد. تعریف نقد ادبی نزد قدما با آنچه امروزه از آن استنباط میشود، متفاوت است. نزد قدما معمولاً مراد از نقد این بوده است که معایب اثری را بیان کنند و بهطور کلی از فراز و فرود لفظ و معنی سخن گویند. جامی در «سبحةالابرار» به منتقدان میگوید:
عیبجویی هنــر خود کردی، عیب نادیده یکی صد کردی | گاه بر راســت کشی خط گزاف، گاه بر وزن زنی طعن زحاف | |
گاه بر قافیه کــآن معـلول است، گاه بر لفــظ که نامقبول است | گاه نـابرده ســـوی معنــی پی، خرده گیری ز تعصب بــروی |
از اواخر قرن نوزدهم، تلاش شد تا نقد ادبی هرچه بیشتر بر روشها و طریقههای علمی متکّی باشد. پیدایش نظریّات و رویکردهای نقدی باعث شد تا منتقد بتواند اولاً با تکیه بر روشهای مستدل، ساختار و معنی اثر ادبی را برای خود و خوانندگان روشن کند و ثانیاً بکوشد تا قوانین مستتری را که باعث اعتلای اثر ادبی شده است، آشکار سازد و از این طریق به بهبود سطح کیفی ادبیات ملی کمک کند. بحث درباره تقدمِ ساختار و محتوا باعث پیدایش نظریات مختلف و روشهای نقدی بسیاری شد؛ از جمله: رویکردهای ساختارگرا، روانشناختی، جامعهشناختی، فمینیست، پسااستعماری، تکوینی و... . در ایران، بخش قابل ملاحظهای از تلاش منتقدان، متوجّه ترجمهی کتابهای نقدی بوده است که منتقدان غربی نوشتهاند. فضل تقدم در حوزهی تدوین، با کتاب نقد ادبی استاد ’عبدالحسین زرینکوب‘ است که بار نخست در سال 1338 منتشر شد و دربردارندهی تاریخ نقد ادبی ایران و جهان است. سپس در سالهای پس از انقلاب کتابهای دیگری انتشار یافت؛ برخی از این کتابها چون کتاب «نقد شعر در ایران» و همچنین «نقد ادبی در ادبیات کلاسیک فارسی» به تاریخچهی نقد ادبی در ایران اشاره دارند و برخی دیگر چون کتاب «رستاخیز کلمات» فقط به یکی از رویکردهای نقد غربی پرداختهاند. ترویج آثار و حال و هوای روانی و فکری مکتبهای مدرن و شبهمدرن در ایران باعث ظهور ادبیات شبهروشنفکری و تقلیدی و نسل جدیدی از نویسندگان شد. رنگ و بوی جریانات جدید از جمله نهیلیسم، ماترریالیسم و رئالیسم در آثار نویسندگان مدرن ایران همچون جمالزاده، صادق هدایت، صادق چوبک، جلال آلاحمد و غلامحسین ساعدی، برای منتقدان زمینهی مساعدی فراهم کرد تا به آثار این نویسندگان از منظر رویکردهای نقدی جدید بنگرند. با این حال، جریان نقد ادبی در ایران همچنان نیازمند پرورش نسل جدید منتقدان بر اساس اصول و روشهای فنّیِ بومی است.